برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت سی و یکم
.
عبدالعزیز خضری: چرخش یک سازمان ضرورت وجود یک چهارچوب را ایجاب می کند و برای داشتن هر چهارچوبی عوامل انسانی هستند که در حفظ و اجرای آن دخیل هستند و بدیهی است منابع انسانی در راستای کیفی سازی می توانند موثر باشند و برای این که منابع انسانی، سازمان را از خود بدانند مقوله آموزش، ارتقای اطلاعات عمومی، تخصصی، اعتماد وراستگویی ایجاب می کند.
البته قوانین جاری کشور بر چگونگی عملکرد دیگر ادارات و سازمان ها و نوع نگاه و کردار افکار عمومی هر جامعه شهری تاثیر دارند. هر سازمانی به ویژه مراکز آموزشی نیاز است روی کیفیت برنامه ریزی کنند و برای تحقق کیفیت، عوامل کمی از ملزومات است.
اما دانشگاه آزاد اسلامی اوز چنان چه بخواهد به شاخص های دانشگاه های مطرح کشور چون تهران برسد طبیعی است که بایستی از ظرفیت های کمی دانشگاهی برخوردار باشد. در شرایط فعلی نیاز است بررسی شود دانشگاه های باسابقه و بهره مند از منابع انسانی(اداری و هیأت علمی) فراوان و منابع مالی ملی کشور در رتبه بندی جهانی در چه ردیفی قرار دارند و بعد خواسته شود دانشگاه آزاد اقدام به استخدام و به کارگیری بهترین هیأت های علمی و آن هم با حقوق و مزایای فراوان و امکانات اسکان و حمل و نقل کند. بنابراین همه این تلاش ها به منظور رسیدن به الزامات کیفی است.
در ادامه اقدامات عمرانی، کارکنان کار خود را انجام می دادند. هر ساله تنظیم بودجه سال بعد، از دغدغه های مرکز بود و بودند مراکزی که با بیش از چندین سال قدمت، در تنظیم بودجه نیاز به آمدن کارشناس بودجه داشتند. کاری که مرکز اوز نیز در سال های ۸۹، ۹۰، ۹۱ و ۹۲ انجام داد اما به فکر قطع این وابستگی افتاد و سال ۹۲ که کارشناسی از واحد لامرد آمد، مدیر مالی برای خوداتکایی پیشرفت زیادی کرده بود ولی به خاطر فرمول های پیچیده کماکان حضور کارشناس خبره نیاز بود. کارشناس لامرد به خاطر عدم آمادگی و کارشناس واحدهای دیگر نیز عذرخواهی کردند و یا با امروز و فردا کردن زمان سپری می شد.
با این حال آمنه روستا که خود نیز با انگیزه بالا مایل به تنظیم بودجه برای سال ۹۴ بود و در سماجت برای تسلط دست به آزمون و خطای زیادی می زد روزی آمد پیشم و گفت: بالاخره بودجه برنامه ای بسته شد.
نگارنده مقدمه ای که در صدر این خاطره آورد می خواهد این باور را برای پیگیرکنندگان مطلب تبیین کند. دانشگاه دنبال کیفیت است و اگر غیر از این بود امکان داشت
هنوز و شاید برای سال های بعد در آموزشگاه مرحوم حاج محمدهادی خضری(تصویر بالا حاج فاروق محمد هادی خضری که با کمک های موثرش در ایجاد دانشگاه نقش مهمی داشته است] مستقر بود. خوشبختانه تیزبینی مدیر مالی در آئین نامه های موارد ابلاغی قابل ملاحظه و روند مالی دانشگاه همواره به روز و در مجرای خود قرار داشته و دارد و در طول تاسیس دانشگاه از نظارت علیرضا اوحدی، مدیر مالی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لارستان، که بیشتر به عنوان یک همراه به وی نگاه می شود تا حسابرس جریان مالی برخوردار است. اما در سفری که به اتفاق محمدصدیق پیرزاد، احمد خضری و احمد صمدانی به شیراز رفته بودیم و وحید اسکندری که سمت رئیس دفتر رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز را عهده دار بود کمک کرد تا جمع با دکتر حمزه ساروئی که قرار بود به عنوان دبیر هیأت امنا و رئیس استان ابلاغ بگیرد گفتگو کند و اسکندری چند ماه قبل و پس از چند روز باز خریدی از شغل دانشگاه به علت سکته قلبی به درود حیات گفت.
