برگی از تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت سی ام
.
عبدالعزیز خضری: استقرار در ساختمان ملکی و پردیس واقع در زمین اهدایی عبدالله احمد نظری (که با مشقت فراوان، هزینه زیاد و دونده گری، حدود ۲ هکتار از آن را آزاد کردیم و بخش زیادی را ناچار به خرید از اداره کل راه و شهرسازی فارس شدیم) و داشتن امکانات مطلوب دانشگاه، از بیرون چیز خاصی در ذهن بیننده ای که داخل را ندیده بود، متصور نمی کرد ولی پس از ورود به داخل ساختمان، باعث رضایت بیننده و افزایش انگیزه بیشتر در دانشجویان می گردید.
پس از فارغ التحصیلی سجاد فتحی، رییس پایگاه بسیج دانشجویی،(مجددا لازم می دانم از حسن سلوک و فعالیت مثبت وی نفر دوم راست تصویر بالا به نیکی یاد کنم)، ناصر زارعی، دانشجوی رشته علوم قضایی، به جای وی منصوب شد. زارعی در اولین اقدام خود، یادواره شهدای اوز با حضور سرهنگ اسفندیار ریاضی، استاد دانشگاه امام حسین(ع) شیراز، را در تالار فردوسی و با حضور مردم و مسئولان در تاریخ ۰۲/۰۲/۹۴، بر پا کرد که جمعیت زیادی در آن شرکت کردند.
همچنین رقابت های مختلف از جمله ماشین کردن نامه های اداری، مقاله نویسی و … در بین دانشجویان و داوطلبان آزاد از سوی انجمن علمی کامپیوتر زیر نظر مدیران پژوهشی و فرهنگی و به مسئولیت مهندس احسان امیری و نیز دومین دوره پرسش و پاسخ دانشجویان با استادان با عنوان کرسی آزاد اندیشی و صندلی داغ در کتابخانه مولوی و با مسئولیت فاطمه قاسمی و حجت الاسلام احمد عدالتی از جمله برنامه های مفید و سازنده ای بودند که در سه ماهه اول سال ۹۴ به مورد اجرا درآمدند.
و اما حرکت دانشجویی خوبی که در بخش هنر و تئاتر صورت گرفت و شاید به جرات بتوان ادعا کرد سبب خیزش بیشتر هنر تئاتر و جدی گرفته شدن تئاتر و سینما در دانشگاه شد، اجرای نمایش نامه «عشق و قلم» به نویسندگی و کارگردانی عبداله امینی دانشجوی رشته معماری دانشگاه در تالار فردوسی بود که در پی چند روز نمایش با استقبال خوب علاقمندان روبرو شد.
مجموعه بازیگران در کار هنری و بازیگری بی تجربه بودند اما در روی سن به خوبی از ایفای نقش های محوله برآمدند و از میان بازیگران نیلوفر نوبختی، عبدالوهاب کریمی و نسیم پورسعید بازی های خوبی از خود به یادگار گذاشتند که نوبختی و کریمی هنر تئاتر را با فعالیت مستمر خود هم چنان ادامه می دهند و در مراحل بعد محمدسعید رضایی و ساحل مبصر نیز به شکلی قابل توجه نقش هایی را در تئاتر دانشجویی به عهده گرفتند.
می شود گفت ابتکار عبداله امینی در دانشگاه تحولی تازه و همچون کمک های نیکوکاران برای دانشگاه ضروری بود.
اجرای این نمایش نامه بادست آورد همراه که حداقل برای نگارنده و پروانه پدرام حرکتی امید بخش در دانشگاه در اقدامات مورد تصور و قابل اجرا به حساب می آمد.
برای ادامه کار این گروه، امیدواری های زیادی وجود داشت و در حالی که امینی در سطح استان نیز خود را شناسانده و مسئولیت نقش تئاتر خیابانی را نیز بر عهده گرفته بود ولی به جز نمایش نامه دیگری به نام «حق من» که به روی صحنه آورد و بعضا همکاری با انجمن نمایش، کار را دیگر ادامه نداد و با امید از وی انتظار است جای خود را در هنر تئاتر پررنگ سازد.
