برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت ۱۴
.
عبدالعزیز خضری:
۷ خرداد ۸۸ در فرودگاه بین المللی لارستان در کنار درب خروجی در حال انتظار قصد پرواز به دبی را داشتیم.
این سفر در پی دو حضور ناموفق به لحاظ کمک مالی به دانشگاه در شهرهای بندرعباس و شیراز صورت می گرفت.
در این سفر با ترکیب حاج فاطمه نظری، محمدصدیق پیرزاد، احمد خضری، عبدالرضا قریشی و نگارنده با قوت قلب صورت نمی گرفت چون هجمه علیه دانشگاه آزاد زیاد بود و از سویی برداشت از حساب هیات امنای دبی و عدم واریز آن در حساب هیات امنای اوز بر حجم هجمه می افزود.
بعضی از هیات اولیه(سفردی ماه۱۳۸۷) به دلایل گوناگون تمایل به همراهی نداشتند، هرچند زیادی افراد مشکلات خودرا به همراه داشت واصراری به حفظ ترکیب قبلی نبود، اما چالش های مقاومتی دربرابر دانشگاه، قانع می شدیم، کثرت همراهان به جلب نظر نیکوکاران کمک می کند.
اضافه شدن عبدالرضا قریشی بیشتر به خاطر دلگرمی هایی وی و این که معتقد بود دوستانی در دبی دارد که حاضر به کمک خواهند شد.
اما آن چه باعث شکل گرفتن سفر دوم نمایندگاه هیات امنا به دبی بود تشویق و پیگیری مهندس سمیر پیرزاد از دبیران و یکی از اعضای جوان هیات امنا در دبی بود.
او اعتقاد داشت با وجود تبلیغات منفی ولی باید در مجامع حضور پیدا کرد و از سویی نگارنده نیز با مهندس سمیر پیرزاد هم عقیده بود و اگر در چنین چالش هایی و عدم استقبال شهروندان در بندرعباس و شیراز باقی می ماندیم بایستی در دایره ناامیدی پرسه می زدیم.
احمد خضری در مسئولیت دبیر موافق انجام این سفر در شرایط فعلی نبود ولی نگارنده مصر بود.
در این افکار سیر می کردم که درب خروج گشوده شد و سوار هواپیما شدیم و ساعت ۱۳ در فرودگاه زیبای دبی موقع خروج از ایستگاه کنترل بار محمدصدیق پیرزاد زمانی نزدیک به یک ساعت بازرسی شد و کلیه اقلام غذایی که قابل توجه بود در سطل آشغال ریخته شد.
راقم نیز مورد پرس و جو قرار گرفت اما نه به این اندازه.
در پی این اتفاق ناخوشایند همیشه بگو مگوهایی بوجود می آید ولی چون فقط گمانه زنی است نمی شود به موارد غیر مستند اهمیت قایل شد.
در حالی که محمدصدیق پیرزاد به شدت ناراحت و مدام تکرار می کرد این بار آخر است که به دبی می آید عزم خروج کردیم و در محل مستقبلان احمد خضریان نیز از جمله کسانی بود که به استقبال هیات آمده بود چون از ما ۴ نفر بستگان بستگان خود آمده بودند و پسرم سعید یکی از آنان بود.
درباره سعید در خاطرات بعدی نیاز است جدا از رابطه پدر فرزندی از نقش وی در فعالیت های دانشگاه نکاتی را منعکس ویادآورشوم که در مشاوره هایش کمک شایان می کرد.
پنج شنبه وارد دبی و طبیعتا عصر آن روز و جمعه در اختیار خودمان بودیم و طبق قرار ۱۰:۳۰ صبح شنبه ۹ خرداد ۸۸ در دفتر شیخ عبدالقادر فقیهی در ساختمان ریم اجتماع و احمد خضریان و سمیر پیرزاد نیز حضور داشتند.
