برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت بیست وسوم
عبدالعزیز خضری: به عنوان یک شهروند مدافع حقوق برابری مرد و زن لازم می بینم به مواردی از مسئولیت های شهروندی،فرهنگی، اجتماعی ومیهنی اشاره کنم که شاید خوشایند نباشد.
در بعضی همشهریان این مهم امکان دارد کمتر جا افتاده باشد که اگرقرارباشد تحولی در مسیر هدف شکل بگیرد نباید انتظارپیشرفت برابر ساعات موظف داشته باشیم و از سویی در راستای تعالی، نیاز به فداکاری است و برای تحقق رشد، توسعه و امنیت کشور و جامعه بایستی مضاف بروقت گذاری جانفشانی نیزکرد.
اما، درپروسه زمانی نزدیک به هم سه نیروی انسانی مجرب، دانشگاه را ترک و یا قصد ترک داشتند و این آسیب زا بود.
موسسات اداری به ویژه دانشگاه ها به مرور از اصول سنتی اداری دستی در حال عبور بودند و برنامه ها در قالب سامانه ارائه می شدند و هر آموزه ای نیز به سادگی قابل انتقال و آموزش نبود. کارکنان بخش های مالی، آموزش و دبیرخانه (البته دو مورد قبلی از درجه اهمیت بالاتری برخوردار بودند) دانشگاه را ترک کردند. اما اتفاقی بود که افتاد. در یکی از جلسات در تاریخ ۲ تیرماه ۹۲ ناصر خضری، در پنجمین سالگرد تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی اوز اظهار کرد:
خروج کارمندان مجوزدار را باید فاجعه دانست و خاطرنشان کرد: لازم است کارمندان همشهری بیشتر مسئولیت پذیر ودلسوزی داشته باشند و تجربیات خود را که به سختی به دست آمده است زیر پا نگذارند و این ترک خدمت کردن ها در طولانی مدت به دانشگاه آسیب می زند.
زمانی پولی از حساب هیأت امنا دبی به قصد واریز به حساب اوز ناصوابانه برداشت شد و هرگز باز پس داده نشد. در دبی جمعی دلسوز بیش از یک ماه تقلا کردند تا فقط نیمی از آن را پس بگیرند و برای نیم دیگر قول داده شد هر وقت ۲۵ درصد کار پیش رفت، پرداخت می شود و نشد. بعد معضل زمین و حالا نیروی انسانی که انرژی فکری را زایل می کند.
ناصر خضری یادآور شد:
رفتن جمعی به این جا و آن جا برای کسب پول ساده نیست و پول به راحتی بدست نیامده و نمی آید، بنابراین ما وظیفه داریم متعهد و دلسوز باشیم، دلسوزی و بیشترین کمک به دانشگاه این است که چون استخدام به راحتی صورت نمی گیرد لازم است کارمندان قدر این فرصت ها را بدانند و مراحل سخت طی شده برای استخدام خود را ارج نهند.
صحبت های مدیر دانشجویی حقیقتی بود که بیان شد. واقعا رفتن سه نفر کارآزموده به دانشگاه شوک وارد و چه بسا مدیریت را با چالش جدی روبرو می کرد و شایدبه زانود درآورد. با این حال همچون بقیه چالش ها ناچار به تحمل بودیم و خوشبختانه نیروهای جایگزین نگذاشتند خلا ایجاد شود، البته توجه به شایسته گزینی از اثرات پیشگیری از آسیب بود.
شش ماهه دوم سال ۱۳۹۲ کار در ساختمان انجام می شد و پروانه پدرام، آمنه روستا و پگاه بالانچی با داشتن اعتماد به نفس در کارها دانشگاه را یاری می رسانیدند و مضاف بر این که نشست های هم اندیشی روال خود را ادامه می داد. جلسه به جلسه مباحث جدی تر مطرح می شد مخصوصا مباحثی که از روی اعتقاد و اطلاعات گوینده باشد بیشتر کاربرد خود را نشان می داد. بعضا بیان می شد چرا هیأت امنا خود اقدام به تشکیل جلسه نمی کند در حالی که هیأت دارای رئیس و دبیر است و چنین پرسش هایی یعنی دست زدن به قله های خودباوری و احساس مسئولیت.