چند روز قبل که با پدرام چگونگی شکل گیری این گروه را پرسیدم وی آن را خودجوش و حاصل زحمات خود دانشجویان به ویژه عبداله امینی می دانست و در جواب این که چرا بیشتر آنها فراموش شدند و کار را رها کردند معتقد بود شاید وظیفه ما مسئولان دانشگاه بود که بیشتر مدیریتشان می کردیم.
جوابی قابل تامل بود. البته با وجود نیروهای کاری محدود دانشگاه که بیشتر از هر چیز درگیر مسائل عمرانی و جلب پول بودند و هر یک ازهمکاران حداقل جای ۲ یا ۳ نفرکار می کردند و رئیس دانشگاه از حداقل های همکار چون مسئول دفتر و راننده خودرو برخوردار بوده و هست و بعضا بی دلیل بایستی پاسخگوی سوالاتی باشد که از خود پرسشگر باید پرسیده شود. با این وضع چگونه می توان به همه کار رسید.
با این حال کارهای فوق برنامه از جمله در بخش هنر که بعضی همکاران عمیقا به آن اعتقاد و تعهد عملی نداشتند، فعالیتی بود که خود خواهانش بودیم همان گونه که در ساخت و ساز کیفی نیز خواهانش هستیم، اما گروه تئاتر دانشگاه احساس می شد دچار اختلاف شده اند و متاسفانه اختلاف و شکاف بدون گذشت همواره آسیب می زند همان گونه که شورای اسلامی دور چهارم با صمیمیت و جدیت کار خود را شروع کرد و شهردار جوان انتخابی نیز خوب کار را شروع کرد اما بعد از برگشتن از دبی روابط درونی آنان به سردی گرایید. به هر حال عبداله امینی چه موقعی که هنوز دانشجو بود و بعد از آن حرکت هنری را رها کرد و دانشگاه و جامعه هنری را از ابتکار خود بی بهره ساخت ولی تاثیر خود را در توجه جدی به هنر در دانشگاه گذاشت و بعد از سخنان دکتر بهزاد مریدی مدیر کل فرهنگ و ارشاد فارس برای تاسیس سینما، مقوله تئاتر نیز مورد توجه قرار گرفت.
انجام عملیات نمای بیرونی مقوله ای لازم بود که جدا از جنبه زیبایی بیشتر برای استحکام ساختمان و بخش داخلی ضرورت داشت اما جدا از خواستن، پول لازم داشت و چگونه باید این پول بدست می آمد. طبیعی بود که نگارنده باز بایستی زحمت شیخ عبدالقادر فقیهی رئیس هیأت امنا، اعضای هیات امنای دفتر دبی، نیکوکاران و احمد خضریان می داد. با وجودی که من نیز مثل دیگران رو زدن برایم سخت بود و داشت بیشتر هم می شد ولی تعهد اخلاقی به جامعه را باید ادامه داد.
نشست مشترک هیأت امنا و کارکنان دانشگاه با اعضای انجمن نواندیشان که روز به روز با تجربه بیشتر بر فعالیت های خود می افزود، از دیگر ارتباطات دانشگاه محسوب می شود و انجمن اولویت خود را بر بررسی نقایص عمومی، اطلاع رسانی، شفاف کاری و آموزش قلمداد نمود و برگزاری انتخابات چهارمین دوره شورای اسلامی و تجلیل از حاج شیخ عبدالعزیز قاضی زاده امام جمعه را از اقدامات موفق خود معرفی کرد.
