*خاطراتی از تاثیرات جنگ عراق و کویت و یک خاطره از مناعت طبع تجار اوزی*
🖊️ *غلامرضا لاری*
سال ۱۳۶۹ نقطه عطف بزرگی در زندگی چند ده هزار نفر از مهاجرین از اهالی لار ، جویم ، اوز ، خنج و گراش و لامرد مقیم کویت پدید آمد
✅ در فرهنگ عمومی منطقه نیز سال مذکور تبدیل به یک مبدا تاریخی با عنوان *( سالی که کویت خراب شد )* گردید
✅ در این سال عراق کشور کویت را ناگهان اشغال نمود و رقم عظیمی از ایرانیان که بلا فاصله خاک آن کشور را از مسیر شلمچه ترک نمودند شهروندان مناطق ما بودند تا قبل این واقعه مواردی انفرادی دیپورت و اخراج از کویت به دلایلی رخ میداد، اما در پی این تجاوز و اشغال تمام مهاجرین به اجبار شرایط بوجود آمده از کویت رانده شدند و از کل جمعیت همشهریان فقط یکی دو نفر که مجرد و فارغ آلبال بودند در کویت ماندند و از سربازان عراقی غذا و سیگار میگرفتند و دست آخر پس از اتمام جنگ طبق مصوبه به عنوان قهرمان ملی کویت هم شناخته شدند و مشمول پاداش هنگفتی گردیدند
تبعات این جنگ ابعاد وسیعی داشت به گونه ای که هر یک نفر مهاجر قصه خاص خودش را دارد.
برخی به فکر یافتن شغلی دیگر در زادگاهشان افتادند
عده ای مسیر مهاجرت را به سمت امارات تغییر دادند
جمعی دیگر با دریافت خسارت چند هزار دلاری و فروش خودرویی که همراه آورده بودند روزگار میگذرانیدند
شهرهای بزرگ مانند شیراز و تهران لبریز از خودروهای خارجی و نسبت به زمان خود شیک و لاکچری و موسوم به *ماشین کویتی* شده بود
بهر تقدیر سال شگفتی بود و در عین حال صحنه برد و باختی هم ایجاد شده بود حساب و کتابها و مطالبات صاحبان کسب و تجارتخانه ها بهم ریز شده بود و اجناس و اموال در چنگ سربازان عراقی بود
همشهریان که حالت جنگزده پیدا کرده بودند برای پرکردن فرم خسارت با لجنه کویت در اقدسیه تهران و وزارت خارجه در رفت و آمد بودند و عده زیادی هم از اتباع کویت در شمال تهران موقتا ساکن شده بودند و وزیر خارجه کویت مستمرا با جمبوجت از عربستان به تهران می آمد و به اتباع خود سرکشی میکرد
✅ در آن سالها ، محل خدمتم تهران بود و آشنایان و همشهریان زیادی را ملاقات میکردم
تعدادی از تجار منطقه به دلیل بروز این جنگ ، شرکت و تجارتخانه شأن دچار مشکلات و پیچیدگی بیشتر شده بود و زنده یاد مسعود امامی فرماندار وقت لارستان که مسایل و درخواستهای معاودین و همشهریان را بخوبی منعکس میکرد از بنده خواستند که ترتیب ملاقات جمعی از بازرگانان مقیم کویت که مالک شرکت بوده و مشکلات ویژه داشتند با مقامات وقت را فراهم آورم تا حرفها از زبان خودشان به گوش مسولین رسانیده شود
در نزدیکترین زمان وقت ملاقات با رییس جمهور وقت ( مرحوم رفسنجانی ) ووزیر خارجه را گرفتم
در موعد مقرر به اتفاق چند تن از بازرگانان از جمله جناب عبد الحمید امیدوار ( بانی بیمارستان اوز و صاحب شرکت لوزان کویت ) و آقای ضیایی با مرحوم هاشمی ملاقاتی داشتیم که بیش از وقت مقرر به درازا کشید گزارشی از مشکلات عمومی معاودین از کویت داده شد و در ادامه مسایل شرکتها و تجار مطرح و از اطلاعات و اشرافی که هاشمی در خصوص لارستان و خیرین و مردم این خطه داشتند باعث تعجب حاضرین گردید
مرحوم هاشمی در اثنای مباحث از موضع مسولیت خود پرسیدند که چه کمکی از ما ساخته است ؟؟
احساس کردم که آقای ضیایی از این سخن برداشت متفاوتی نمود و مکدر شد زیرا با لحن خاصی گفتند که ما کمکی نمیخواهیم و حتی در همین وضعیت هم میتوانیم از اعتبار جهانی خود به شما کمک کنیم واز سوزن خیاطی تا قطار را اگر بخواهید امکان تهیه داریم
در اینجا بنده سعی کردم روند این بحث را تصحیح و جمع و جور کنم اما در دلم به علو نظر و مناعت طبع همشهریان و اهالی منطقه آفرین گفتم
*: پژوهشگر و نویسنده از شهرستان جویم
لینک کوتاه:
شیرین بود تشکر از آقای نویسنده اهل جویم
مطلبی عالی و خاطره ای خواندنی بود توصیه میکنم اطلاع رسانی بیشتری صورت بگیرد تا بیشتر آنرابخوانند مخصوصآ که از آقایان عبدالخمید امیدوار و صیایی(احتمالا آقای فاروق ضیایی) از خیراندیشان اوزی در ملاقات با مرحوم ریاست جمهور وقت حاضربودند که می تواند قابل توجه باشد
جالب بود
کمی بیشتر جریان ملاقات با ریاست جمهور وقت توضیح میدادید وبه بقیه افراد که در این دیدار حضور داشتند اشاره میکردید
تشکر ازآقای لاری از نقل این خاطره
خوآندم جالب بود