در یکی از نشست ها فاطمه بنی زمانی که دبیر جلسه و از تن صدای تاثیرگذاری برخوردار بود با صراحت گفت:
همه مان اهل این شهر هستیم و مشاهده می کنیم هیأت امناهای دیگر تمام قد آن موسسه و روسایشان را چقدر پشتیبانی و تکریم می کنند.ولی در این دانشگاه رییس خود باید در صف اول دوندگی باشد. بنی زمانی از همکارانی بود که سال ۹۲ در دانشگاه نبود.
کارکنان معتقد بودند چنان چه هیأت امنا خود اقدام به تشکیل جلسه کنند به دنبال تامین منابع مالی نیز خواهند رفت.
به هرحال در این دور همی تصمیم گرفته شد بودجه پیشنهادی سال ۱۳۹۳، انتخاب مدیران گروه های درسی، دومین دوره جشن دانش آموختگان و تجلیل از استادان تنظیم و یا تاریخ آن ها تنظیم ومشخص شود.و از آن جایی که مقرر شده بود سامانه اتوماسیون اداری در دانشگاه ها اجرایی شود برای انجامش تاکید داشتم.
تجربه به صاحب این قلم آموخته بود وقتی برنامه جدیدی ابلاغ می شود، تسریع در آن ایجاب می کند زیرا در مرور زمان، امکان دارد با اما و اگرهای دیگر مواجه شود و دراین راستا، مرکز دانشگاهی زود خود را با سامانه های روز تطبیق می داد و پیش می آمد در هزینه های مالی نیز صرفه جویی داشته باشد.
در حالی که کار بی وقفه در طبقه سوم، پله، نمای داخلی و حریم های مجاور راه پله ادامه داشت، روی ایمنی تاسیسات برقی حساسیت لازم اعمال و از مهندس محمدامینی تقاضا می شد در این خصوص چیزی کم نگذارد زیرا تجربه کار در بیمارستان نگارنده را به امور فنی و کیفیت مصالح تا حدودی آشنا و هوشیار ساخته بود و به امینی گفتم ولو که پول نباشد و ناگزیر از توقف کار باشیم، اما محکم کاری نبایستی ازنظر دور بماند. همچنین در تجربه همگرایی با مردم و مسئولان این باور را داشتم که جدا از تالار طبقه سوم که در نقشه برای امتحانات در نظر گرفته شده بود در طبقه دوم دو کلاس را در هم ادغام و تبدیل به تالار جلسه گردد چون پس از نقل مکان به آن احتیاج بود.
با نیکوکاران مختلفی صحبت و نیت را بازگو می کردم تا این که روزی حاج محمدامین کمالی را با خود به پردیس آوردم و تقاضای کمک مالی نمودم. چیزی نگفت و در برگشت به خانه از وی خواهشم را باز گفتم وافزودم، تالار به هر نامی که مایل است مزین می شود. اول گفت باشد ۵۰ میلیون تومان. اما در برابر اصرار به ۷۰ میلیون تومان رسانید اما تقاضای صد میلیون تومان داده شد هر چند تا ۸۰ میلیون بیشتر قبول نکرد ونهایتا تا سال های بعد همان یکصد میلیون تومان را اهدا نمود.البته اگر همان موقع دریافت شده بود به خاطر نوسان رو به ازدیاد قیمت ها گشایشی بیشتر برای دانشگاه فراهم می آمد.
و اما، صبحی آمدیم دانشگاه و با قطع بودن جریان برق روبرو شدیم و ملاحظه شد کابل برق به سرقت رفته است.
