این بانگ آزادی است کزخاوران خیزد
بهرام رفیعی*: بهمن ماه ۵۷ بودکه بانگ آزادی از خاوران برخاست و به سقوط۲۵۰۰ساله نظام شاهنشاهی انجامید . اصل وریشه انقلاب یک کلمه ی آزادی بود که از گلوی به حق مردم برخاست و انقلاب ریشه مردمی به خودگرفت.
معمولا کشورهای خارجی باتوجه به منافع ملی خود به پشتیبانی از یک حرکت مردمی می پردازند . تجربه این کار در ایران باتوجه به جنبش های مردمی از مشروطیت تا به حال خیلی سراغ داریم . می گویند انقلاب مشروطیت از دیگ پلو سفارت انگلیس برخاست . البته ظاهرقضیه همین بود. اگرسفارت انگلیس با انقلابیون همراهی نمی کرد و مردم پناهگاهی برای تحصن مثل سفارت و مکان مقدسی چون حرم عبدالعظیم نداشتند،انقلاب مشروطیت هم نداشتیم و استبدادقاجاری سرکوب می کرد. حال انگیزه انگلیس مقابله با روسیه آن زمان و جا پا بازکردن بیشتر بعد از انقلاب بود. اینجا شگردانقلابیون مشروطیت بودکه در آن موقع حساس و خاص از شکاف و رقابت روس و انگلیس برای پیروزی انقلاب خود بهره بردند. لذا انقلاب مشروطیت از دیگ پلوسفارت انگلیس برخاست به معنای این نیست که انقلاب مشروطیت ریشه مردمی نداشته و این انگلیس بوده است که برای منافع ملی خودبه کمک انقلابیون آمده است.
در انقلاب ۵۷ هم انقلاب با یک ریشه مردمی شروع و بعدها وقتی امریکا و قدرت های جهانی دیدند که مردم یک صدا شده اند ، شاه را مهره سوخته دیدند در کنفرانس گوآدلوپ پشت شاه خالی کردند. اما علت سقوط پهلوی در واقع نبود فضای باز آزادی و توسعه سیاسی بود . توسعه،اقتصادی و فضای باز اجتماعی که تقریبا بهتر ازحال داشتیم . نمی خواهم وارد این مبحث شوم و مقایسه ای،انجام دهم که حافظ شیرازی هم اقتصاد اصل می داند و می گوید : وظیفه (پول)گر برسد مصرفش گل است و نبیذ . این وظیفه در گذشته می رسید اکنون متاسفانه نمی رسد و نمی توانیم بگوییم کشور گل و بلبل است . برگردیم به توسعه سیاسی که از سال ۱۲۸۵ با شروع انقلاب مشروطیت در ایجادتوسعه سیاسی همچنان می لنگیم . به دنبال آنچه یافت می نشودهستیم و آن را آرزو می کنیم و به آن نمی رسیم . رضا شاه اگرچه با ایجاد امنیت کامل با زیرساخت های اقتصادی پدر ملت ایران نام گرفت ، اما در ایجاد فضای باز سیاسی خیلی کم آورد. وقتی فروغی و داور و تقی زاده و بهار از خود راند ،عشقی شاعرآن دوره اشعارتوهین آمیزی در نکوهش او سرودکه عفت کلام اجازه بازنویسی آن را نمی دهد . استبداد سیاسی او به مرحله ای رسید که در شهریور سال ۱۳۲۰ وقتی توسط متفقین از سلطنت خلع و به جزیره موریس تبعید نمودند، آهی و افسوسی از نهاد کسی برنخاست . با آمدن محمد رضا شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تقریبا یک فضای باز سیاسی ایجادشده بود. محمد مصدق، احمدقوام و علی امینی مردانی بودند که خیلی مجال دخالت به شاه در امور اجرایی نمی دادند و برطبق قانون اساسی مشروطیت می خواستند شاه سلطنت کند نه حکومت . مصدق خود طرفدار حکومت مشروطه بود و از سلطنت دفاع می کرد. بعد از کودتای ۲۸ مردادفضای سیاسی مسدودگردید. همه تصمیمات زیر نظر اعلی حضرت بود و باید همه مجری اوامر ملکوکانه باشند . منویات شاه قانون بود و قانون هم منویات شاه. همه راه ها به رم ختم می شد . با آمدن هویدا این روند شدت بیشتر یافت . اقبال ،علم ،هویدا و شریف امامی با اجرای منویات شاه می خواستند به قبله عالم نزدیک شوند . بازرگان در آخرین دادگاه خود ،گفته بود ما آخرین نسلی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت می کنیم و این طور هم شد . راهی جز انقلاب و سرنگونی رژیم نمانده بود.
سال ۵۷ بود که بانگ آزادی از خاوران برخاست . آرمان های انقلاب چون استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی در وجود همه غلیان داشت . اسلامی ها جامعه بی طبقه توحیدی و چپی های کمونیست آرمان جامعه بی طبقه کارگری داشتند. مبارزان راه آزادی از چپ و راست همه در سلول و زندان ساواک بودند . همه هوای همدیگر داشتند. همه یک چیز می خواستند که آن هم عدالت و آزادی بود در دولفظ عنب و انگور اما با یک محتوی .
