احمدخضری: دبیر هیأت امناء دانشگاه آزاد اسلامی اوز
اقدامات میرعبدالهادی
همانطور که قبلاً نوشتم، پس از اعدام میرهاشم اوزی، میرعبدالهادی حکم کلانتری اوز را دریافت کرد. کلانتری میرعبدالهادی دچار زیر و بم فراوان شد. چون چند بار به تناوب به سمت کلانتری اوز منصوب و معزول می شد. آن طور که از اسناد بر می آید، میر عبدالهادی مدیریت منسجم و قوی نداشت و به قول معروف «گوشی» بود و در روز برای یک موضوع چند تصمیم مختلف می گرفت. مدت انتصاب وی بعضی اوقات طولانی و بعضاً کوتاه مدت بود. به طوری که می توان کلانتری طویل المدت وی را به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول از زمان قتل میرهاشم اوزی که از سال ۱۲۶۸ هجری قمری شروع و تا تاریخ ۱۲۷۳ هجری قمری ادامه یافت و دور دوم نیز از سال ۱۲۷۳ هجری قمری آغاز و تا سال ۱۲۸۱ هجری قمری پایان یافت.
در دور دوم کلانتر میر عبدالهادی اوزی، یک نفر اهل اوز که دارای سواد و شجاع بود بنای مخالفت با کلانتری او گذاشت. میر عبدالهادی ابتدا سعی کرد او را تطمیع کند ولی این فرد که حاج میراحمد میرتقی نام داشت و سن او حدود ۵۲ سال بود زیر بار پیشنهادهای کلانتر نرفت و روز به روز رابطه بین آن دو سخت تر و تیره تر شد. تیرگی روابط بین آنان باعث شد تا میر عبدالهادی با خشونت با حاجی میر احمد برخورد کند و او و خانواده اش را در تنگنا قرار دهد. چون حاجی میراحمد فردی شجاع و به امورات جنگ تن به تن و تیراندازی مسلط بود زیر بار میر عبدالهادی نمی رفت و با او به مقابله برخاست. میر عبدالهادی که از این موضوع سخت دلگیر شده بود به شاهزاده قاجار، والی فارس شکایت برد و شاهزاده نواب نصرت الدوله با حکم کتبی، خواستار دستگیری حاجی میراحمد میرتقی اوزی توسط میر عبدالهادی شد. و میر عبدالهادی چون می دانست که حاجی میراحمد فردی زیرک و جنگجوست و عده ای نیز طرفدار او شده بودند از حاکم لارستان تقاضای نیرو برای دستگیری او کرد. بنابراین، در سال ۱۲۸۱هجری قمری گروهی سواره و پیاده مسلح به عنوان قشون حکومتی از لار به اوز آمدند. قشون هنگام نماز عشا وارد اوز شدند و شب را در قلعه به استراحت پرداختند.
بامدادان میرعبدالهادی پیکی را روانه منزل حاج میراحمد میرتقی نمود و گفت: قشون بزرگ از لار آمده اند و حکم دستگیری شما توسط فرمانفرمایان لارستان و فارس تائید شده است. بهتر است بدون خونریزی خود را تسلیم نمایید تا غائله پایان یابد.
اما حاجی میراحمد به پیک گفت: به کلانتر بگو بجنگ تا بجنگیم. بنابراین، کمی بعد از طلوع آفتاب جنگ بین قشون لار به فرماندهی میر عبدالهادی و حاجی میراحمد میرتقی در گرفت و تا حوالی ظهر ادامه داشت. در این نبرد سپاه میر عبدالهادی به پیروزی رسید.
سرانجام حاجی میراحمد میرتقی
حاجی میراحمد و طرفدارانش چون از کم و کیف حالات و روحیات میر عبدالهادی و اطرافیان او با خبر بودند توانستند جنگ را تا حوالی ظهر ادامه دهند. حاجی میراحمد میرتقی چون اوضاع را به سود خود ندید اسب، غذا و همراه را برای فرار از معرکه مهیا کرد و پسرش جنگ را ادامه داد. خودش، خانواده و اطرافیان به طرز ماهرانه ای از اوز متواری شدند.