سریع مراتب را به مراجع مسئول انعکاس دادیم بلافاصله برق کار آوردیم و با پیش بینی ایمنی کابل کشی و بابتون سیمان پوشاندیم و از سویی ایجاد سامانه دوربین ثبت حوادث را در دستور کار قرار دادیم.
مدت زیاد اسیر کاغذ بازی با مرجع مسئول در تهران برای کسب مجوز بودیم، دیدم با این نامه نگاری فقط وقت تلف می شود با برادران سخنگو گفتگو کردم و سریعا دوربین نصب شد.
روزی تلفن دفتر زنگ خورد. پیرمردی سخن می گفت که خواستار گفتگو بود. با وجود معرفی اما جواب گرفتم من نمی شنوم. وی نهایتا گفت: بیا میدان امام شافعی(رض) جلو مغازه عبداله شمسی هستم.
از محمدطاهر قاضی زاده خواستم برود. لحظاتی بعد با ناصر خضری موضوع را در میان نهادم. او گفت شاید با خودت کار داشته باشد. درنگ را جایز ندانسته و خود را به محل رسانیدم. قاضی زاده سوار موتورسیکلت قصد برگشت داشت، پیاده شد و چکی را تحویلم داد به عدد سیصد میلیون ریال(سی میلیون تومان). واقعا خدا پول را رسانیده بود و شدیدا هم احتیاج داشتیم . نزدش رفتم و صمیمانه از نیت خیرش قدردانی کردم. وی حاج محمد حاج عبداله شمسی بود و گفت: نمی خواهد جایی اسمم برده شود.
یکی از روزهای تاسوعا، عاشورا بود دانشگاه تعطیل بود زنگ در منزل به صدا در آمد و همین نیکوکار بود. دقایقی نشست و در سخنانی گفت: پول را برای چه می خواستی. گفتم : بالاربر.
خوشحال شد. پرسید چقدر هزینه می برد: جواب دادم پنجاه میلیون تومان برآوردش است. چک ده میلیون تومان دیگر داد و گفت بقیه را خدا بزرگ است.
به اتفاق همسرم منزل بودیم و چیزی هم میل نکرد و گفت روزه هستم. وی تعریف کرد چند جا پرسیدم توصیه شنیدم که به دانشگاه آزاد هم کمک شود چون به خوبی از نیات خیر استفاده می کنند. چنین پیامی خیلی خوشایند بود و بعد متوجه شدم نسرین رفعت یکی از کسانی بوده است که این زبان خیر را گذاشته است. اجر این نیکوکاران با خداوند و واقعا باید شکرگزاری کرد.
در نشست با همکاران با عنوان هم اندیشی، تصمیم گیری برای برگزاری مراسم دانش آموختگان و تجلیل از استادان مشخص و تقسیم وظایف شد و پروانه پدرام به عنوان مسئول برگزاری و بقیه کارکنان هر یک مسئولیتی را عهده دار شدند تا همایش که قرار بود در پردیس دانشگاه واقع در نظر آباد برپا شود از شکوه و برجستگی برخوردار گردد.
ابعاد و پیچیدگی کار ساختمان و نیاز به منابع مالی بیشتر می شد. مهندس امینی که احتمالا از جایی به وی گفته می شد باز یادآور شد می شود پلاک گذاری را حذف کنیم که با جدیت جواب دادم به هیچ عنوان و اضافه کردم در نظر است دو کلاس طبقه دوم که وعده دریافت یکصد میلیون تومان گرفته بودم تبدیل به تالار شود و روی آن هم بایستی کار شود.
امینی گفت خرج خیلی بالا می رود و در خصوص نماد پلاک گذاری یادآور شدم مگر طرف شما در گرفتن پول چه کسی است و از سویی من دوست ندارم نیات خیرخواهانه نیکوکاران با استفاده از مصالح نامرغوب هدر رود.
در رابطه با خرید در و پنجره برای طبقه سوم هم گفتگو به عمل آمد و آن نیز خاطرنشان شد اقدام می شود.