بانی دانشگاه اظهار کرد: زمانی آمده اید که تبلیغات منفی زیاد است. وی خاطرنشان کرد:
به توصیه من ۳ ماه پیش باید می آمدید و با این حال باید وضعیت را پشت سر گذاشت.
عبدالقادر فقیهی یادآور شد:
فردا شب جلسه ای با اعضای هیات در تالار بیمه برگزار می شود که مهندس پیرزاد مسئول برنامه ریزی شد.
وی افزود: سعی می شود در باشگاه ایرانیان جمعی حدود ۳۰ نفر را دعوت تا پس از دادن گزارش درخواست کمک نماییم و حاضران نیز صحبت کردند و نشست تا ساعت ۱۳ ادامه یافت و پس از آن برای صرف ناهار به رستوران آبشار رفتیم.
عصر به دیدار مرحوم حاج یوسف نامی به منزل پسرش محمد و پس از ساعتی برای ملاقات با حاج یوسف نظری به منزلش رفتیم.
نظری که دختر بزرگ وی و همراه هیات نیز حضور داشت در خانه و روی تخت در حال استراحت از این ملاقات خوشحال شد و قول اهدای چهل میلیون تومان را داد.
ساعت ۲۱ پس از صرف شام که مهمان احمد خضریان بودیم فعالیت خود را به پایان رساندیم.
روزهای یکشنبه روز شروع کار در ادارات است و همه ۹:۳۰ صبح ۱۰ خرداد ۸۸ در بیمه دبی با اسحاق خضریان مدیر وقت بیمه در حال گفتگو بودیم حاج فاطمه نظری، جلسات می آمدولی در دید وبازدیدها مزاحمش نمی شدیم.
هیات متعهد بود زمان را از دست ندهد و هر نشستی را در راستای اهداف کاربردی کند وساعتی بعدمنصور فقیهی نژاد را در محل کارش دیدار کردیم.
وی در سخنانی به هیات خسته نباشید گفت و اضافه کرد تاسیس دانشگاه کار سختی است و یادآور شد برای دانشگاه پیام نور در دبی و ایران پیگیر کار ودراین مسیر متحمل زحمات زیادی گردیده است.
ناهار دعوت بانی دانشگاه در ساختمان بیمه صرف شد و عصر پس از دیدار با عبدالغفور شیخ محمدرفیع فقیهی، عبدالرحمن خضری و عبدالرزاق نامور ساعت ۱۸ در بیمه حاضر بودیم تا در جلسه هیات امنای دفتر دبی شرکت نماییم.
جلسه را عبدالقادر فقیهی آغاز کرد و محمدصدیق پیرزاد ادامه داد .
پیرزاد گفت:
حضور چند روزه هیات اوز حکایت از آن دارد که بایستی تلاش کرد.
وی افزود: اوز لازم است به قطب آموزش عالی تبدیل شود.
عنایت اله نامور خوستار اطلاع رسانی بیشتر توسط مسئولان دانشگاه آزاد در اوز شد. اواظهارکرد:
با توجه به انتشار مرتب نشریه عصر اوز لازم است صفحه ای از آن به دانشگاه آزاد اختصاص داده شود.
نامور پیشنهاد داد پایگاه خبری خاص دانشگاه بوجود بیاید.
نگارنده بر لزوم پیوند دو هیات اوز و دبی تاکید و پیشنهاد داد هیات دبی مرتب تشکیل شود و در صورت نیاز نویسنده این متن خود را برای شرکت در آن برساند.
رئیس جلسه روند کار در اوزرا رضایت بخش ارزیابی کرد و این پیشنهاد را به بررسی گذاشت که در صورت تصویب فراخوانی از نیکوکاران داده شود.
نتیجه این شد که فعلا جلسه عمومی برگزار نشود و هیات اوز با همراهی نفراتی از هیات دبی با نیکوکاران دیدار نماید و همچنین ساخت پایگاه خبری نیز تصویب شد.
