*اسفند ماه یا آفتاب به حُوت*
✒️ *غلامرضا لاری*
☘️ حُوت، در تقویم نجومی و گاهشمار عامیانه نام اسفندماه است و در مناطق لارستان و جویم ، ماه اسفند را *(اَفتو به حُوت )* می نامند
حوت ، دوازدهمین صورت برج فلکی از دایره البروج است که خورشید وارد این برج میشود و چون صورت فلکی آن به شکل ماهی است لذا حوت گفته میشود
حوت واژه عربی به معنی ماهی ( اغلب ماهی بزرگ ) میباشد و این لغت در قرآن ودر قصه حضرت یونس آورده شده است
☘️ در اسفند ماه علیرغم اینکه موجی از سرما آخرین تلاش و فشار خودرا وارد میکند اما سرانجام آفتاب غالب خواهدشد
این موج سرما در مناطق ما ( لاغر کُشون ) و در شیراز ( لوطی چِرزون ) نامیده میشود
قدما بر این باور بودند که آفتاب به حُوت ، گرده ماهی ماهی را در دریا گرم میکند
بعد ازآفتاب به حُوت ، بادی می وزد که در مناطق ما به ( باد بقچه پرون) یا ( درخت بیدارکن. ) و در شیراز (باد یشکاف. ) موسوم است
☘️ در افغانستان هنوز به اسفند ماه ، حوت گفته میشود و ضرب المثلی دارند که :
( حوت اگر حوتی کند /
موش را توی قوطی کند )
در جویم نیز ضرب المثلی وجود دارد که :
*(آفتاب به حُوت , یا میشه قُوت ، یا میشه فُوت )*
یعنی اگر در اسفند ماه تا اوایل بهار باران نیاید زراعت تبدیل به فوت ( نابودی ) و اگر باران بیاید ، تبدیل به قوت ( آذوقه ) خواهد شد
واما ……. افسانه شیرین و شنیدنی اَهمَن و بهمن و آفتاب به حوت :
☘️ شادروان استاد انجوی شیرازی دهها روایت افسانه های زمستان از سراسر کشور را در چند جلد کتاب فراهم آورده است که ذیلا یکی از روایتها را با تلخیص عرض میکنم :
ننه سرما دارای دو پسر بنام *اَهمَن و بهمن* ویک دختر بنام *آفتاب به حوت* است
وی در ابتدای چله زمستان و چله بزرگ ، تاج بر سر پسر بزرگش اهمن میگذارد و او را تشویق میکند تا سرما و یخبندان ایجاد کند تا کوزه ها از سرما شکسته شوند ، تا زمانی که برادر کوچک ( بهمن ) تاج را از اهمَن میگیرد و چله کوچک از دهم تا پایان بهمن شروع میشود و بین این دو چله مدت هشت روز این دو برادر با هم هستند که چار چار گفته میشود که چهار روز از چله بزرگ و چهار روز از چله کوچک شامل میشود
برادر کوچک که مغرور تر است به اهمن طعنه میزند که تو کاری نکردی ولی من کاری میکنم که پیرزن پشت تنور و پیرمرد پشت اجاق گرم از سرما خشک شوند
اهمن که عاقلتر بوده میگوید : منکه پشتم به اسفند گرم بود ، دوام نیاوردم ، وای بحال تو که پشتت به بهار گرم است
بهر تقدیر با روایتهای مختلف در هر گوشه کشور کار اهمن و بهمن در آخر بهمن تمام میشود برخی گویند با جنگ دو برادر تمام شده و برخی گویند در زیر تخته سنگ بزرگی گرفتار شدند و روایتهای دیگر ……..
ننه سرما ، پس از نابودی فرزندانش ، خودش به میدان می آید و چنین رجز می خواند :
*هرچه نکرده اهمن /. هرچه نکرده بهمن / شرط و بلاغش با من / گوساله را توی گوساله دون می کشم و بچه را توی گهواره*
ویا میگوید
*اهمن و بهمن / آرد کن صدمن / روغن بیار ده من / هیزم بکن خرمن / عهده همه با من*
ننه سرما از عصبانیت لحافش را تکان میدهد و برف می ریزد ، گلوبندش را پاره میکند و تگرگ می ریزد ، جارو میکند و باد می وزد و اینها در اسفند اتفاق می افتد
اما با همه اینها ، آفتاب به حوت که از اول اسفند ظاهر میشود به سرعت برفها را آب میکند و نقشه پیرزن نقش بر آب میشود البته در افسانه دیگر گفته میشود که دو برادر گرفتار حادثه میشوند و پیرزن دخترش یعنی ( آفتاب به حوت ) را دنبال آنان می فرستد و او هم ناپدید میشود و فریاد می زند ( کو اهمنم / کو بهمنم / دنیا را آتش میزنم )
🍀 در شهرهای ایران رسم بود که عده ای موسوم به نوروزخوان از ابتدای آفتاب به حوت در کوچه ها می گشتند و با اشعار زیبایی مژده آمدن بهار را میدادند
☘️ این افسانه ها در دل انسان بذر امید را میکارد و یادآور میشود که در پس هر ظلمت و سختی ، امید و بهاری وجود دارد و هیچ سیاهی و ظلمتی پایدار نیست
*: پژوهشگر و نویسنده از شهرستان جویم
لینک کوتاه:
واقعیتش تیتر با مطلب همخوانی نداردباید تیر برساند منظور نویسنده چیست
اوکی
جالب بود
دقیقآ مقاله را متوجه نشدم منظور نویسنده از نقل این خاطره چیست
تشکر از شما جناب آقای لاری