بهاره بهبین در گفتگو با فاطمه بنی زمانی: سازمانی را که نماد همبستگی مردم و دانشگاه است از نزدیک ببینید
.
بهاره بهبین: رئیس دانشگاه وقتی کار در این مرکز آموزشی را آغاز کرد در این فکر بود که چون دانشگاه آزاد است پس همهچیز بر وفق مراد خواهد بود و فقط اراده و وقت گذاشتن لازم است تا دانشگاه بر چرخه پیشرفت استوار گردد اما اینگونه نبود.
بعضی اتفاقات شوک شکنندهای بود. موضوع زمین دانشگاه خود بحرانی بزرگ و بعضی سیاستهای خارج از دانشگاه آزاد از وقایعی بود که روند امور را غیرطبیعی و غیرارادی میکرد.
خروج یکبهیک کارکنان که تجربه آنها را به منابع انسانی قابلاتکا تبدیل کرده بود و چیز خاصی نیز بابت دستمزد نمیگرفتند و خارج از وقت اداری و روزهای تعطیل با حضور خود، دانشگاه را یاری میدادند، در حقیقت از چالشهای گفته شده سنگینتر بود.
و این بار فاطمه بنی زمانی بود که به خاطر ازدواج و مهاجرت دانشگاه را به ناچار ترک میکرد.
مقدمه بالا از زحمات کارکنان نمیکاهد بلکه آسیب پذیری ناشی از خروج نیروی انسانی را در گذر زمان نشان می دهد که باید به صورت جداگانه به آن پرداخت تا ماندگاری افراد بومی بیش از پیش تثبیت شود.
دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز ارزش و زحمات کارکنان پیشکسوت خود را درگذر زمان فراموش نمیکند و بدین خاطر با فاطمه بنیزمانی دومین کارمندی که با دانشگاه خداحافظی کرد به گفتگو نشستیم.
۱) شما از اولینهای شاغل در دانشگاه هستید بیشتر از خودتان بگویید.
فاطمه بنی زمانی هستم. فارغالتحصیل کارشناسی رشتهی مدیریت بازرگانی در سال ۱۳۸۹. دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در اوز سپری کردم و بعدازآن به مدت ۴ سال در اصفهان مشغول به تحصیل در دانشگاه بودم. هماکنون متأهل، دارای دو فرزند و ساکن کشور کویت هستم. از نوجوانی به حضور در اجتماع، ترتیب دادن برنامههای فرهنگی و تفریحی و پرداختن به مسائل و مشکلات شهری علاقه داشتم و تا جایی که در توانم بود در چنین فعالیتهایی شرکت میکردم.
کار در دانشگاه آزاد مرکز اوز را در سال ۸۹ باافتخار و غرور شروع کردم و ادامه دادم بهطوریکه هیچوقت صحبتی از حقوق و مزایای آن نکردم. چون محیطش (اتاق کاری که مشترکا با دو همکار دیگر در آن کار میکردیم)، نظم و هماهنگی، روابط کاریام با رییس دانشگاه عبدالعزیز خضری و همکاران ناصر خضری، محمدطاهر قاضیزاده، رابعه بهبین و مرجان شرفی) را دوست داشتم و همیشه با غرور در موردش صحبت کردم.
اما تصمیم بر زندگی متأهلی باعث شد که بعد از دو سال و اندی از ادامه همکاری در این سازمان بیسعادت بمانم.
۲) چه شد که وارد دانشگاه شدید.
از همان ماههای اولیه که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم به دنبال شغلی مناسب در شهر اوز میگشتم تا اینکه شهریورماه سال ۱۳۸۹ از طرف مرجان شرفی مدیر مالی وقت دانشگاه آزاد مرکز اوز باخبر شدم که این مرکز به دنبال نیروی کار بومی و دارای مدرک است و من هم مشتاقانه و با توجه به نگاه مثبتی که به محیط دانشگاه آزاد اوز داشتم راهی این مرکز شدم.
