مصدق شاهنامه ای که پایان خوش نداشت .
بهرام رفیعی*: هنوز از پایان خوش یا ناخوش شاهنامه نظرات متفاوتی ابراز می شود اما از پایان ناخوش مصدق که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود ، اکثریت قریب به اتفاق روشن فکران و کارشناسان مسائل سیاسی ۰اتفاق نظر دارند.کودتای ۲۸ مرداد یک فرصت طلایی از ایران گرفت . پی آمدش نه فقط محروم کردن ملت ایران از آن فضای،مناسبی،بودکه می توانست تداوم حکومت مصدق فراهم بیاورد بلکه آن یاس و نومیدی پس از کودتا بود که برای مدتی هرگونه حرکتی را از مردم ایران سلب کرد. اخوان ثالث هم در شعری می گوید:
ای شیر پیر بسته به زنجیر کزبندت ایچ عار نیاید .
اشراف،زاده ای بریده از اشرافیت خود . برخاسته از طبقه فرادست جامعه با خاستگاه طبقاتی اشرافی اما در میان مردم که حامیان او بیشتر از طبقه متوسط جامعه بودند .
مصدق بیش از اینکه اهل نشستن با اصحاب قدرت باشد هم نشین با توده های خلق بود . با شجاعت و قدرت اراده و اعتمادبه نفس و استقامت تا سرحد جان سرودآزادی سردادو گفت ایستاده ام چو شمع مترسان ز آتشم .
هرچند پروژه دمکراتیزاسیون به عنوان برنامه دولت خود مکتوب نکرده بود اما در بسیاری از سیاست ها و جهت گیریهای دولت او معطوف به دمکراتیزاسیون کردن ساختارسیاسی،ایران بوداز جمله برگزاری انتخابات آزاد ، قانون اصلاحات ارضی ، تشکیل شورای روستایی و افزایش ۱۵درصدی سهم دهقانان از محصول سالانه . آن هم در شرایطی که هسته سخت قدرت مرکزی رژیم سخت مانع می شد. همه این ها اورا در قامت یک مرد دموکرات نشان می داد در حالی که به همه گروه ها و احزاب سیاسی آزادی عمل داده بود و موافق انتخابات آزاد بودولی در بعضی موارد به انتخابات فراگیرتن نداد ورای بی سوادان را لحاظ نکرد تا اجازه فرصت به اربابان و مالکین روستاها به پارلمان را ندهد . اربابانی که هنوز به پنداراین بی سوادان چه فرمان یزدان چه فرمان شاه اربابان خودرا شاهان بلامنازع روستاها فرض می کردند . لذا هم جلو شاهک های روستایی ایستاد و هم جلو شاهنشاه کشوری بزرگ و متمدن . شاهنشاهی که وی را به عنوان نخست وزیر تنفیذ کرده بودیعنی در چارچوب نظام و قانون آن زمان به نخست وزیری رسیده بود و شجاعت آن را یافته بود به عنوان کارگزارمردم از حاکم و شاهی که پایش را از گلیم خوددرازترکرده بود و ازقانون فراتررفته بودحقوق حقه ملت را مطالبه کند. و در طول خدمت خود در قالب نخست وزیری و حتی نمایندگی مجلس و استانداری فارس همیشه با زبان عمل فریادش بلندبود که بگذارید این وطن دوباره وطن گردد.
مصدق از زمان سردارسپهی رضاخان که هوای پادشاهی در سرداشت چون می خواست وطن دوباره وطن گرددمخالفت می کرد . می گفت اگرپادشاه شوی چون در قانون اساسی پادشاه مسوولیت نداردو پادشاه بی مسوول هم سودی برای مملکت نداردپس در جایگاه نخست وزیری بهترمی توانی خدمت کنی ودر دوران پسر نیز به شاه جوان تامین و تضمین می دادکه من مخالف براندازی سلطنت هستم اما تو باید سلطنت کنی نه حکومت اما طبع زیاده خواهی پدر و پسر باعث شدکه وطن دوباره وطن نگرددو شد آن چه نباید می شد .
مصدق با حفظ استقلال خوددر تصمیم گیری مانع می شد که دیگران و افراد با نفوذی چون کاشانی که در عالی ترین مرجع مذهبی زمان خودبه حوزه تصمیم گیری دولت ورودننماید. اما روحیه دخالت رهبران مذهبی که توصیه خودرا لازم الاجرا می دانستند ، مانع می شد که دوباره وطن ، وطن گردد.