اندک اندک جمع مستان می رسیدند . روشن فکران و سیاسیون همه به جز بختیار پشت سرامام قرارگرفتندو توده عوام هم ذوب در شخصیت خمینی(ق.ش) شدند. اورا نه در زمین بلکه در آسمان دیدند و در ماه مشاهده می کردند . شاه هم صدای انقلاب شنید اما خیلی دیر بود . ۲۲ بهمن ۵۷ مردم آزادی را در آغوش کشیدند. همه سرسفره انقلاب نشستند. اما کم کم فاصله افتاد . عشق اول آسان نمود و افتاد مشکل ها. انقلاب در طفولیت خود دچارجنگ ۸ ساله با عراق گردید . کم کم بهانه ها پیداشد تا سفره انقلاب کوچکتر شود . چپی ها و ملی مذهبی ها از سفره انقلاب کنار زده شدند . جنگ که تمام شد زیر پوست جامعه اعتراضاتی بسیار نرم جاری گردید . مردم احساس کردند انقلاب از مسیر اصلی خود خارج شده است و احتیاج مبرم به یک اصلاح و رفرم دارد. سال ۷۶ اراده مردم به کرسی نشست. سیاست را کشتی بان دگر آمد . خاتمی با ۲۰ ملیون رای بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد. خاتمی محصول اصلاحات بود . شعارهایش از دل مردم و اصلاحات بر می خاست . اما نتوانست تبلورعینی بنمایاند. جامعه مدنی ، ایران برای همه ایرانیان ، مشارکت سیاسی ، آزادی احزاب و رسانه ها می توانست برای داخل کارساز باشد . به تبع آن چه می گویند سیاست خارجی دنباله سیاست داخلی است طرح گفت و گوی تمدن ها در سیاست خارجی در مقرسازمان ملل مطرح نمود. که مورد توافق و تصویب سازمان ملل قرارگرفت . اما ،با اما و اگرهای خودش و باهر ۹ روز یک بحران کشتی اصلاحات طوفان زده و به گل نُشست . مردم منتظر شدندتا برای این کشتی به گل نشسته کشتی بان دگر بیابند . در جنبش سبز انبوهی از جمعیت در یک راهپیمایی سکوت خروشیدندکه رای من کو. بعدها جنبش سبز رنگ بنفش گرفت . تا اینکه همه رنگ ها بی رنگ شد و حاکمیت یک دست گزدید. انتظار می رفت اگر آزادی های سیاسی و مدنی و اجتماعی در چنته حاکمیت یک دست نیست لااقل سفره مردم رنگین خواهدشد. اما این هم نشد . باردیگر اعتراضاتی،شکل گرفت. چند صباحی از زبان کارگران ، چندصباحی از زبان معلمان و همچنان از زبان اقشار مختلف مردم از گوشه و کنار شنیده می شد.
مرگ مهسا از نژادکرد در تهران باعث شعله ور شدن اعتراضات زیر خاکستر گردید. انبوهی از جمعیت فریاد زدنداز کردستان تا تهران جانم فدای ایران . انگاراین جنبش خالص ایرانی بود برای یافتن فرهنگ ایران شهری صدای عشق به ایران بودکه در این گنبد دوار پیچید. یک قصه بیش نبوداما مکرراز زبان ترک ،کرد،بلوچ ،عرب و فارس شنیده می شد. پروژه یک دست سازی همچنان یکه تاز می تاخت که جریان سقوط بالگرد پیش آمد. حاکمیت احساس کرد به مقبولیت و مشروعیت مردمی بیشتر نیاز است که جبهه پایداری به سرکردگی جلیلی و جریان میرباقری که تاحدودی مزاحمت ایجاد می کردندازسر راه بردارند،همچنین وجهه جهانی جمهوریت نظام تا حدودی بازسازی نمایند. لذا هم برای حاکمیت و هم برای آن ۲۰ درصدی که هنوز دل در گرو اصلاحات داشتندپزشکیان بهترین گزینه بود. روزموعودفرارسیدپزشکیان به قول خودش با حمایت رهبری و رای ۵۰ درصدی در دور دوم برکرسی ریاست جمهوری تکیه زد. پزشکیان با هرنیتی و هرشعاری و هرپاک دستی آمده باشد، اگر به اصل شعارانقلاب یعنی آزادی که از گلوی مردم ایران برخاسته برنگردد، سرنا از سر گشادآن دمیدن و سوراخ دعا گم کردن و ره به ترکستان بردن است.
ترسم نرسی به کعبه ، ای اعرابی
این ره که می روی به ترکستان است .
*: پژوهشگر، نویسنده و فرهنگی بازنشسته از اوز
بهمن ماه ۱۴۰۳
لینک کوتاه:
جالب است موفق باشید اقای. رفیعی. ای کاش دیگر. قلم. بدستان بازنشسته فرهنگی دراوز که محافظه کاران ومنفعت. طلبان هم بخود ایند وکمی. درباره اوز. واموزش وپرورش نابسامان ان که دارای افت تحصیلی است قدری. بنویسند
گشت و گذار دوران های سیاسی اخیر ایران در ۱۱۴ سطر، کوتاه و جالب و خواندنی
دستتان درد نکند شما همیشه قشنگ مینویسی
آقای رفیعی شما با توجه بحرفه وتخصصتان بهتر بود در باره آموزش و پرورش مطلب میزدید از شما میپرسم از کیفیت آوزش وپرورش اوز راضی یا ناراضی هستید
آقای رفیعی انتظار از شما هست در مورد بیمارانی که در اوز سیاه نمایی می کنند ولی حتی شهامت کار کردن و مدیریت خانواده را ندارند و نی خواهند جامعه اوز را نجات دهند تحلیلی داشته باشزد که علت چیست و چه راهکاری وجود دارد