مکان دانشگاه در آن زمان مدرسهی مرحوم محمدهادی خضری واقع در بلوار نبی اکرم بود. وارد حیاط که شدم مستقیماً به اتاق ریاست رفتم. با عبدالعزیز خضری برای اولین بار روبرو شدم. مصاحبهای با من انجام دادند که تعدادی از سؤال و جوابها را هنوز به خاطر دارم. درنهایت قرار بر این شد که بعد از چند روز نتیجه را اعلام نمایند. با تشخیص رئیس همانطور که احساس میکردم نتیجه بر آن شد که بعد از حدود یک هفته اولین کار رسمی خود را در مهرماه ۸۹ شروع کنم درست زمانی که هنوز مدرک لیسانسم از دانشگاه آماده نشده بود و حتی مدرک موقتم بعد از دو ماه از شروع کار حاضر شد و به دانشگاه مرکز اوز بردم. از آن تاریخ تا بهمنماه ۹۱ افتخار حضور و خدمترسانی برای دانشگاه آزاد مرکز اوز را داشتم.
۳) از چگونگی سیر کارتان بیشتر توضیح دهید.
بنده در ابتدا مسئولیت دبیرخانه را بر عهده داشتم اما به دلیل حجم زیاد کار در سایر بخشها نیز همکاری میکردم. تمامی ورودی و خروجیهای اداری، دستورالعملها و آیین نامههای سازمان مرکزی از طریق سایتهای مربوطه باید از بخش دبیرخانه عبور میکرد و پس از دستورات لازم رییس دوباره در دبیرخانه ثبت و ضبط میشد. شروع کار در دانشگاه در ماههای اولیه برای من کمی استرسزا بود که امری اجتنابناپذیر برای اکثر شغلهاست. اما بعد از حدود دو یا سه ماه آنقدر با این شغل عجین شدم که باور اینکه روزی از انجامشان میترسیدم سخت بود. همچنین گرداندن پایگاه خبری پیام دانش نیز از کارهایی بود که با مشورت و هماهنگیها با سایر اعضای دانشگاه انجام میدادم. امور بایگانی پروندههای دانشجویان، اساتید و کارکنان نیز از دیگر کارهایی بود که توسط بنده سروسامان میگرفت. در این میان در جلسهها و کارگاههای مربوطه که در دانشگاههای مختلف ایران برگزار میشد نیز شرکت میکردیم تا تمامی امور متناسب با استانداردهای کشوری باشد. دانشگاه به خاطر نوپا بودن و عدم توانایی پرداخت حقوق به نیروی کار بیشتر، با حجم زیادی از کارها روبرو بود و هر کس کار خودش را که انجام میداد بهناچار به کمک دیگری هم میرفت؛ که خوشبختانه حس همدلی و دلسوزی همکاران بهقدری بود که تا جای ممکن اضافهکاری میکردیم و یا در طول روز بیوقفه در حال کار بودیم.
۴) پیش از اشتغال در دانشگاه آیا فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و رسانهای را تجربه کرده بودید؟
همانطور که قبلاً اشاره کردم از همان سالهای نوجوانی علاقهی زیادی به فعالیتهای اجتماعی داشتم که خوشبختانه با وجود جوانان پویای اوزی این دست از فعالیتها کاملاً در شهر محسوس بود. در تعدادی از همین همایشها، انجمنها، کمیتههای مختلف و فعالیتهای تفریحی که توسط جوانان اوزی کاملاً خودجوش و داوطلبانه در سطح شهر برنامهریزی و اجرا میشد حضور داشتم.
به عبارتی میتوان گفت دغدغهی مشکلات شهر را داشتم و نسبت به آن بیتفاوت نبودم و تا جایی که در توانم بود با این دست برنامهها همکاری میکردم.