در این نبرد، پسر حاجی میراحمد توانست ۵ نفر از قشون لار را زخمی و یک نفر از آنان را نیز به قتل برساند. اما در نهایت تسلیم و کشته شد و میر عبدالهادی با خشم و غضب فراوان در منزل و شهر و حوالی اوز به دنبال حاجی میراحمد و خانواده اش می گشت. و چون او را نیافت دستور داد تا سپاهیانش به اتفاق سپاهیان لار خانه و کاشانه او را به یغما برند و کلاً خانه او را با تبر، کلنگ و تیشه با خاک یکسان کردند.
عنایت اله نامور، پژوهشگر معاصر، می نویسد: «این خانه به صورت تلی از خاک مدت ها در مقابل برکه ملامحمد باقی بود.»
بعدها مرحوم محمد محب در آنجا اقدام به ساخت یک باب منزل مسکونی کرد که در حال حاضر موجود است. حاجی میراحمد و خانواده پس از فرار از اوز ابتدا به حوالی ارد، فداغ و سپس به سوی صحرای باغ رفته و در نهایت در گرمسیرات ساکن شدند. بدیهی است بعد از فرار حاجی میراحمد گروهی از هواداران، اقوام و وابستگان وی نیز بالاجبار تنبیه شدند و عده ای نیز از اوز فرار کردند و در مناطق مغویه و چارک ساکن شدند و گروهی نیز به خارج از کشور رفتند.
فراریان در دوران دوم کلانتری میر عبدالهادی
مرحوم حاج شیخ محمد فقیهی، مفتی اهل سنت لارستان و امام جمعه شهر اوز، در این مورد می گفت: «حاجی میراحمد میرتقی خودش، ۴ فرزند و عیال، مادر عیالش، خواهران عیالش و بچه هایش حدود ۱۷ نفر در مرحله اول و در حین تیراندازی بین خانه او و سپاهیان میر عبدالهادی به طرز زیرکانه ای از اوز متواری و از راه (پرگانه) خود را به زینل آباد و آغصه رسانده و از آنجا به سمت گرمسیر و بنادر رفتند» و مرحوم شیخ در این مورد افزود: «میر عبدالهادی کلانتر، با شکنجه و به فلک بستن یکی از هواداران حاجی میر احمد که در منزل وی دستگیر شده بود از مسیر فرار حاجی میراحمد مطلع شد ولی چون می دانست که وی مسلح و ممکن است از کشته شدن پسرش مطلع شده باشد و طبعاً خشمگین است از تعقیب وی خودداری کرد.»
میر عبدالهادی که در این نبرد از نظر مادی و معنوی زیان دیده ولی به ظاهر بر حاجی میراحمد میرتقی که یکی از مخالفان سرسخت وی بود پیروز شده بود سخت خشمگین بود و هر روز اقدام به اذیت و آزار طرفداران و وابستگان حاجی میراحمد می کرد. به طوری که آنان نیز به ستوه آمدند و راه علاج را در مهاجرت و کوچ و فرار دیدند. آنان به تدریج از اوز کوچ کردند و ابتدا به بستک، جناح، مغویه، لنگه، چارک، و بعدها به بندرعباس، کرمان، جیرفت، یزد و غیره رفتند. در تاریخ دلگشای اوز نام بعضی از خانواده هایی که از اوز کوچیدند یا کوچانده شدند را به شرح زیر می آورد: علوی، فریدونی، ارفعی، شمس، گرگ، میر، خواجه، ملا و …
در اینجا، نگاهی به مهاجرت اوزی ها به پایان می رسد و می توان گفت که مهاجرت یا کوچ، جابه جایی مردم از مکانی به مکان دیگر برای کار با زندگی است و اوزی ها بیشتر به خاطر دوری از ظلم و ستم، حفظ ناموس و شرف و شخصیت و به دست آوردن امنیت اجتماعی و سیاسی دست به مهاجرت زده اند. اما اخیراً نیز موج سوم مهاجرت از مدتی پیش آغاز شده است و خانواده ها برای فرار از شرایط و عوامل نامساعد آب و هوایی و به دست آوردن امکانات رفاهی، زیستی و شغلی به شهرهای شیراز، تهران، دبی و بندرعباس مهاجرت می کنند. اما مردم اوز به هر کجا مهاجرت کرده یا بکنند همچنان خود را اهل اوز می دانند و با گویش زیبای اوزی نیز صحبت می کنند.