برای به دست آوردن پول دوباره از گرفتن تسهیلات بانکی سخن به میان آمد و این بار خود هم به جمع کسانی که موافق گرفتن وام نبودند پیوستم زیرا به روشنی مشخص بود مشکلات پیش از دیگران به خودم برمی گردد.پوشش دیوار با گچ نرم شروع شد.
درگذشت حاج عبدالله بارور از برادران نیکوکار بارور از خبرهای ناگوار بود.
این برادران در ردیف خیراندیشانی قرار دارند که در ادای نیت خیر درخواست کننده را شرمنده نمی کنند و راحت خواسته را اجابت می کنند.راقم زمان خدمت در بیمارستان و اینک در دانشگاه مشمول حسن منش این نیکوکاران بوده است.
درختکاری بولوار خلیج فارس به طرف دانشگاه آزاد از اقدامات شهرداری بود و علی اکبر نجیب زاده به عنوان معاون استاندار و فرماندار ویژه لارستان جای علی محمد امیری را گرفت. امیری موقع خداحافظی از این که منطقه ای از لارستان منفک نشده است را نوعی افتخار برای خود قلمداد کرده بود.
قبلا اشاره شده بود تیمی ازدانشجویان فکور به فرماندهی سجاد فتحی پایگاه بسیج دانشجویی خاتم الانبیاء دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز را راه اندازی کرده بودند.
این دانشجویان فعال کاملا برنامه های درخور و قابل توجه صورت می دادند و آذرماه ۱۳۹۲ به مناسبت روز بسیج از سرهنگ مجتبی جعفری، رئیس سازمان جانبازان ارتش جمهوری اسلامی ایران که یک نفر نظامی نویسنده و محقق بود دعوت به عمل آوردند تا در اجتماع بزرگ تالار الزهرا صحبت کند و به دانشگاه نیز بیاید.
از برنامه های خوبی بود که پس از آن با پذیرایی شام از مهمانان در تالار دانشگاه به پایان رسید. شام از بیرون بر تازه راه اندازی شده توسط فرحناز میراحمدی تدارک دیده شده بود.
دانشجویان اقدام به برپایی تجمعات سالم مختلفی می کردند که ادامه آن باعث امیدواری گردانندگان از جمله مدیر فرهنگی(پروانه پدرام) می شد.فاطمه معصومی از دانشجویان رشته کامپیوتر نیز از فعالان آن زمان بود.
اصغر فرودی که در فرمانداری لارستان مشغول خدمت بود، به سمت فرماندار شهرستان گراش تعیین و مشغول به کار شد و شورای اصناف با رایزنی خود کاسبان در اوز تشکیل شد و عبداله معصوم نژاد به سمت رئیس آن اتحادیه درآمد.
شورا ی اصناف می تواند در ردیف حرکت های خوب برگزارکنندگان قرار بگیرد اما یک نمایندگی است و نویسنده متن در سال ۱۳۸۸ که عضو شورای اسلامی اولین دور اوز بود تلاش زیادی صورت داد و مجوز راه اندازی اتاق اصناف با پشتیبانی مدیر کل وقت بازرگانی استان فارس گرفته شد.اما به خاطر سهل انگاری از دست رفت واکنون مسئولان شهرستان و شهر می توانند با جدیت تسریع در پیگیری واستقلال آن را برای شهرستان تثبیت کنند چون صد در صد درآمد آن در خود اتاق اصناف نگهداری و هزینه می شود.
شهریورماه به اتفاق همسر و سعید پسرم به سفر ۸ روزه به ترکیه وشهر استانبول رفتیم که آموخته های زیادی به ویژه جلب گردشگر فراوان از ملل گوناگون از آن به دست آمد.
هر چند مردم ترکیه نسبت به مردم کشور مالزی که سال قبل رفته بودم کم تحرک تر به نظر می رسیدند.
نظر به فعالیت های کاری همه جانبه ای که در ساختمان صورت می گرفت هیأت امنا تصمیم گرفت برای جلب پول مجددا به دبی برود.
