ارفعی سروِ آزادِ فرهنگِ ایران
هادی صدیقی: آشنایی من با استاد دکتر عبدالمجید ارفعی بر می گردد به اوایل دهه ۱۳۸۰ که در «عصر اوز»، ماهنامه شهر آبا و اجدادیم اِوز (یا اَوز) در جنوب استان فارس، ستونی با عنوان «با فرهیختگان شهرمان» داشتم. در آن ستون همانطور که از نامش پیداست به معرفی فرهیختگان اِوَزی می پرداختم. نخستین بار که با دکتر ارفعی تماس گرفتم و خود را معرفی کردم با رویی بسیار گشاده پای صحبتهایم نشست. همان گفت و گوی تلفنی مرا مشتاق گفت و گوی بیشتر و دیدار هر چه زودتر با ایشان کرد. گویی سالها بود ایشان را می شناختم. مدتی گذشت تا اینکه سرانجام در تابستان ۱۳۸۳ استاد را در تخت جمشید ملاقات کردم و همانجا با وی به گفت و گو نشستم. گفت و گویی که بیش از دو ساعت طول کشید ولیکن از هر دری سخن گفته شد جز آنچه مد نظرم بود یعنی خودِ استاد. هر چه اصرار می کردم استاد از خودش بگوید، نمی پذیرفت و می گفت از تخت جمشید و از الواح باروی تخت جمشید بنویس. موضوعی که بعدها فهمیدم مهمترین دلمشغولی استاد است. موضوعی که سالها بر روی آن کار کرده و جوانیش را بر روی آن گذاشته است. فروتنی بیش از حد دکتر ارفعی و حجب و حیای همیشگی اش همواره مانع از این می شود که از خود و کارهایش بگوید. عبدالمجید ارفعی به معنی تمام کلمه نمونه بارز دانشمندی است که هر چه پربارتر می شود سر به زیرتر می گردد.
در سال ۱۳۹۰ به پیشنهاد دکتر بهزاد مریدی، مدیر وقت بنیاد بازشناسی لارستان کهن، به فکر برپایی مراسم نکوداشت
دکتر عبدالمجید ارفعی در شهر آبا اجدادی ایشان یعنی شهر اَوَز افتادم. شهری که در سالهای اخیر با نام اِوَز نیز شناخته می شود ولیکن دکتر ارفعی در رابطه با خوانش درست نام اوز که همواره بر آن تاکید ویژه ای نیز دارد، می گوید: « «اَوَز» دارای یک صورت تحولی است و شکل دیگری است از کلمه «اهواز»، «خوز» و «خوزستان» که این اسم را زمان هخامنشی داشته ایم و به ایلامی های خوزستان گفته می شده است. این واژه که با فتح «الف» و «واو» و سکون «ز» درست می باشد، ریشه اش در فارسی باستان « اوجه » (UVAJA) و (UVJA) می باشد. از همین کلمه هم «خوز» آمده است ( «او» تبدیل به «خو» و «ج» تبدیل به «ز») و هم اهواز ( «او» تبدیل به « اه » و «ج» تبدیل به «ز»). در «اوز» «او» (UVA) خودش مانده و «ج» تبدیل به «ز» شده است. »
با همکاری و همراهی دکتر مزداپور، دکتر عباس علیزاده، دکتر محمود جعفری دهقی، دکتر علی بلوکباشی و پارسا دانشمند این کار انجام شد.
دکتر عباس علیزاده استاد کرسی باستانشناسی پیش از تاریخ ایران در موسسه شرق شناسی شیکاگو که از طریق پژوهشگران شوش از مراسم باخبر گشته بود برنامه سفرش را به آمریکا تغییر داده و در مراسم به سخنرانی نیز پرداخت. یکی از روزهای پیش از برگزاری مراسم نکوداشت، دکتر امید بهبهانی از طرف مادر بزرگوارش، سیمین بهبهانی شاعر بلندآوازۀ ایران با من تماس گرفت و از اشتیاق بانو سیمین برای تقدیم شعری به دکتر ارفعی در مراسم نکوداشت گفت. از بانوی غزل ایران دعوت کردم در مراسم حضور داشته باشد ولیکن بیماری مسافرت را برای ایشان سخت گردانید. اشتیاق بانویی همانند سیمین بهبهانی و تک تک بزرگان فرهنگ ایران که با آنها تماس داشتم نشان از محبوبیت دکتر ارفعی در میان همه ی اقشار داشت به گونه ایکه کمیسیون فرهنگی یونسکو ایران، انجمن آثار مفاخر فرهنگی، هیات امنا و دانشگاه پیام نور مرکز اوز نیز به برگزار کنندگان مراسم پیوستند و فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز اعلام آمادگی کرد در صورت نیاز داوری مقالات ارسالی به مراسم را بر عهده بگیرد.
