« پیامبر خاطره جاوید » قسمت (۳)
ملاحظه ی عقاید سخیف اعراب:
بت پرستی، فساد اخلاق، توحّش و خونخواری، شرب خمر، قمار و رقص وغیره به شدت محمد صلی اللّه علیه وسلم را منزجر ساخت وتأثیر بدی در او گذاشت…
او که در آغاز زندگی، از زمانی که بیش از هشت سال نداشت به بیابان گردی و گله داری، در زیر آفتاب سوزان و جانفرسای عربستان پرداخته بود و روزها و شب ها در دامان گسترده و خموش صحرا در خود فرو شده و به تفکر نشسته بود، مردی پر توان، صبور، درست کار و راست گفتار شد و بزودی به محمد امین شهره گشت.
پیامبر در سن سیزده سالگی با عمویش ابوطالب برای تجارت به شام رفت.
در شهر بصری، که در چند مایلی دمشق واقع بود راهبی روشن بین بنام سجیوس یا جرجیوس ملقب به بُحیرا در سیمای آن حضرت آثار مجد و بزرگی را مشاهده کرد.
در آن زمان در مکه تجارت شغل همگانی بود و حتی زن ها نیز بدان می پرداختند ( کما اینکه مادرعمرو بن هشام [ ابوجهل] به تجارت عطریات مشغول بود و زن ابو سفیان با کلیمی های شام معامله داشت).
خدیجه بنت خویلد یکی از آن گروه بود.
این تاجره ی ثروتمند و بیوه و از زنان برجسته ی قریش که مفتون درستی و راستی محمد صلی اللّه علیه وسلم شده بود وی را به عنوان کاروان سالاری خود برگزید و به همراهی میسره غلام خود به تجارت شام فرستاد.
و در این سفر بود که نسطور راهب، به نبوت وی بشارت داد.
پیامبر در آن زمان بیست و پنج سال سن داشتند و چون از آن سفر موفق بازگشت خدیجه که در آن هنگام چهل سال داشت به پیامبر علاقه مند شد و پیشنهاد ازدواج کرد وآن حضرت هم پذیرفت و با یکدیگر ازدواج نمودند.
خدیجه پیش از آن که به همسری پیامبر درآید دو شوهر کرده بود که اولی عتیق بن عائد مخزومی بود و از او پسری بنام عبدالله و دختری پیدا کرد؛
و دومین شوهر که پس از عتیق کرد ابی هاله بن مالک بود که از تمیم و هم سوگند با بنی عبدالدار بود و خداوند از این شوهر یک پسر بنام هندبن ابی هاله و یک دختر بنام زینب، به او داد.
خدیجه از پیامبر دارای هفت فرزند شد سه پسر بنام های قاسم، طیب و طاهر؛
و چهار دختر بنام های رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه.
قاسم و طیب و طاهر هر سه قبل از بعثت در آغاز کودکی از دنیا رفتند؛
اما دختران همگی تا زمان بعثت زنده ماندند و اسلام اختیار کرده و با آن حضرت به مدینه مهاجرت کردند.
و فاطمه هم اندکی پس از مرگ پدر درگذشت.
پیامبر در مدت حیات به خدیجه دلبستگی داشت و تا زمانی که خدیجه زنده بود زن دیگری اختیار نکرد و پس از مرگ خدیجه نیز به یاد او گهگاه فقیران را طعام می کرد.
درست سه سال قبل از هجرت بود که ابوطالب و خدیجه که دو پشتیبان و کمک کار نیرومند و باوفایی برای پیامبر و پیشرفت اسلام بودند از دنیا رفتند که هر دو در یک سال به فاصله ی کوتاهی اتفاق افتاد.
پیامبر پس از وفات خدیجه با زنانی ازدواج نمود که نام های آنان بدین قرار است:
۱- سوده دختر زمعه
۲- عائشه دختر ابوبکر
۳- حفصه دختر عمر
۴- زینب دختر خزیمه
۵- زینب دختر جحش، دختر عمه ی پیامبر
۶- ام حبیبه دختر ابوسفیان بن حرب
۷- ام سلمه دختر ابی امیه
۸- میمونه بنت حارث از فرزندان عبدالله بن هلال
۹- جویریه دختر حارث بن ابی ضرار
۱۰- صفیه دختر حی بن احطب.
۱۱- ماریه ی قبطیه (جاریه ای بود که مقوقس امیر مصر به پیغمبر هدیه کرده بود).
۱۲- زنی هم که میمونه یا خوله یا فاطمه نام داشته که بدون مهر، نفس خود را به پیغمبر هبه کرد.
آنچه مسلم است تعدد زوجات پیغمبر بواسطه ی شهوت رانی نبوده بلکه أغراض و مقاصد سیاسی منجمله تألیف قبایل را منظور نظر داشته و شاید هم بهترین وسیله برای اداره ی دستگاهها و سازمان های سیاسی قوی، وجود زنان با ایمان و فداکار نظیر زوجات پیغمبر باشد.
ماریه قبطیه از پیامبر دارای پسری شد بنام ابراهیم، که او هم بیش از یک سال وچند ماه زندگی نکرد و از دنیا رفت؛
پیغمبر از مرگ ابراهیم بسیار متأثر شد.
اتفاقاً در شب مرگ او ماه منخسف شد، عده ای خواستند خسوف را نتیجه ی مرگ ابراهیم تلقی کنند اما پیامبر که همواره با هر خرافه ای مبارزه می فرمود در مقام پیشگیری از اظهار چنین خرافه ای برآمد و فرمود:
«خورشید وماه دو آیت از آیات الهی هستند و برای مرگ کسی منخسف و منکسف نمی شوند.»
وقتی پیامبر به چهل سالگی رسید خداوند او را مبعوث کرد تا مردم را مژده دهد و آنها را از عذاب الهی بترساند، و ایشان – صلى اللّه علیه وسلم- به بهترین وجه رسالت خویش را انجام داد و فرمان الهی را به مردم رساند تا مردم را از گمراهی ها به سوی نور بیرون بیاورد.
بدیهی بود که قیام حضرت محمد صلی اللّه علیه وسلم و یارانش، با این فرامین، یک رفورم و اصلاح بنیادی برای جامعه عرب بود و موجب تغییر عادت و رسوم چند صد ساله بلکه چند هزار ساله ی قوم عرب می گشت و همین امر سبب گردید گروههای کثیری که منافع خود را در خطر می دیدند علیه او قیام نمایند.
بنابراین بزرگان قومش با او دشمنی ورزیدند و او و پیروانش را مورد اذیت و آزار قرار دادند، افرادی از او پیروی کردند که دنیا را فروخته و آخرت را خریده بودند و آنها با جان و مال خویش در راه خدا جهاد کردند و خدا و پیامبرش را یاری دادند.
خداوند میفرماید:
لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَیَنْصُرُونَ
اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
(الحشر/ ۸)
«این اموال برای فقیران مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند، آنها فضل خداوند و رضای او را می طلبند و خدا و رسولش را یاری می کنند، آنها راستگویانند».
ادامه دارد …
سید محمد هاشمی
۱۹/۸/۱۳۹۸
لینک کوتاه:
دیدگاه بگذارید