آمدن مرتب خالده اسماعیلی، عایشه فقیهی پور، فوزیه خضری، پوران نجم الدینی، فریده کاویانی از بانوان وفادار و خالد عابدی، عبدالعزیز روستا، محمدرسول شمسی و هوشنگ رجایی از اعضای هیأت امنا دانشگاه دفتر دبی و سیلوانا سلمان پور و دیگران و اطلاع رسانی مرتبی که از طریق پیام دانش صورت می گرفت کمک کرد تا نیاز دانشگاه آزاد به گوش نیکوکاران برسد. تشکیل جلسات با هر عنوان به افزایش انگیزه در همکاران و آگاهی بخشی جامعه کمک شایان می کرد. محسن مهرآوران با آمدن به ساختمان جدید برای تحرک امور پژوهشی، فعالانه اقدام به نشست های پژوهشی می کرد و اصرار داشت درخواست های استادان و دانشجویان نظام مند گردد. وی نقطه اتکای نگارنده در امور ساختمان بود و با وجود او به راحتی می توانستم بر نقص اطلاعات فنی عمرانی پی ببرم.
تجربه تلخ دزدی در ساختمان قبلی دانشگاه و سرقت کابل های برق، ما را بر ضرورت نصب دوربین های مدار بسته حساس کرده بود تا این که با برادران سخنگو به توافق رسیدیم در جاهای حساس کابل کشی و دوربین ها نصب شوند و ۶ ماه بعد پول را پرداخت کنیم. سریع این کار را عملی کردند اما سال بعد شاید لازم باشد در موقع خود نقل گردد روزی سرایدار به طور اتفاقی گفت، گوشی تلفن ام به سرقت رفته است از روی اطلاعات ضبط شده بررسی به عمل آمد. صفحه تلویزیون کسی که به اتاق سرایدار رفت را نشان داد اما نور خورشید بر صورت آن فرد، امکان شناسایی حتی توسط سرایدار را میسر نکرد وقتی از عبداله سخنگو علت و مشکل توضیح خواسته شد طبیعی بود که جواب توجیهی بدهد. او گفت:
اگر کابل ها فلان جنس بودند و یا دوربین ها از نو دیجیتال استفاده می شدند چنین مشکلی بوجود نمی آمد.
با مهندس محمد امینی ناظر کارفرما و مجری گفتگوی دو طرفه داشتم بعضا مهندس محسن مهرآوران، ناصر خضری و آمنه روستا نیز حضور می یافتند. در خصوص چگونگی ادامه عملیات و مخصوصا نما صحبت به میان آمد.
باز هم فکر می کنم، امینی شاید به خواسته دیگر یا دیگرانی بود که بازگو می کرد فعلا پلاستر زبره سیمان با رنگ پاشی سفید کار تا بعد که اوضاع مالی خوب شد از سنگ یا آجر نما استفاده شود. جواب دادم اوضاع مالی دانشگاه هیچ وقت خوب نمی شود و اضافه کردم حتی بهترین و متمول ترین دانشگاه های جهان نیز با وجود درآمد بالا و پشتیبانی خیران و دولت به آن سوددهی فراوان نرسیده اند.
بنابراین در این دانشگاه هیچ وقت نمی پذیرم کیفیت مصالح فدای کارهای سطحی یا توصیه های غیر تخصصی شود. تجربه ام در بیمارستان بار دیگر یادآور شدم که بیمارستان راه نیافتاده هزینه های پیدا و پنهان می گرفت و هنوز هم می گیرد و علاوه بر زیان مالی اتلاف انرژی بی مورد متوجه کارکنان می شد و تاکید کردم نما یا از آجر نما و یا از سنگ باشد چرا که توصیه غالب مهندسان معمار نیز همین است ولی از ابزار مطابق با نقشه مهندس لیلا ظریفی طراح ساختمان استفاده نمی کنیم. امینی پذیرفت که نرخ هر دو مصالح سنگ و آجر را برآورد و ارائه دهد.
اما در شش ماهه اول ۹۴ رخدادهای شهری و استانی حالا مرتبط یا غیرمرتبط صورت گرفت که در جای خود منافع متفاوت برای دانشگاه به همراه داشته است.