به دنبال ختم جلسه در ساعت ۲۰:۳۰ هیات اوز با همراهی شیخ عبدالقادر فقیهی، حاج احمد خضری، محمد نامی و مهندس سمیر پیرزاد به منزل مرحوم حاج عبداله زمین پیما رفتند.
البته سمیر پیرزاد موافق انجام این دیدار در موقعیت فعلی نبود.
پیش از این حادثه ای برای املاک زمین پیما رخ داده بود و این املاک که در شرکت سهامی بیمه جمهوری اسلامی شعبه دبی پوشش داده شده بود شیخ عبدالقادر تلاش زیادی کرده بود تا برابر مقررات منافع حاصل از آن آتش سوزی تامین شود که مورد خشنودی صاحبان حادثه دیده قرار گرفته بود واز شیخ جدآ خشنود گردیده بودن و با توجه به چنین موردی این احساس در اذهان وجود داشت که کمک قابل توجهی به طرح دانشگاه آزاد اسلامی اوز می شود.
فقیهی شروع کننده گفتگو بود و دیگران به جز محمدصدیق پیرزاد که در خانه مرحوم حاج عبداله زمین پیما ساکن بود و سخنان بانی دانشگاه را تایید کردند ولی مرحوم حاج عبداله معتقد بود کمک های زیادی در اوز صورت داده و شهر اشباع است ونیازمند پشتیبانی مالی نیست.
وی برابر اصرار مهمانان بر عقیده خود پابرجا ماند و نهایتا گفت چکی را می نویسد و تحویل محمدصدیق پیرزاد می دهد .
موقع خروج خشنود بودیم که چکی صادر می شود.
صبح دوشنبه ۱۱ خرداد طی برنامه قبلی در دفتر بیمه حاضر بودیم.
اسحاق خضریان از مشارکت غلام علی اسفندنیا در طرح دانشگاه ظرف ۴ ماه آینده خبر داد و در ادامه ملاقات ها ناصر اسفندنیا را دیدار کردیم وی نیز از کمک تا سقف دویست میلیون تومان سخن گفت و علاقه مندی خود را برای ساخت خوابگاه ابراز کرد.
آن روز همچون روزهای قبل که توسط حاج احمد خضریان همراهی می شدیم دیدار و گفتگو با حاج ادریس رهنما پایان بخش فعالیت تیم بود که میزبان، همه را به صرف ناهاردر غذاخوری صدف دعوت کرد.
با استراحت در کافی شاپ هتل انترکانتینال تا بازگشایی مغازه ها البته به دعوت احمد خضریان به گفتگو مشغول شدیم تا برنامه بعدی را مروری کرده باشیم.
هیات به اتفاق عبدالقادر فقیهی شب را به منزل حاج محمد علوی رفت تا هم تسلیت به خاطر درگذشت مادر برادران علوی گفته باشد و هم قصد هیات را مطرح کند.
محمدرسول علوی که در استرالیا اقامت داشت و آن شب از حاضران بود جواب داد رکود اقتصادی باعث کمبود نقدینگی گردیده بنابراین در این شرایط نباید توقعی داشت.
دیرهنگام بود به خانه برگشتیم.
سخن از بازگشت به خانه ها که می شود این پندار در ذهن نیاید که فرضا ساعت حداکثر ۲۰ به منزل می رسیدم بلکه هیج برگشتی پیش از ۲۳:۳۰ نبود.
صبح سه شنبه ۱۲ خرداد ۸۸ برنامه روز قبل از سر گرفته شد و به اتفاق عبدالقادر فقیهی و احمد خضریان با قایق به آن طرف آب خور رفتیم تا حاج محمدامین میراحمدی را ملاقات کنیم.
راشد پسر بزرگ میراحمدی و داماد فقیهی در جایگاه نصیحت توجه کسانی که اوز رفته بودیم را به نکاتی از امر به معروف توصیه کرد.
البته با واکنش محمدصدیق پیرزاد با بازگویی داستان کلاغ و مرغ روبرو شد که شرح بیشتر به زمانی دیگر موکول می شود.