فعالیتهایی که در آنها بهعنوان بخشی از نیروی کمکی شرکت داشتم نظیر نشست جوانان آیندهنگر با مسئولان و افراد باتجربه در این عرصه بانام گردهمایی عمومی «به کجا چنین شتابان» که به بررسی علل مختلف مهاجرت از اوز میپرداخت، مسابقههای کتاب و کتابخوانی، سرود مناسبتهای مختلف، عضویت در کمیتههای جوانان در آن سالها و غیره.
۵) در ادامه پرسش قبلی، دانشگاه آزاد اوز از روز راهاندازی در امور فرهنگی، اجتماعی و پایگاه خبری فعالیت داشته است شما چه نقشی داشتهاید؟
همانطور که اطلاع دارید دانشگاه آزاد چه قبل از زمان خدمت بنده و چه در دوران خدمتم و همینطور بعدازآن تا به امروز جلوهای از همبستگی و هماهنگی با دانشجویان خود و یا دانشجویان دانشگاههای مختلف و حتی با شهروندان اوز بوده و هست. و این امر از طرق مختلف فرهنگی و هنری و اجتماعی نمایان میشد. بهعنوانمثال از طریق نشستها و گردهماییها با حضور هیئتامنا و ارکان مختلف جامعه، برپایی مسابقات بین دانشجویی، در اختیار قرار دادن کلاسهای ساختمان دانشگاه، جهت ترتیب دادن کلاسهای مختلف غیردانشگاهی و نشر مطالب متنوع چه اخبار اوز و دانشگاه تا مطالب عمومی و غیره در پایگاه خبری پیام دانش به اطلاع مشتاقان و علاقهمندان میرسیده است. گرچه تمامی امور فرهنگی با مرکزیت و محوریت ریاست دانشگاه شکل میگرفت اما حضور همه همکاران در هدایت و پیشبرد امور باعث میشد که هر کس خود را شاخه ایی از برنامههای پیشرو ببیند و لمس کند که تا چه اندازه پرداختن به این دست از امور و همچنین بهروزرسانی خبرگزاری پیام دانش در شناساندن دانشگاه و همچنین جایگاه آن در بین عموم تأثیر بسزایی دارد. به خاطر دارم که اکثر کارهای مربوط به برگزاری این دست از گردهماییها مانند طراحی لوحهای تقدیر، انتخاب نوع شیرینی یا وعدهی غذایی و حتی چیدن میوه و قاشق و چنگال و آب روی میز را همه همکاران انجام میدادیم و این به خاطر همدلی و هماهنگی بود که بین ما اعضا وجود داشت.
۶) انگیزه شغلی مهمترین عامل در فرد و یا همه کارکنان است شما چه ارزیابی از این مورد در دانشگاه داشتهاید؟
قطعاً انگیزه شغلی مسئول رفتار و عملکرد یک کارمند است که البته میتواند در شرایط و زمانهای مختلف متفاوت باشد. همچنین کاملاً به محیط کار، سیستم شغلی آن سازمان و قوانین و مقررات موجود در آن بستگی دارد. اما چیزی که بهطورقطع میتوان گفت انگیزه شغلی محرکهایی برای تلاش یک کارمند جهت رسیدن به هدف است.
تجربه شخصی بنده در مدت خدمتم در دانشگاه به این صورت بود که انگیزهی شغلیم در ابتدا نمود شخصی داشت؛ یعنی با توجه به علاقهام به حضور در اجتماع، استقلال مالی و شخصیتی و همچنین شان و منزلتی که در شاغل بودن میدیدم شروع به کارکردم؛ اما شوق و میلم به کار در این مرکز بهمرور و باگذشت زمان و آشنایی هرچه بیشتر با روند دانشگاه، محیط آن، نظم، استمرار و از همه مهمتر ثباتی که وجود داشت دستخوش تغییر شد و این عوامل سبب شد انگیزهای دوچندان در من به وجود بیاورد برای شروع هرروز کاری.