کتابخانه بانو، کودک و نوجوان عصر اوز مثل گذشته فعال بود و کارشناسان مختلفی را به اوز دعوت می کرد و دانشگاه آزاد ماوای تشکیل کارگاه ها و یا اسکان مهمانان بود. فریبا وفی داستان نویس که از گفتارهای معقول و حساب شده برخوردار و صحبت هایش با محتوا بود، در برابر خواست نگارنده که مشاهداتش از اوز را بنویسد و معمولا افراد زیادی با توجیهات وقت تلف کن به ندرت دست به قلم می شوند ولی این نویسنده بلافاصله جواب داد و نوشت.
«توصیف فریبا وفی داستان نویس برجسته کشور از سفر دو روزه اش به اوز:
شهر خودساخته با وارد شدن به اوز به آرامی از جهان زیستی پیشینم جدا می شوم.اوز با اسمان وسیع و آفتاب داغ و درخت های نک و توک و مسجدهای تک مناره ای اش و با دانشگاه و درمانگاه و مدرسه و ورزشگاه و بناهای دیگرش که ذره ذره به دست خود مردم ساخته شده خودش را می شناساند .آرام آرام به لهجه شیرین همراهانم خو می کنم. آنها نه لحن و آوای راهنمای توری که بخواهد از ویژگی های شهری و جغرافیایی یک مکان بگوید بلکه با عزم و اشتیاقی کمیاب از شهرشان برای من می گویند . از جای جای شهر کوچکشان که منتظرند به زودی نام شهرستان به خود بگیرد ، حرف می زنند . شهر حداقل بیست هزار نفر جمعیت دارد و با جمعیت روستاهای حومه به بیش از پنجاه هزار نفر می رسد. از میدان و خیابان های شهر و کوچه های محصور با دیوارهای بلند که انگار هیچ کدام هم بن بست نیستند ،می گذریم و از یازده آب انباری که کنار هم به زیبایی قرار گرفته اند ،دیدن میکنیم . آب انبارهایی که نیمه پر هستند و آب های ساکنی دارند و گویا وقتی باران می بارد و پر از اب می شوند حتی زیباتر می شوند . به دیوار یکی از ان ها کتیبه ای است و پله هایش تا عمق انبار ادامه دارد. از دانشگاه دیدار میکنیم. سالن های متعددی دارد و کتابخانه ای بزرگ که هیچ کم از کتاب خانه های شهرهای بزرگ ندارد. از کتاب خانه بانو و کتاب خانه کودک و نوجوان در شهر دیدن می کنیم که بانی اش زنان خوش فکری هستند که بقول یکی از همراهان مثل بولدزری راه را برای کارهای فرهنگی دیگر باز کرده اند . روزنامه شهر را که عمری پانزده ساله دارد ورق می زنم . گویا یک بار هم انتشار منظم آن به تاخیر نیفتاده . به موزه اش می رویم و اوز از تاریخش برایمان می گوید ، از ابزارهای مردان و لباس های رنگارنگ و زیبای زنانش.
اوز یک لحظه از حرف زدن باز نمی ایستد. از زبان مدیرانش حرف می زند که محجوبانه از دستاوردهایشان می گویند و پروژه سلام کتاب که به پنج شماره رسیده و قرار است ادامه پیدا کند . از زبان یکی از مردان مسئول که در جلسه ادبی شهر می گوید که امیدوار است روزی شهر را زنی بچرخاند و شهردار زن باشد .
اوز از زبان داستان نویس هایش حرف می زند که در جلسه داستان نویسی فروتنانه نوشته هایشان را می خوانند و پذیرای نقد هستند و فضای فرهنگی شهر می زند که در جلسه داستان نویسی فروتنانه نوشته هایشان را می خوانند و پذیرای نقد هستند و فضای فرهنگی شهر غبطه نویسنده ای از خنج را برمی انگیزد که یادآوری میکند مردان اوز با اینکه کوچ کرده اند اما همواره به توسعه و درآمدزایی شهر زادگاهشان می اندیشند و به آن وفادارند. و در بازدید شبانه ای از کشتارگاه مرغ،یکی از مسئولان با دقت و تعهد فراوان از این صنعت و نتایج آن برایمان می گوید.