حاج محمدامین میراحمدی برای کمک جواب مساعدداد اما گفت اجابت نیت خود را بعدا ادا خواهد کرد.
ناهار درغذاخوری هتل اینترکانتینال دعوت محمد نامی و تاساعت ۱۷ همان جا ماندیم ودرادامه دیدارها، شب با هماهنگی عبدالرضا قریشی به منزل مرحوم حاج عبداله بارور رفتیم امااحساس کردیم حضورمان غیرمترقبه است.
مرحوم بارور گفت:
تلفنی دریافت کرده ام و شنیدم عبدالرضا قریشی قرار است بیاید ولی مشخص نکرده بود که چه کسان دیگری می آیند.
آن شب شیخ عبدالقادر فقیهی، حاج احمد خضریان و محمد نامی از همراهان بودند البته مرحوم بارور سریعا برادران خودو حاج مصطفی سلحشور اهل محلچه را دعوت کرد و آمدند وگفتگوهای سازنده ای صورت گرفت.
صبح چهارشنبه ۱۳ خرداد احساس می کردم همراهان از توفیقی که نصیب نمی شود نگران وخسته به نظر می رسند به توصیه محمد نامی رفتیم دفتر عیسی گرگ شاید گشایشی بوجود آید که خودش نبود البته از کمک نیز بی نصیب ماندیم.
نامی که تلفنی هیات را رصد می کرد معتقد بود اگر خود شیخ عبدالقادر فقیهی ثروت بالایی داشت به تنهایی ساختمان را می ساخت.
ناهار دوروز متفاوت را دعوت عبدالعزیز روستا فرند مرحوم حاج عبدالرحیم روستاو فیصل نامی زحمت کشیدند.
۱۴ خرداد محمدصدیق پیرزاد به خاطر عقد نوه اش به شیراز برگشت در حالی که رایزنی ها طبق روزهای قبل جریان داشت.
جمعه که سپری شد شنبه ۱۶ خرداد چون بیمه تعطیل بود از مغازه حاج احمد خضریان شروع کردیم.
نیکوکاران را دیدار کردیم و به دنبال تماشای فوتبال تیم های ملی ایران و کره شمالی از تلویزیون و صرف ناهار به دعوت احمد خضریان در غذاخوری گردان هتل حیات الجنسی حضور بازیکنان تیم ملی کره جنوبی که برای بازی با تیم ملی امارات در هتل ساکن بودند به درخواست عبدالرضا قریشی درخواست تصویر انداختن یادگاری شد که مورد پذیرش واقع نشد و به اتفاق احمد خضریان رهسپار شارجه شدیم.
همشهریان ساکن شارجه از جمله، فاروق حاج محمد هادی خضری واز بانیان پیشگاه در راه اندازی دانشگاه در مدرسه مرحوم پدرش
ومرحوم میرمحمد امیری نژاد را زیارت و دیرهنگام به محل سکونت خود برگشتیم.
یکشنبه ۱۷ خرداد دیدارها ادامه یافت تا ساعت ۱۸ که سمیر پیرزاد اقدام به تشکیل جلسه کرده بود.
رئیس جلسه گفت با توجه به تجربه در دانشگاه پیام نور ضرورت دارد جلسات عمومی با شرکت افراد ساکن برگزار شود.
شیخ افزود:
با این حال کار را ادامه خواهیم داد و از هیات اوز می خواهیم چند ماه آینده مجددا به دبی بیایند.
وی خاطرنشان کرد با شناختی که از عبدالعزیز خضری دارد و در بیمارستان خود را نشان داده پیگیر امور خواهد شد و من چشم انداز موفقیت را روشن می بینم.
احمد خضری در مسئولیت دبیر هیات امنا برداشت خود را از سفر هیات اوز مفید ارزیابی و افزود:
روزهای اول احساس می شد تحریکات علیه دانشگاه آزاد موثر بوده ولی هیات در این چند روز با گفتگو دیدگاه های مساعد ایجاد نموده اند.