۷) شیوهای که در این موسسه آموزش عالی مرسوم است برقراری نشست هماندیشی کارکنان و مشترک با هیئتامنا، نام دارد و هر دوره یکی از کارکنان دبیر آن میشود. به عبارتی مدیریت مشارکتی وجود دارد، دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
شاید بتوان گفت وجود چنین سازمانی با این سبک از مدیریت برای شهر کوچکی در جنوب استان و با مسافتی طولانی از مرکزیت استان جای بسی تعجب داشته باشد.
برای من بهعنوان شخصی که اولین تجربهی کاریش را در حال سپری کردن بود حضور در چنین مکانی با این سیستم، جدید و پر از چالش و استرس بود. به خاطر دارم که در اولین جلسههای هماندیشی بیشتر در حال گوش دادن بودم و احساس میکردم صحبتی برای گفتن ندارم. اما رفتهرفته و با فشار و تشویقی که از طرف ریاست بر ما بود باعث شد که در طول ماه تمامی اموری که انجام میگرفت بهخوبی بررسی شود تا در جلسات عنوان و بهصورت تخصصی تمامی همکاران به آن بپردازند. همچنین وجود مدیریت چرخشی خود بهنوعی بود که کارمند را مجبور میکرد نسبت بهتمامی اتفاقاتی که حتی در بخشهای دیگر دانشگاه میافتاد آگاه باشد و زیر نظر بگیرد تا در جلسات مورد تجزیهوتحلیل قرار بگیرد و نتایج شفافسازی شود. بهنوعی با این روش کارمند تنها توجهش به شغل خودش معطوف نبود بلکه دید کنجکاوانه بهتمامی مسائل دانشگاه داشت. مدیریت جلسات هماندیشی کارکنان و هیئتامنا علیرغم فشاری که بر من وارد میکرد اما با هر بار صحبت و کنترل جلسه، مهری بود بر تواناییام جهت ادارهی نشستها. مطمئناً این تجربهای است که تمامی همکارانم داشتهاند. درواقع رییس دانشگاه این روش را در پیشگرفته بود که اعتمادبهنفس را در کارکنانش تقویت کند.
۸) هیئتامنای دانشگاه آزاد از جایگاه و تعریف زیادی برخوردار است شما چه نظری دارید؟
پیوندی که در بین اعضای هیئت امنای دانشگاه آزاد مرکز اوز وجود داشت و با هر بار گردهمایی محکمتر میشد واقعاً باارزش بود. انگار همهی اعضا دورهم جمع میشدند با یک هدف مشخص؛ و آن اعتلا و جان بخشیدن به دانشگاه بود که هر کس دوست داشت به سهم خود نقشی در این مهم داشته باشد. همراهی و پشتیبانی هیئتامنا با رییس دانشگاه در سفرهایی که جهت جمعآوری کمکهای مردمی صورت میگرفت همیشه در ذهنم ماندگار است که باوجود سختیها باز کوتاهی نمیکردند و همچنان دلگرمی برای دانشگاه بودند. جلسات هماندیشی با اعضای هیئتامنا ماهانه و یا در صورت لزوم زودتر از موعد برگزار میشد و از دید بنده کمک بزرگی برای مشورت و یا تائید در خصوص برنامههای پیش رو بود.
۹) آیا شما خود را محدود به شغل اصلی کرده بودید یا در امور دیگر همکاری میکردید، توضیح دهید.