البته قرار بود جمعی از اعضا انجمن خیریه هم برای این منظور به دبی بروند و مهندس مسعود کراماتی در سمت رئیس انجمن خیریه اعلام آمادگی نمود با هیأت امنا دانشگاه آزاد اسلامی همراه شود بنابراین مدارک محمدصدیق پیرزاد، مسعود کراماتی، احمد خضری، احمد صمدانی و نگارنده را برای صدور ویزار به دبی فرستادیم.
ویزاها آمد اما عبدالقادر فقیهی رئیس هیأت امنا صلاح ندانست همزمان با نمایندگان انجمن خیریه برویم و معتقد بود تداخل بوجود می آید.
بنابراین کرامتی، صمدانی و یونس امیدوار از طرف انجمن خیریه رفتند دبی و عزیمت هیأت دانشگاه آزاد به بعد موکول شد.
نویسنده این صفحات خود به دبی رفت و پیش از همه با رئیس و دیگر اعضای هیأت امنا به گفتگو نشست و شیخ، خشنودی خود را از پیشرفت کار ابراز و پیشنهاد داد ماه فوریه(اواخر بهمن ماه ۹۲) به دبی برویم.
در این سفر خدیجه طاهر پیرزاد اقدام به برپایی نمایشگاهی با عنوان خلاقیت های نقاشی نموده بود. دو بار به اتفاق احمد خضریان به نمایشگاه رفتم و فرصت مناسبی بود تا بازدیدکنندگان گفتگو کنند و در خصوص دانشگاه آزاد تبادل نظر به عمل آید.
درنمایشگاه فرهاد ابراهیم پور نقش پررنگی داشت و مجالی بود برای گفتمان. وی از کارهای مرحله به مرحله دانشگاه آزاد استقبال کرد و معتقد بود، تقسیم کار ساختمان به فازهای مختلف از منطقی ترین تصمیمات بوده است که اتخاذ شده است.
در برگشت همکاران با علاقه پیگیر فراهم سازی مقدمات برای جشن دانش آموختگی بودند. قبلا مصوب شده بود مراسم در اسفندماه ۹۲ باشد اما چون تصمیم گرفته شد محوطه پردیس دانشگاه در نظر گرفته شود تاریخ آن به سال ۹۳ تغییر کرد. هیچ یک ازهمکاران وقت را به بهانه این که حالا تا مراسم چند ماه دیگر باقی است تلف نمی کردند. پدرام کار سازماندهی را به پیش می برد و در صورت ضرورت اقدام به همنشینی جمعی می کرد.
مهندس محسن مهرآوران مسئول ترتیب جایگاه، آمنه روستا، مسئول عقد قرارداد با فیلمبردار و تصویربردار و پگاه بالانچی مسئول تهیه لباس شد.
از نگاه این قلم که خود دانش آموخته ی کارکرد افراد و مدیران با تجربه است و سال ها در زمین ورزشی فوتبال بیمارستان و در جمع رسانه درس آموخته معتقدم همواره بایستی زمان را زودگذرو غیرقابل کنترل دانست و این که خوشبین باشیم حالا یک یا دو هفته مانده به شروع می شود به اهداف موردنظر رسید از منطق به دور است بنابراین حداقل زمانی تا سه ماه را بایستی برای برنامه ریزی قابل لحاظ دانست.
روز ۱۰ اسفندماه ۹۲ به اتفاق محمدصدیق پیرزاد و احمد خضری از طریق فرودگاه لار به دبی عزیمت نمودیم ویزای احمد صمدانی که به تازگی از دبی برگشته بود صادر نشد و این قانون دولت امارات متحده عربی بود که ویزاهای زیارتی بلافاصله صادر نمی شود.
۱۱ اسفندماه در دفتر بیمه جمهوری اسلامی با اسحاق خضریان که اینک در سمت مشاور مدیر جدید بیمه در آمده بود گفتگو و دیدار را با شیخ عبدالقادر فقیهی رییس هیات امناء ادامه و ناهار را دعوت محمدنامی در یکی از رستوران های افغانی صرف کردیم.