سمیر پیرزاد نیز سخنان احمد خضری را تایید و خواستار نشست مرتب هیات امنا در دبی گردید.
محمد نامی اظهار کرد:
در بیان نظرات ضرورت دارد جنبه های مثبت فکر کنیم و مثبت نیز عمل نمایی، وی ابراز امیدواری کرد با کل نگری مسیر موفقیت پیموده خواهد شد.
عنایت اله نامور از ضعیف بودن تبلیغات گله و خاطرنشان کرد
هیات امنا بایستی کم کاری را کنار بگذارد و فعالیت مرتب داشته باشد.
نامور بار دیگر بر ضرورت راه اندازی پایگاه خبری تاکید کرد.
او یادآور شد ممکن است رئیس هیات در مسافرت باشد ولی دبیر که هست می تواند اقدام به برپایی جلسه و با حضور نواب رئیس کند.
در اخر نشست از اعضای باقی مانده تقاضا شد حضور خود را تا اخر هفته تمدید کنند تا در چند روز آینده دیگر بشود به فعالیت ادامه داد که همین گونه نیز شد و برگشت به ایران از دوشنبه ۱۸ خرداد به چهارشنبه ۲۰ خرداد تغییر کرد و هیات دبی تصمیم گرفت عصر اولین شنبه آغاز هر ماه نشست هیات دبی را در تالار بیمه برقرار کند.
دو روز دیگر نیز هیات به کار خود ادامه داد ولی جز اهدایی یک میلیون تومان توسط مجید جباری دست آورد دیگری جز قول های شفاهی چیزی نصیب نشد.
مرحوم عبداله زمین پیما که شب ملاقات گفته بود چکی را می نویسد در پی تماس اسحاق خضریان جواب داده بود کمک نخواهد کرد.
عصر روز قبل از بازگشت به ایران با هماهنگی و همراهی عبدالعزیز ملکی نائب رئیس با حاج عبدالرحمان فریدونی دیدار و گفتگو به عمل آمد که ما را با امیدواری بدرقه کرد.
چهارشنبه پایان سفر ۱۴ روز به دبی بود که از نظر مالی نتیجه ای در بر نداشت ولی از سویی پربار بود چون هیات توانسته بود دیدگاه های مثبتی در بین افکار عمومی بوجود آورد.
البته در اوز بعضا شایع شده بود که هیات اوز دارد دست خالی باز می گردد و به آن ها گفته شده است دیگر باز نگردید.
ساعت ۱۳ روز سه شنبه ۱۰ تیرماه ۸۸ هیات اجرایی در اتاق شهرداری جلسه گذاشت و گزارش سفر به دبی ارائه گردید همه از نتایج مثبت حرف به میان می آوردند و نگارنده وظیفه داشت علاوه بر آن که امیدوارانه حرف بزند و روحیه مضاعف بدهد و این گونه نیز عمل کرد ولی در درون به فکر طلب مهندس محمد امینی ناظر کارفرما و مجری عملیات و فشار عبدالرضا قریشی برای دریافت پول و وضعیت زمین دانشگاه که اداره مسکن و شهرسازی لارستان وارد وآن را ملی وخواستار توقف عملیات ساختمانی می شد، بود.
لینک کوتاه:
با سلام
چقدر مطالب به صورت ریز و جالب بیان شده ، حتی کسی که هیچ شناختی از دانشگاه ازاد اوز نداشته باشه با مطالعه این نوشته های دقیق احساس میکند از اول همانجا حضور داشته و همه چیز را از نزدیک لمس کرده است ، خدا قوت جناب خضری
بقول خانم شرفی چقدر زیبا وموشکافآنه قلم زدید قلمتان پویا وخدمات بزرگتان نزد خداوند پراجر
سلام خسته نیاشید احساس میشود شخصی سازی تعریف میکنید بعضی چیزها را یاذتان نمی آید یا سانسور میکنید؟ روندهایی که خودتان کمتر دخیل بودید هم بگید