وی(نفر اول سمت راست تصویر بالا) از دوستداران بود. مرحوم چند روز قبل از وفات در ۲ دی ماه ۱۳۹۸ طی پیامی نوشته بود:
یا لطیف خوشبخت کسی است که از دورویی بری است /هر چیز به غیر دوستی سرسری است. یک عمر محبت شما همکاران در خاطره وحید اسکندری است. حلالم کنید.
نگارنده که از مبحت این همکار و سروده زیبایش بهره مند شده بود در جواب نوشت شما حلال کنید مگر جایی می روید.جواب داد:بازخرید کردم و از دانشگاه رفتم.
بله این دوست از دانشگاه آزاد با بازخرید کردن خداحافظی کرد و خیلی زود از این دنیا نیز خداحافظی کرد. روحش شاد.
غرض از نوشتن این رویداد بازگویی هشدار برای خودمان است که تا زنده ایم قدر خود و دوستان و از همه مهم تر حرمت یکدیگر و مقوله انسانیت را بدانیم و ماندن در ظواهر دنیا، آنی می تواند از آدمی گرفته شود بنابراین آن چه می ماند رفتار و گفتار انسانی است والا، آن که با خوشنامی نرود شاید هیچ وقت یادی از وی نشود.
و اما هیأت در مذاکره با دکتر ساروئی بر توجه به مرکز اوز تاکید کرد. البته وی با خوشرویی قول داد ولی همان گونه که قبلا نوشته شده استان از تفویض اختیار کلیدی برخوردار نیست.
در تغییر و تحول مرکزی طی ابلاغی دکتر فرهاد حسین زاده لطفی به عنوان معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی جای دکتر حسین غریبی که اهل لار بود و به اوز هم آمد ولی با وجود چند بار ملاقات و حتی با همراهی جمعی از اعضای هیأت امنا کاری برای اوز نکرد، را گرفت.
نگارنده که دستی در فعالیت های رسانه ای و نقل رویدادها از جمله وقایع دانشگاه آزاد دارد، حرکت خود را بی تاثیر از آثار بزرگان قلم چون شادروان حاج محمدهادی کرامتی، خالق کتاب «تاریخ دلگشا» که در چندین نوبت با زحمت همکار دانشگاه شیما رحمان پور مندرجات کتاب باز نشر شد نمی داند.
تاریخ دلگشا از آثار ارزشمند مستند تاریخی اوز و اوزی هاست ولی حداقل از اصحاب قلم به خصوص خانواده کرامتی و کراماتی انتظار بود این بازتاب تاریخی را مورد نقد قرار می دادند و به جز برادران فقیهی( عبدالغفور و محمد شیخ محمد رفیع فقیهی) که این اقدام را قابل توجه ارزیابی کردند و محمد به نوعی حرمت زحمات را بیشتر نگهداشت، بازتاب قابل توجهی ملاحظه نشد.
نمی دانم اضافه کردن مطلب بر این سطور کمکی به اهمیت موضوع می کند یا نه ولی به همین مقدار بسنده می شود که لااقل چهره های فعالی که در عرصه قلم و آثار مستند وارد عرصه شده اند پیشکسوتان فرهنگی را همراه با آثارشان پاس بدارند تا ارزش قلم و نوشتار حفظ و در جامعه بیش از همیشه رونق بگیرد.