و زنان اوز حکایتی دیگر دارند و گویی نبض شهر در اختیار آن هاست. حضورشان پر رنگ و صدایشان رساست. هرکدام مسئولیتی دارند و با سخت کوشی به آن عمل می کنند. زن های اوز قصه ها دارند . دلت می خواهد اوز از زبان زن هایش سخن بگوید. .
با واژه های آنها. از دل قصه هایی که میگویند و نمیگویند.از دل حرف هایی که می زنند و نمی زنند.قصه های خودشان ،مدارا و صبوری شان ،سختی ها و رنج هاشان،قصه های بچه ها و جوانانشان و مردانشان که گاه دورند و به دنبال کار و کسب و معاش به دوبی وامارات رفته اند. و زن های یاد گرفته اند که کنار هم باشند.صبورانه با سختی های طبیعت کنار امده اند و با سختی های روزگار جنگیده و رشد کرده اند و تو گویی در این راه ذره ای از صمیمیت و مهربانی هایشان به تارج نرفته است . آنها با کتاب دوست هستند . قدر کتابخانه هایشان را میدانند.
خوشحال هستند که میزبان چهره های فرهنگی اند و حرف های انها را به خاطر سپرده و نقل می کنند. دوست دارند یک بار دیگر شهرشان را با چشمان مهمان ببینند.مهمان را بسیاز عزیز می دارند و خونگرمی و سخاوت کم نظیر خود را برای همیشه در خاطره ی او به یاد می گذارند.
زن های اوز با درایت و اعتماد به نفس به تغییرات سازنده در شهر و زندگی شان امیدوارند و با معرفی هوشمندانه و متواضعانه شهرشان در رشد فرهنگ جمعی مشارکت می کنند.»
در اقدام های بعدی، دعوت از مسئولان و کارشناسان موسسه تاریخ و ادبیات کودکان تهران توسط کتابخانه بانو، کودک و نوجوان عصر اوز و کودکستان کرانی که کارگاه های خود را در تالار شیخ سعدی، خیریه حاج محمدامین کمالی و موزه مردم شناسی برگزار کردند، حضور دکتر حسین قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی به اوز و سخنرانی در محل دانشکده بهداشت و حجت الاسلام علی یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی در اوز، کلنگ زنی بیمارستان یوسف راهپیما، ادامه عملیات شبکه لوله کشی گاز به شهرک صنعتی، ترتیب مرتب جلسات برای احداث راه مربط با کوشش محمدحسین آتش فراز بخشدار، مهندس عبدالحمید علی پور، رئیس راه و شهرسازی و ناصر خضری در بخشداری و در تلاش برای جلب نیکوکاران به منظور عملیاتی کردن ساخت راه مربط، معرفی مهندس محمدعلی افشانی به عنوان استاندار استان فارس به جای دکتر سیدمحمد احمدی که این انتصاب از هر نظر برای ارتقای بخش و دانشگاه آزاد دارای فایده بود هر چند هیچ شهروندی نبایستی خدمات دکتر احمدی که موافق پر و پا قرص ارتقای بخش بود و پرونده مربوط را تحویل احمد خضری و محمد وحدانی داده بود تا در وزارت کشور به مدیر کل تقسیمات کشوری تحویل دهند از یادها برد.