طی گفت و گوهایی که با هر کدام از استادان و دانشمندان بنام ایران همانند بدرالزمان قریب، ژاله آموزگار، کتایون مزداپور، علی بلوکباشی، صادق ملک شهمیرزادی، عباس علیزاده، ابوالقاسم اسماعیل پور، محمود جعفری دهقی، مهیار خلیلی، میرعابدین کابلی, سید محمد بهشتی، سیداحمد محیط طباطبایی، پارسا دانشمند، علی حقی، امیرکاووس بالازاده و بسیاری دیگر از دوستان و آشنایان دکتر ارفعی داشتم، آنچه همگی علاوه بر جایگاه علمی استاد بر آن اتفاق نظر داشتند، شرافت و ویژگیهای نیک اخلاقی دکتر ارفعی بود. همه بالاتفاق بر ویژگیهای اخلاقی دکتر ارفعی تاکید ویژه داشتند و آنرا می ستودند. ویژگیهایی که شاید کمتر در یک نفر با هم جمع گردد. دکتر ارفعی نمونه بارز یک انسان شریف و پاک است که یک عمر شرافتمندانه زیسته است و با تمام مشکلاتی که داشته هیچگاه از کار و پژوهش علمی باز نایستاده و تا جاییکه در توان داشته برای فرهنگ این مرز و بوم تلاش و کوشش کرده است.
دکتر صادق ملک شهمیرزادی به من گفت همه دوستان ارفعی وی را با نام «هخا» می شناسند. هخا به معنای دوست می باشد و چه صفتی بالاتر از این می تواند در مورد دکتر ارفعی به کار رود. استادی که دوست علم و فرهنگ است. دوست دانش و پژوهش است. دوستی که دکتر مزداپور در مراسم نکوداشت سال ۱۳۹۱ در دانشگاه پیام نور مرکز اوز از او با عنوان «دانشمندی صمیمی» یاد کرد. دکتر سیداحمد محیط طباطبایی در همان مراسم ارفعی را «معلم» خواند و او را معلم به معنای واقعی کلمه دانست. آری ارفعی، دوست است. دوستی که دوست ایران زمین و مردم پاک نهادش است. دوست میهن خویش و تاریخ آن، که اگر این دوستی نبود سالها پیش که از کارش کنار گذاشته شد، با وجود علاقه دانشگاهها و مراکز معتبر بین المللی، همانند بسیاری دیگر این مرز و بوم را ترک می کرد. ولیکن او در ایران ماند و با تمام سختیهایی که دست و پنجه نرم کرد به فرهنگ این مرز و بوم خدمت کرد. دوستی که دانشمندان بزرگ بین المللی نیز او را ستوده و می ستایند. برای نمونه علاوه بر اساتیدی چون رابرت ونکه، مارک گریسون و آنتیگونی زورناتزی، دکتر مارتا راث از موسسه شرق شناسی شیکاگو برای مراسم نکوداشت استاد پیامی محبت آمیز ارسال کرد که نشان از جایگاه جهانی دکتر ارفعی دارد.
همراه با تشکر از انجمنهای مردمنهاد و کانونهای مستقل و دانشگاهی که جایزه «سرو» را برای سروِ آزادِ فرهنگِ ایران -دکتر عبدالمجید ارفعی- در نظر گرفته اند با یاد خاطره ای دیگر از مراسم نکوداشت سال ۱۳۹۱ نوشتارم را به پایان می برم. در همان روزهایی که سرگرم تهیه مقدمات برگزاری مراسم نکوداشت بودم از طریق خانم پریسا عرفان منش که مصاحبه با استاد و نگاشتن زندگینامه ایشان برای مراسم را به عهده داشت و به خوبی از عهده آن بر آمد، دیداری حضوری با مهندس سیدمحمد بهشتی و استاد سیداحمد محیط طباطبایی داشتم. دو انسان شریف که در زمان حضورشان در میراث فرهنگی، استاد ارفعی به همکاری با سازمان و موزه ملی ایران پرداخت که نتیجه اش ساخت تالار کتیبه های موزه ملی ایران بدست عبدالمجید ارفعی و تربیت چند شاگرد شد. در آن دیدار از دکتر ارفعی و جفای بزرگی که بر او و فرهنگ ایران زمین با نادیده انگاشتن استاد در سالهای پیشین و نیز آن سالها شده بود، سخن بسیار گفته شد. مهندس بهشتی در آن جلسه پیشنهاد کرد «بنیاد عبدالمجید ارفعی» تاسیس شود و از طریق آن بنیاد به آموزش و پژوهش بر روی خطوط میخی پرداخت. پیشنهادی بس بجا و دوراندیشانه که امیدوارم روزی عملی گردد.
پی نوشت:
۱- هادی صدیقی؛ دبیر مراسم نکوداشت دکتر عبدالمجید ارفعی در سال ۱۳۹۱ خورشیدی
۲- مراسم نکوداشت دکتر ارفعی در دانشگاه پیام نور مرکز اوز و در سال ۱۳۹۱ برگزار نمی گردید مگر با همت و حمایت مادی و معنوی نیک اندیش فرهیخته اوزی جناب منصور فقیهی نژاد و نیز نیک اندیش گرامی جناب آقای شیخ عبدالقادر فقیهی و جناب سعید ابراهیمی که جا دارد بار دیگر سپاس ویژه خود را تقدیمشان کنم.
۳- چاپ شده در مجله فرهنگی اجتماعی «مروارید»، شماره ۲۱ دی و بهمن ۱۳۹۴ صفحات ۱۰ و۱۱
دیدگاه بگذارید