فردای آن روز جلسه هیأت امنا گرفته شد. عنایت اله نامور در دبی نبود و خود شیخ جلسه را شروع و اداره کرد. تصویب شد ۱۸ اسفندماه ۹۲ در منزل عبدالقادر فقیهی از جمعی حدود ۶۰ نفر نیز دعوت به عمل آید. محمد نامی که در جلسه هیأت حضور داشت ولی برای شب مراسم به اتفاق حاج احمد خضریان خارج از دبی به سر می برد.
در نشست ۱۸ اسفندماه ۹۲ خوشبختانه استقبال خوبی شد و خود عبدالقادر قبول کرد با اهدای یکصد و پنجاه میلیون تومان تالار طبقه سوم را کامل و استفاده آمفی تئاتر از آن به عمل آید
و برادران کریما همین مبلغ را برای تکمیل کتابخانه در طبقه سوم متعهد شدند.
در آن شب به یادماندنی جمع زیادی از نیکوکاران حضور داشتند و مبالغ قابل توجهی اهدا کردند. در همایشی که سمیر پیرزاد، مجری بود علاوه بر بانی دانشگاه، محمدصدیق پیرزاد، احمد خضری و نگارنده صحبت کردند و خالده اسماعیلی عضو هیأت امنای دانشگاه آزاد دفتر دبی و سیلوانا سلمان پور، شاعر شعرهای جذاب خواندند.
امید است در فرصت مناسب اسامی کلیه نیکوکاران که دانشگاه را پشتیبانی کردند به صورت کامل منتشر شود.
شیخ عبدالقادر فقیهی، منزل مرحوم حاج عبدالرحمن کرانی درشارجه
با تعامل صورت گرفته عصر یکی از روزهای این سفر به اتفاق شیخ عبدالقادر فقیهی و احمد خضریان که از مسافرت بازگشته بود با جمعی از همشهریان اوز در شارجه چون حاج عبدالعزیز شفیعی، حاج فاروق خضری، حاج عبدالرحمان کرانی( مرحوم) و فرزندان، سیلوانا سلمان پور، فاروق ضیایی و حاج میرمحمد امیری نژاد در منازل یا مغازه هایشان دیدار و گفتگو به عمل آمد. میزبانان از این دیدارها و ملاقات بسیار خشنود شدند فکر می کنم شیخ اولین بار بود در چنین دید و بازدیدهایی با جمعی شرکت کرده بود.
روزی دیگر و قبل از ظهر به اتفاق عبدالقادر و احمد خضریان رفتیم باغ حاج نادر نوروزی و ساعتی بعد محمد نامی هم خودش را رساند. ناهار مفصلی تدارک دیده شده بود و نوروزی گفت توسط محمدشریف نامدار به دانشگاه کمک می کند .
عصر همان روز با برادران کریما(محمدرسول و محمودوعبدالله برادر بزرگتر اغلب در خارج از دبی به سر می برد) ودر شرکت شان دیدار و گفتگو کردیم واز مراحم مستمر بهع دانشگاه سپاسگزاری به عمل آمد
روز جمعه و بعد نماز مغرب بود که صدای گوشی تلفنم به صدا در آمد. حاج عبدالرحمان قاسمی(تاجران) بود پس از احوال پرسی و عذرخواهی از این که به خاطر آمدن مهمان قادر به شرکت در خانه شیخ عبدالقادر فقیهی نشده است گفت:
می اندیشیدم من نیز در کار دانشگاه آزاد مشارکت کنم و روی مبلغ دچار تعلل بودم که بعد از سلام دادن نماز، تصمیم گرفتم مبلغ یکصدمیلیون تومان بپردازم. وی خواست حتما به شیخ سلامش را برسانم و در پایان برای هیأت اوز و دبی آرزوی موفقیت کرد. خبر واقعا فوق العاده ای بود بلافاصله با عبدالقادر فقیهی واسحق خضریان تماس گرفتم و نامبردگان نیز بسیار خوشحال شدند.