استعفای دکتر اسعد زاهدی از ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان برای نام نویسی در نمایندگی مجلس شورای اسلامی و جایگزین شدن دکتر مهدی مهدی زاده رستم که این مرکز همواره چه قبل و اکنون با خوش بینی از همراهی روسا و معاونان نام می برد و دکتر مهدی زارع رییس فعلی واحد لارستان از زمان راه اندازی مرکز اوز در کنارمان بوده و این همراهی ادامه دارد که آن را می توان در حساب سرمایه دانشگاه منظور کرد، سرانجام یافتن توافق هسته ای بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دول موسوم به ۱+۵ با عنوان برجام، درگذشت شادروان شیخ علی فقیهی که به دنبال وفات مولانا شادوران حاج شیخ محمد فقیهی مفتی به اوز آمد و منشای حرکت و برکت برای ساختن و رونق مدرسه عالی احمدی گردید و در سفر سال۱۳۸۷ به اتفاق شادروان حاج محمدرضا کمالی و حاج احمد خضریان در معرفی دانشگاه آزاد در اوز برای ساعتی مهمانان در بحرین را همراهی کرد و درگذشت شادروان حجت الاسلام سید مجتبی نوربخش، امام جمعه لارستان، از دو اتفاق ناگواری بود که در این شش ماهه اول سال ۹۴ به وقوع پیوست.
عزیمت به شیراز به اتفاق محمدصدیق پیرزاد، احمد خضری و احمد صمدانی و نگارنده برای دیدار و گفتگو با دکتر عبدالمجید اسدی، معاون هماهنگی دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس از اقدامات دیگری بود که در راه چانه زنی برای دادن رشته های تحصیلی به اوز صورت گرفت در آن جا اطلاع یافتم که ساختار دانشگاه آزاد اسلامی تغییر و نماینده تام الاختیار به دبیر هیأت امنا و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان قارس عوض شده است و گویا دکتر حمزه ساروئی، رییس واحد شیراز قرار است به این سمت منصوب شود و پس از دیدار و گفتگو با مهدی شجاعی فرد، دبیر قبلی منطقه یک، و پذیرایی در یکی از غذاخوری های شیراز و به دعوت معاون هماهنگی بلافاصله با وحید اسکندری( مرحوم) تماس و تقاضای ملاقات با دکتر ساروئی کردم که خوشبختانه دکتر ساروئی حضور داشت و با دادن وقت ملاقات سریع رفتیم صدرا و پردیس دانشگاه آزاد اسلامی و با دکتر ساروئی برای اولین بار و در حالی که هنوز ابلاغ ریاستش نرسیده بود گفتگو کردیم.
و این هیأت که صبح زود از اوز راهی شده بود ساعت ۱۷ از شیراز به اوز برگشت.
لینک کوتاه:
سلام برادر. سالگرد تاسیس دانشگاه آرادراتبریک عرض می کنم 🌹🌹
سلام
با آرزوی موفقیت های بیشتر و سلامتی و بهروزی برای دانشگاه آزاد اوز وتشکر از کلیپ جالبی که پخش کردید
متعاقبا از بزرگواری و لطف شما جناب خضری سپاسگذاریم.ارادتمندیم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
جناب آقای استاد عبدالعزیزخضری ریاست محترم دانشگاه آزاد شعبه شهرستان اوز
باسلام وعرض ادب واحترام
بدین وسیله اجازه می خواهم به عنوان زحمتکش ترین ودل سوزترین وفعال ترین شخصیت موثردرامر شکل گیری وساخت وساز دانشگاه آزاد شهرستان اوز
سال روز تاسیس آن را به حضرتعالی ، هیئت امناء دوبی واوز ، مدیریت وکارکنان دانشگاه وکادرعلمی و برنامه ریزان آموزشی دانشگاه صمیمانه ضمن خسته نباشید وخداقوت تبریک وتهنیت عرض نموده وسلامتی وشادکامی وسرافرازی وطول عمربا عزت رابرای جنابعالی وهمکاران محترم از درگاه ایزد منان خواستاراست.
🌹ومن الله التوفیق🌹
کاریان کهن _ سردار نوروزی
متشکرم آقای خضری. یادآوری خوبی بود. سلامت باشید.