دانشگاه به لحاظ نوپایی واقعاً همکاری و اضافهکاریهایی را میطلبید که گاها خارج از حیطهی کاری هر عضو بود و تمامی همکاران بهنوعی خود را قسمتی از ارگان میدانستند و از هیچ کمکی دریغ نمیکردند.. و خیلی عادی بود که در صورت نیاز کارهای همدیگر را که کمتر تخصصی بودند انجام دهیم تا کار کسی عقب نیفتد. از بدو ورود به دانشگاه اعضا بهنوعی با این مهم گوشزد شده بودند که نیاز به همکاری و همیاری بیشتر از آنها انتظار میرود. بنده بهعنوان مدیر امور اداری بهخودیخود با سایر ارگانها در ارتباط بودم و گاها کارهایی که از دستم برمیآمد جهت همکاری با سایر بخشها انجام میدادم. بهروزرسانی پایگاه پیام دانش از سری کارهایی بود که قطعاً نمیشد رها کرد و باید به هر صورتی انجام میشد پس این سایت را بهطور مرتب هر صبح و عصر بروز میکردم.
۱۰) آیا از آموزش ضمن خدمت برخوردار بودید؟ چه تحلیلی از آن در دانشگاه دارید؟
هر کارگاهی که در هر نقطه از ایران برگزار میشد از دید رییس دانشگاه باارزش تلقی میشد و سعی بر آن بود که تا حد ممکن مسئول مربوطه در آن کارگاه حضور یابد. این جلسهها و همایشها قطعاً تأثیر بسزایی در ارتقای دانش و اطلاعات در زمینهی مربوطه داشت و دید دانشگاه آزاد مرکز اوز به این دست از امور به این صورت بود که حضور در چنین جلساتی بهطورقطع خالی از فایده نیست و موجب بهروز شدن اطلاعات و درنتیجه بالا رفتن بار علمی و عملی دانشگاه میشود.
۱۱) شما دومین کسی هستید که دانشگاه را ترک کردید. چه شد که رفتید و آنهم در مرکز آموزشی که از صفر آغاز به کارکرده بود و شما بر اساس شنیدهها کارمندی توانمند و پختهشده بودید آیا فکر نکردید دانشگاه آسیب ببیند؟
اینیک تصمیم شخصی بود. البته من باید منفعت جمعی را در نظر میگرفتم و از این بابت کاملاً متأسفم.
یکی از اصولی که من همیشه به آن معتقد هستم این است که هر شخص اگر خودش به خودش و زندگیاش و روح و روانش سامان دهد در آن صورت است که میتواند به جامعه بهصورت سالم و آنطور که باید خدمترسانی کند. گاهی افرادی پیدا میشوند که بهشدت اصرار بر آن دارند که مسائل را از بیرون حل کنند اما در آخر هم خبری از رضایت و خشنودی در آنها نیست و این چرخه از نارضایتی و کار و فشار بیشتر همینطور ادامه دارد و تمامی ندارد. چهبسا نتیجه برعکس حاصل میشود و این مشخصاً یک مشکل است. بر این اساس در آن زمان تصمیمم بر این بود که ابتدا به خودم وزندگی مشترکم سروسامان دهم تا در زمان مناسبتر و شاید در مکانی دیگر به خدمترسانی بپردازم.
جدا شدن از اتاقی که در آن کار میکردم، میزی که روی آن کارهایم را انجام میدادم، بروز رسانی سایت خبری پیام دانش و از همه مهمتر رابطهای که با همکارانم داشتم مخصوصاً زمانی که مرجان شرفی مدیر مالی وقت هم از سمت خود استعفا داده بود خیلی برایم سخت بود اما زمانی که پگاه بالانچی بهعنوان جایگزین انتخاب شد با توجه به شناختی که قبلاً از ایشان داشتم و راه افتادن سریعشان در مدتزمانی که باهم کار میکردیم تا سمت را به ایشان بسپارم خیالم کمی راحتتر شد. اکنون بعد از گذشت سالها همچنان اخبار و اتفاقات دانشگاه را همانند کسی که خود را عضوی از این سازمان میداند دنبال میکنم و برایم مهم است.