۲۶ اسفندماه ۹۲ به اتفاق محمدصدیق پیرزاد برگشتیم به اوز و روز بعد جلسه هم اندیشی با کارکنان برگزار شد.
در نشستی دو جانبه با مهندس محمدامینی از وی تقاضا کردم کارها را به سرعت پیش ببرد و از نیروی پای کاری بیشتری استفاده شود و روزهای تعطیل سال جدید(نوروز ۱۳۹۳) نیز کار را ادامه دهند.
در رابطه با سفارش دریچه های طبقه سوم و بخش های طبقات اول و دوم گفتگو و قرار شد به تعداد لازم سفارش داده شود. در تماسی که با سازنده دریچه ها که خود نیز نقش زیادی داشتم گرفته شد، فروشنده تاکید کرد سفارش پیش از سال ثبت شود تا با گرانی احتمالی روبرو نشویم. قرار شد ۳۰ دریچه ازحدود ۸۰ دریچه موردنیاز سفارش خرید داده شود اما با مشورت بیشتر و توصیه خود فروشنده که بهتر است همه نیاز خرید شود چون در سال جدید نرخ ها قطعا افزایش خواهد یافت، همه را خریدیم.
روی دریافت نظرات لازم است با تعمق اندیشه و از احساسات در واکنش پرهیز شود و شاید این ذهنیت بوجود آید که فروشنده برای منافع خودش جوش می زند. با توجه به تجربه در نوسان قیمت ها چند ساعت بعد سفارش کلیه دریچه ها داده شد و برابر قرارداد طرف متعهد شد در اردیبهشت ماه ۹۳ محموله ها را تحویل و بخشی از آن را نصب کند.
این مورد اضافه شود روی نمای بیرون کاری صورت نگرفته بود و بخش عمده ای از طبقات دوم و اول نیز کار نشده و نصب دریچه ها مستلزم عملیات نماکاری و نصب چهارچوب ها بود ولی برای قسمت های تکمیل نشده هم سفارش داده شد و همچنین با مهندس امینی به نتیجه رسیدیم نمای ورودی دانشگاه نیز با سنگ نماکار شود.
در یکی از روزهای پایان سال که دکتر سیدمحمد احمدی، استاندار وقت، به اوز آمده بود، دعوت کردم در مسیر رفتن به لار دانشگاه را ببیند و قبول کرد. حداقل نفعش در این بود چشم انداز ورودی دانشگاه را مورد توجه قرار دهد تا ضرورت ایجاد راه ورودی از نظر دور نگردد.
وی با همراهان آمد و ابراز امیدواری کرد هر چه سریع تر کارساختمان که ازبیرون چیزی به درستی قابل رویت نیست و راه مشخصی هم برای آن وجود ندارد، به پایان برسد و استاندار به موردی اشاره کرد که خود دنبالش بودیم، راه ورودی به پردیس.
لینک کوتاه:
جناب آقای خضری طاعات وعباداتان قبول خداوند سبحان بسیار ساده وروان و قابل خواندن برای همه کس می نویسید خواهشآ اگر ممکن است نصف یا کمی بیشتر از حجم مطلب مثلا مطلب امروز وروزانه در سایت گذاشته شود تشکر
واقعآ برایم خواندنیه هر خیری به یک چشم دیدن و نامش را برروی صفحه کاغذ آوردن برخلاف جاهای دیگر که فقط تعداد معدود اسم برده میشوند حرف خیلی زیاده ولی نمیشه همه روگفت شما دانشگاه آزاد نوری در تاریکی هستید
چرا ادامه خاطرات دانشگاه را روزانه ادامه نمیده ومرتب فاصله بوجود میاوریددخواننده که خاطره را دنبال میکند فراموش میکند تا کجا خوانده است