کتابخواندند و توسعهیافته شدند؟!
شاید شما هم به تکرار با جملههایی مواجه شده باشید که با «ملتی که کتاب نخواند.» آغاز میشوند و در ادامه هر نوع عقبماندگی، فرومایگی و توسعهنیافتگی به نخواندن کتاب ربط داده میشود
جوان آنلاین: فردین علیخواه در کانال تلگرامی خود نوشت: شاید شما هم به تکرار با جملههایی مواجه شده باشید که با «ملتی که کتاب نخواند.» آغاز میشوند و در ادامه هر نوع عقبماندگی، فرومایگی و توسعهنیافتگی به نخواندن کتاب ربط داده میشود. در این نوع جملهها در یکطرف یک ایکس بزرگ به نام کتاب قرار دارد که در واقع معجزه میکند و در طرف دیگر هم چند ایگرگ که در ظاهر همه آنها از عواقب کتاب نخواندن و به بیان بهتر قهر یک ملت با کتاب است.
آیا واقعاً اینگونه است؟ آیا بهراستی اگر ملتی کتاب بخواند همه مشکلات ریز و درشتش حل خواهد شد؟ آیا مسیر سادهای بین خواندن کتاب و حل مشکلات رفتاری در زندگی روزمره و مشکلات ساختاری بزرگتر در جامعه وجود دارد؟ اگر من در اینجا بگویم کسانی که کتاب میخوانند در مقایسه با کسانی که کمتر کتاب میخوانند یا اصلاً کتاب نمیخوانند مشکلات رفتاری کمتری دارند، شما موافق خواهید بود؟ اساساً آیا بیشعوری آدمها با کتابخوانی ارتباط معناداری دارد؟ بدون شک پاسخ قطعی به این سؤالات نیازمند تحقیقات علمی است و جواب آمادهای برای آنها وجود ندارد، ولی حداقل طبق تجارب روزمره نمیتوانم در پاسخ به این پرسشها بگویم بله قطعاً!
بیایید پرسش را در سطحی کلانتر طرح کنیم. آیا به نظر شما برای مثال توسعه در کشوری مانند ژاپن با کتابخوانی آغاز شد؟ یعنی ژاپنیها ابتدا میلیونها جلد کتاب تولید و بعد مردم ژاپن خواندن کتابها را آغاز کردند و پس از مدتی توسعهیافته شدند؟ به نظر این پرسش مهم است. توسعهیافتگی وضعیتی نیست که صرفاً با رشد آگاهی عمومی تحقق یابد. توسعهیافتگی مرهون همکاری بخشهای مختلف جامعه و به عبارتی همکاریهای بین بخشی و گسترش روابط بینالمللی، تولید یا وارد کردن دانش و البته گسترش آگاهیهای عمومی است. به علاوه باید توجه داشت که مورد اخیر، یعنی رشد آگاهیهای عمومی نیز صرفاً با خواندن کتاب رخ نمیدهد. درواقع ابزارهای ارتباطی مختلفی میتوانند به رشد آگاهیهای عمومی و گسترش افق دید مردم کمک کنند که تنها یکی از آنها کتاب است.
همین پرسش را درباره کشور آلمان نیز میتوان طرح کرد. آیا پیشرفت کشور آلمان پس از جنگ جهانی دوم مرهون مطالعه کتاب از سوی آلمانیها بود؟ کتاب خواندند و توسعهیافته شدند؟ بیایید پرسشمان را کمی به زمانهای عقبتر سوق دهیم. آیا یکی از دلایل رشد فاشیسم قبل از جنگ جهانی دوم در آلمان و به قدرت رسیدن هیتلر و تحمیل آن همه ویرانی به جامعه بینالمللی به آن دلیل بود که مردم آلمان کتاب نمیخواندند؟ و آیا در صورتی که آلمانیها کتاب میخواندند فاشیسم در آلمان رشد نمیکرد؟ بدون تردید نمیتوان گفت که مردم آلمان در دوران هیتلر کتابخوان نبودند و اگر کتاب میخواندند هیتلر به قدرت نمیرسید. مهم آن است که در آن دوران آلمانیها چه کتابی میخواندند.
پرسش اخیر بیانگر نکتهای دیگر است. علاوه بر خواندن یا نخواندن کتاب، ظاهراً پرسش مهم دیگر چه کتابهایی خواندن است. گاهی اوقات علاوه بر قفسه کتابهای مورد علاقهتان در سایر قفسههای کتابفروشیهای شهر هم گشتی بزنید. کتابهایی در مقابل چشمانتان قرار میگیرند که حتی عنوانشان شما را صدها سال به عقب پرتاب میکند و وقتی آنها را در دست میگیرید با تعجب متوجه میشوید که دهها بار در تیراژهای بالا چاپ شدهاند و خواننده هم دارند. این گروه از مردم هم کتاب میخوانند، ولی چه کتابی؟ این نکته را به این دلیل میگویم که نشان دهم موضوع کتابخوانی پیچیدگیهای خاص خود را دارد و کتاب همچون قرص معجزهگری نیست که پس از خوردن آن تبدیل به انسانهایی متمدن شویم. نتیجه کتابخواندن هم میتواند جهالت محض باشد. افکار پلید هم از طریق کتاب میتواند اشاعه یابد.
امیدوارم این پرسشهای مرا به منزله مخالفت با کتابخواندن یا کم شماری اهمیت کتابخوانی تلقی نکنید. هنوز هم تنها زمانی هیجانزده میشوم که سطری درخشان در کتابی مییابم. هنوز هم «یافتم یافتمهایم» تنها با خواندن کتاب و مواجهه با سطری اثرگذار رخ میدهد، ولی واقعیت آن است که من معتقد نیستم ملتی که کتاب بخواند همه مشکلاتش حل خواهد شد. خلاصه کردن توسعهیافتگی در کتاب را کمی سادهانگارانه میدانم. از کتاب نباید بیشتر از توانش انتظار داشت، جامعه پیچیدگیهای خاص خود را دارد. آگاه شدن افراد تنها به ترمیم بخشی از امور کمک میکند و نه همه امور. شاید خواندن یک کتاب خوب گاهی اوقات حالمان را خوب کند، ولی خوب شدن حال جامعه به هزار، اما و اگر بستگی دارد.
سخن پایانی آنکه کتابخواندن برای لایههایی از جامعه (نظیر استادان، معلمان، پزشکان، سیاستمداران و غیره) نه تفنن، بلکه ضرورت است. پرسش آن است که این لایهها چقدر کتاب میخوانند و چه کتابهایی میخوانند؟ اساساً آیا کتاب میخوانند؟
لینک کوتاه:
این نوشته بصورت مطلق قابل قبول نیست مردم و اکثریت مردم اگر کتابخوان واهل مطالعه مستمر باشند و بعبارتی کتابخوانی در سبد روزانه زندگیشان باشد بی هیچ تزدید مردم آنجا از آگاهی قابل ملاحظه ای برخوردار خواهند بود و روی هر تصمیگیری عمومی تاثیر خواهند گذاشت
احتمالا اوز برای رسیدن به توسعه یافتگی مسیر پایتختی کتاب را طی می کند البته اگر پایتخت کتاب شد ولی توسعه نیافت حداقل برای دست اندرکاران پایتختی کتاب افتخاری خواهد داشت