۱۲) نظرتان در خصوص رسانههای الکترونیکی و فصلنامه با پیام دانش چیست؟
بهطورکلی دنیا دنیای ارتباطات است. از طریق روابط است که زندگیها معنا پیدا میکند. همانطور که مشخص است ویروسی که به جان جهان افتاد ازنظر من ارتباط مجازی را چندین گام به جلو پرتاب کرد. حتی کسانی که راضی به استفاده از فنآوریهای ارتباطجمعی نبودند هم بهنوعی بالاجبار به این سمت سوق پیدا کردند. خوشبختانه دانشگاه آزاد مرکز اوز از دیرزمان به بسط و توسعهی ارتباطات و انتشار اخبار از طریق پایگاه پیام دانش و فصلنامه که مشخصاً زیرمجموعهای از آن است پرداخته و بهطورقطع در مقایسه با دیگر سازمانها کاملاً باثبات عمل کرده است. از دید بنده که مدتزمانی امور مربوط به این پایگاه را بر عهده داشتم این استمرار و یکدستی چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت نتایجی به همراه داشته و دارد. در بهترین حالت همراهی علاقهمندان و مشتاقان به این مرزوبوم با اخبار و رویدادها چه مربوط به دانشگاه چه در ارتباط با شهر اوز است که یکی از اهداف رسانه پیام دانش بوده و هست.
۱۳) در پایان لطفاً ناگفتهها و یا هر دیدگاه و پیامی دارید عنوان فرمایید.
دوست دارم بهعنوان شخصی که در درون این سازمان و شاهد مسیر سخت و پرمشقت آن بوده است این مطلب را عنوان کنم که این مرکز همانند نهالی نوپا ذرهذره با کمک و همدلی مردم و درایت رییس جان گرفته تا به اینجا رسیده است و همچنان به مسیر خود ادامه میدهد.
ازآنجاییکه میدانم دانشگاه با آغوش باز از علاقهمندان استقبال میکند خواهشم این است که بروید و از نزدیک ببینید سازمانی را که جایجایش ذرهذره با کمک مردم به سرانجام رسیده است مسئولانش همه بومی هستند و با جانودل برای این مرکز مایه میگذارند که بهیقین نمادیست از همبستگی و استقامت مردم و دانشگاه.
از صمیم قلب برای دستاندرکاران و همراهان دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز آرزوی پیشرفت و توسعه روزافزون دارم چون میدانم که با چه سختی و مشقتی به اینجا رسیده است. خدا را شکر میکنم از فرصتی که برای من حاصل شد تا به خدمت در این مرکز بپردازم و همینطور ممنونم از رییس دانشگاه و همکاران که این گفتگو را ترتیب دادند.
لینک کوتاه:
فوق العاده است عملکرد دانشگاه آزاد کپی بیمارستان امیدوار زمان اوجش ومدیریت جناب خضری است درود بر خانم بنی زمانی وبا مصاحبه زیباشان
احسن بسیار جالب مصاحبه کردند
مصاحبه جالب و خوبی بود.در هر سیستم مدیریت خوب و با درایت حاکم باشد قطعا موفقیت حاصل خواهد شد . بیاد دارم سال۱۳۹۱ که دانشکده بهداشت افتتاح شد فقط با ۴ نفر شروع کردیم هر نفر از ما چندین وظایف را بخوبی انجام میدادیم و هیچوقت حرف از اختصاص اضافه کار یا حقوق بیشتر نبود عشق به توسعه و پیشرفت شهر اوز را سرلوحه برنامه قرار داده بودیم . همدلی ها و انضباط باعث شد تا هم اکنون دانشکده دارای ۴ رشته باشد . برنامه ریزی دقیق و استراتژی ریاست وقت جناب دکتر عرفانی و کارکنان باعث پیشرفت مجموعه شد… ادامه »
منهم از پاسخگویی خواهر عزیزم فاطمه بنی زمانی لذت بردم وحس کردم جوابهاشون از دل واعتقاد دادند طببعیست وقتی مدیریت خلاق راس هر موسسه ای باشد بیشتر از همه کارکنانش نقش اول خواهند داشت