دیدگاه بگذارید
دستتان با اینقلم زیبااز مهاجرت اوزیها درد نکندامیدوارم همشهریان بیشترشان این خاطرات را بخوانند
دیروز ریس شورا ونایب ریس شورای شهر زرقان طی یک کنفرانس خبری درباره استحقاق بخش زرقان فارس برای شهرستان به صورت مفصل صحبت کردند واعلام کردند که درماههای اخیر که کا ر تقسیمات کشوری. شروع شده به صورت جدی بارها در وزارت کشور پیگیری. واقدام. کرده اند وخوشبختانه در به حرکت. در اوردن پرونده این بخش بزرگ برای طرح. در هییت دولت موفق بوده واظها ر امیدواری کرده اند که بزودی. شاهد ارتقای بخش زرقان. هستند. در ضمن درتاریخ ۲۰. اردیبهشت هم. استاندار فارس. وهییت همراه. را برای بازدید وطرح مطالبات مردم زرقان به این شهردعوت. کرده اند که قطعا… ادامه »
برای جلوگیری وکند شدن موج سوم مهاجرت که درحال حاضر صورت میگیرد باید برای ماندگاری نسل جدید دراوز کارهای تولیدی واقتصادی واشتغال به حرکت دراید تاسبب رونق کسب وکارشود وهمچنین با شهرستان شدن اوزهم که باعث افزایش بودجه وامکانات دولتی میشود هم میتوان امید وار بود که موج سوم مهاجرت کمتر شده وشهرما از نیروهای فعال وسرزنده خالی نشود که متاسفانه چشم انداز روشنی دربین مسولین وبزرگان شهر. برای. اشتغال وارتقای اوز دیده نمیشود وهمه نیروهای فعال مشغول کارهای فرهنگی وسخنرانی ونمایشگاههای تکراری ومراسمها متعدد هستندوبا مطرح کردن شهر اوز فرهنگی است.همه توان شهر. راصرف این کارها. کرده اند
مطلب درست وجالبی است دست نویسنده درد نکند اما درخواست دارم که ایشان برای جلوگیری بیشتر از مهاجرت اوزیها در شرایط فعلی. در روزنامه.خودشان مطلب بنویسند وگرنه گذشته ها که گذشته است اوز درحال حاضر هم درحال تخلیه واز همه شهرهای اطراف بیشتر مهاجر ت میکنند دراوز بیشتر کارها نمایشی است وباعث شغل وکارنمیشود وهمه اش نقل کتاب واین جور چیزهاست
مقاله مهاجرت حکایت از نابسامانی همه ادواردر اوز دارد و اینک هم اوزیها از سشهر دارند مهاجرت میکنند و هیچ تدبیری هم برای آن اندیشیده نمیشود
از خواندن این مقاله خیلی دلم گرفت که همیشه مردم اوز در رنج و مشقت بوده اند و این مقاله باعث خواهد شد که سایر افراد ساکن اوز را نیز بفکر وادارد که از اوز کوچ کنند. من از آقای خضری خواهش و تمنا دارم گذشته را رها کند و بفکر الان اوز باشد غصه گذشته را خوردن دردی را دوا نمیکند. بهتر است انرژی و فکر خود و دوستان و همشهریان برای دلگرم کردن مردم و ایجاد راه چاره و ایجاد اشتغال و کار و سازندگی متمرکز نمود و بیش از این بفکر فرهنگ و کتاب و تاریخ گذشته… ادامه »
مطلب خیلی زیبا وجالبی بود
با سلام. قرار بود که شورای شهر سخنگو داشته باسد. وهر از چند وقت. اطلاع رسانی کنند اما دیگر خبری نیست. لا اقل به این همه کامنت های مردم که بسیار هم. خوب. سوال میکنند. در سایتها ونشریات. پاسخگو. باشند. با تشکر
تشکراز سرگذشت گذشته اوز که بشیوایی نوشته شده است