و اما چون از قلم و رسانه و کتاب سخن به میان آمد لازم است به چاپ کتاب احمد خضری، دبیر هیأت امنا و سردبیر عصر اوز، که به اصرار خودش برای مدتی از سردبیری کناره گرفت تا ابراهیم احمدی جایش را بگیرد و با عنوان «جلوه های کهن نگاهی به آثار تاریخی اوز» که در موزه مردم شناسی رونمایی شد و نوشته های حمیرا کمال و عبداله کمالی در نشریه عصر اوز با عنوان های «بررسی آثار تاریخی و هنری اوز» و انتشار روزنامه الهام در کرمان توسط رئیس ابراهیم الهامی اشاره کرد که همه از جایگاه پراهمیت برخوردار هستند.
حمیرا کمال در یادداشت خود می نویسد جد خاندان صمدانی به نام ملامحمدحسین انصاری که از مکتب داران خوشنویسی بوده توسط کلانتر وقت ( متاسفانه به نام کلانتر و تاریخ وقوع اشاره ای نشده است)از بلغان به اوز دعوت و وی به اتفاق برادر خود عبدالوهاب باعث تربیت شاگردان خوبی در اوز می شوند.
و عبداله کمالی از مرحوم رئیس ابراهیم الهامی، تاجر وقت اوزی ساکن کرمان، نوشته است که روزنامه الهام را با چاپ سنگی منتشر می کرده است و به نوشته عبداله کمالی و با وجود عزیمت به کرمان تا شاید اثری از این روزنامه بیابد که با وجود این که در تماس با بعضی از فرهنگیان کرمانی، آنها اذعان می کنند روزنامه الهام را دیده اند اما آن را نمی یابد.
کمالی در مسیر خود در اشاره به افراد زحمتکش عرصه رسانه و قلم در زمان های گذشته به روزنامه نسیم شمال از آثار سید شرف الدین اشاره می کند که ستونی از روزنامه خود را با اشعار پرمحتوا و معنی دار اما به صورت طنز چون (مسخرگی پیشه کن مطربی آموز. یواش بیا یواش برو تا گربه شاخت نزنه. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو . وای اگر از پس امروز بود فردایی.) پر می کرده است.
شاید این اشعار طنز برای امروز نیز تناسب داشته باشد و اما جدا از رویدادهای پیش گفت که بی ارتباط با دانشگاه نمی تواند باشد در قسمت های آینده به اقدامات عمرانی نما و تلاش دوباره برای به دست آوردن پول پرداخته می شود.
لینک کوتاه:
واقعآ شیرین ودلپذیر نوشته شده مستند کردن گذشته درجای خود کار فوق العاده ای است که در حال انتشار است اوز به شخصی چون شما آقای خضری درشورای شهر احتیاج دارد بیشتر مردم وجوانان از شما تقاضا دارند بدون هیچ استخاره ای خودرا کاندیدای شورای شهر نمایید وکارمندان خوب و سالمی دارید براحتی دانشگاه هم میگردد البته منکه سایت پیام دانش را دنبال میکنم بیاد نمیارم که کتاب تاریخ دلگشا در سایت منتشر شده باشد
سلام وقت بخیر وباقبولی عبادات وخدماتتان دراین ماه های مبارک مطالب شرحی دراولین استارت درجهت تأسیس دانشگاه آزاداوز تا آخرین قسمت که امروز خواندم. امیدوارم دربه انجام رسانیدن دانشگاه آزاد اوز به جایگاهی که درخور یک دانشگاه،آنهم این دانشگاه که با چه خون ودلی وبا چه زحماتی وکشیدن منت کس وناکس آنهم فقط وفقط بدون تعارف شخص حاج عبدالعزیز خضری بوده هر چند افرادی گاها همکاری داشته اند درحد زبان خیر که همکاری اشان بجای خود محفوظ اما دانشگاه آزاد اوز، آنچه تا امروز خوانده ام ومتوجه شده ام اگر نبود پی گیری وتلاش مضاعف، سفرها ی خسته کننده گاهی… ادامه »
باگیرایی جالبی مینویسد خواننده فکر می کند خودش در همان زمان واقعه بوده وار اول تا آخر مقاله خواننده آنرا دنبال می کند