مصدق تعامل را به جای تقابل با دول غرب نشاندو سیاست را عمل به ممکنات می پنداشت . به دور از آرمان گرایی و ایدئولوژیکی سیاست مداری می نمود . اودر حین تخاصم با انگلیس برسر مسئله نفت به سراغ امریکا می رفت و راجع به وضعیت مالی ایران صحبت می کردکه شاید به اقتصاد بحران زده آن روز کمک کند و برای چاپ اسکناس با آلمان صحبت می کرد و تمدن غرب را روبه زوال نمی دانست .
مصدق اشرافیتی است که از اشرافیت خودبرید و ژن خودرا برترندانست و میان مردم رفت تا حق آن ها را بستاندو امید خویش را به توده های مردم در خیابان بست و شعارزنده بادمصدق گفتن توده مردم را دلیل برتری سیاسی خود دید ، غافل از اینکه توده مردم همیشه بی شکل و بی هویت هستند، بادی کافی است تا رنگ عوض کنند و سمت و سوی خودرا تغییر دهندو دیدیم صبح زنده باد گفتندوعصرمرده بادو باعث شد که وطن دوباره وطن نگردد. مصدق بزرگ بود و اشباهاتش هم بزرگ . امروز آقای پزشکیان می گوید من نمی دانم در این گران فروشی ها یکه چه کسی را بگیرم کمی تاریخ مردان بزرگ ایران زمین را مرور بفرمایید می دانید که در ناترازی ها و گرانی ها و فقر و فلاکت مردم یکه چه کسی را بگیری . ۲۹ اسفند سالگرد ملی شدن صنعت نفت می باشد لازم بود به چگونگی این حادثه می پرداختم ولی شناخت این شخصیت بزرگ در اولویت می باشد و دررابطه با ملی شدن صنعت نفت هم کافی است که اشاره کنم مصدق با چند نفر از یاران خود نبض مجلس را به دست گرفت مجلس را در راس امور نشاند و نفت را ملی کرد.
* : فرهنگی بازنشسته، پژوهشگر، نویسنده از اوز
لینک کوتاه:
آقای پزشکیان ریاست جمهوری پس میخواستیم برسیم خدمتتان و عامل این گرانیها وکاهش ارزش پول ملی و مسکن و اجاره از شما سپوال کنیم
بفرمایش شما مرحوم دکتر مصدق اشتباهات زیادی داشت واگر هم موفق میشد رژیم سلطنتی را ملغی و شاه از خارج به ایران برنمی گشت و خود مصدق قدرت را بدست میگرفت مسلما در زمانی کوتاه اولین قربانی خودش میشد
اتفاقا گفتم که مصدق طرفدار نظام مشروطیت و پادشاهی بود فقط می خواست شاه سلطنت کند نه حکومت طبق قانون اساسی مشروطیت اینجور هم به نفع شاه بود هم مردم در واقع زیاده خواهی شاه باعث سرنگونی رژیم شد. اشتباهات مصدق به گفته بعضی ها انحلال مجلس بود و به توده مردم زیاد از حد و خارج از عرف نهادهای مدنی و تشکل های حزبی بها دادن بود .
درود براستاد رفیعی عزیز
با سلام .متاسفانه احساسی بود .مقداری هم به ایشان بدبین باشید .او نمونه قدیمی احمدی نژاد بود .تحریم ایجاد کرد ،در پرداخت حقوق ها به مشکل برخورد .او حتی به سمت دیکتاتوری رفت که دوستانش نیز گله کردند
آقای رفیعی ولی شما و امثال شما نباید خدمات دکتر محمد مصدق به اصل دمکراسی وملی شدن صنعت نفت نادیده بگیرید برای همین به گوشه هایی از خدمات ایشان به ملی شدن نفت برایتان یادآوری میکنم قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که با امضای همه اعضای کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ماه ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد. کمیسیون نفت، کمیسیونی بود که در اول تیرماه ۱۳۲۹ در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی ایران برای رسیدگی به لایحه نفت (معروف به لایحه گس-گلشاییان) تشکیل شد. همین کمیسیون پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت… ادامه »
باسپاس از استاد دانشگاه مطالب ارزنده و مفیدی مرقوم فرمودید بنده هم خدمات دکتر اصلا کتمان نکردم بلکه برجسته نمودم که مصدق هم جلو شاهک های روستایی (خوانین ) هم جلو شاهنشاه که می خواست پا را از گلیم خود فراتر نماید . باافزایش ۱۵ درصدی سهم کشاوزان جلو شاهک های روستایی و باگفتن به شاه که شما باید سلطنت کنی نه حکومت جلو شاه ایستاد و دموکراسی خواهی مصدق هم داستان جدایی داردو همچنین چگونگی ملی شدن نفت که مصدق و انگشت شماری از نمایندگان این جرات را پیدا کردند که مجلس را در راس امور بنشانند و نفت… ادامه »