جایگاه پدر در آموزش فرزندان
عبداله وحدانی:
فرزندان از همان اوان کودکی و در مسیر رشد و بالندگی خود از افراد زیادی الگو میپذیرند. بیشترین تاثیر در حوزهی رفتاری و تربیتی را والدین بر وی خواهند داشت، چرا که به لحاظ عاطفی و احساسی، بیشترین حجم به والدین اختصاص دارد. پس آنچه در این بین مهم و اساسی است که منجر به شکلگیری شخصیتی و رفتاری فرد میشود، تحت تاثیر شدید الگوهای رفتاری والدین است و این مساله تا قبل از نوجوانی نمود فراوانی دارد.
الگو گرفتن رفتاری فرزند از والدین، شالوده و اساس رفتارهایی است که شخص در بزرگسالی از خود بروز میدهد. حال اگر این الگو گرفتن بر پایهی اصول صحیح و مبتنی بر شناخت درست باشد، شخص را با فردی دارای شخصیت قوی و منسجم در جامعه معرفی خواهد کرد اما در غیر این صورت، ممکن است گاهی با شخص دارای شخصیت متزلزل و احیانا بزهکار معرفی کند. آنچه در این میان بسیار حایز اهمیت است، میزان درک و دریافت والدین از مسایل تربیتی و آگاهی آنان نسبت به چگونگی رفتار با فرزندان، همچنین آشنایی آنان با الگوهای رفتاری با فرزندان در سنین قبل از نوجوانی است و این مسالهای است که باید دو چندان بدان بها داد و در این راه هم خود والدین و هم ارگانهای مربوط از جمله آموزش و پرورش باید هزینههای زیاد و وقتهای بسیاری اختصاص دهند تا در آینده جامعه از بروز پارهای مشکلات در آرامش و آسایش باشد.
تحقیقات اخیر در این رابطه نشان میدهد که والدین در برخورد اولیه با مشاوران خانواده، از چگونگی مسایل تربیتی بر پایه اصول صحیح اظهار بیاطلاعی میکنند و این در بدو امر، به نوع نگرش و تفسیر ما از زندگی و نیز اهمیت موضوع تربیت و نهایتا آموزش بر میگردد. خوشبختانه طی یک دههی گذشته، سطح آگاهی خانوادهها در این زمینه افزایش چشمگیری داشته، هر چند که هنوز راه زیادی پیش روست اما متخصصان این امر یعنی مشاوران و مراکز تربیتی چه در مراکز خصوصی و چه در سازمان آموزش و پرورش در این مدت نقش زیادی در پیشبرد سطح آگاهی خانوادهها داشتهاند.
پس از طی این دوران و شکلگیری اولیه و البته اساسی فرزندان، کودکان پا به دنیای نوجوانی میگذارند و با دو محیط تاثیرگذار دیگری که مدرسه و جامعه هستند آشنا میشوند. دوران نوجوانی، دوران شور و شوق است. دوران تجربه چیزهای جدیدتر و محیطی فراتر و به مراتب بزرگتر از خانواده هستند. این دوران میتواند برای نوجوان، شبیه خواب و رویا باشد که گاهی ممکن است با کم حوصلگی و پرخاشگری همراه باشد که خانواده را دچار دردسرهایی میکند. از میان بروز انواع مشکلات، مساله تحصیل و آموزش از رایجترین آنهاست که خانوادهها را شدیدا دچار مشکل میکند. این مشکل در شهر اوز نیز مانند بیشتر شهرهای دیگر، چالش بزرگی را برای خانوادهها به وجود آورده است. نویسنده به واسطهی این که خود شهروند همینجاست و حدود سه سال است که خود مدرس یکی از مقاطع متوسطه در شهر اوز است، لحظه به لحظه شاهد درماندگی خانوادههایی است که از عدم علاقه فرزندشان نسبت به تحصیل و آموزش شکایت دارند تا آنجا که اولویت مشکل خانوادهها را به خود اختصاص داده است. اگر چه رفع این بحران از خانوادهها بر عهده متخصصان مربوطه است، اما طی این سالها نکاتی محرز شد که بسیار تامل برانگیز و البته حایز اهمیت است.
اگر به زمانی نه چندان دور در اوز برگردیم، یعنی حدود دو دهه قبل، شهر اوز همانند خیلی از شهرهای دیگر کشور، زنان فقط عهدهدار خانه و خانهداری بودند و به امور دیگر کاری نداشتند.
مردها هم مسئول مسایل خانواده بودند اما با رشد و توسعه فنآوری و قدرت یافتن وسایل ارتباط جمعی و ورود فضای مجازی به خانوادهها، میزان آگاهی زنان هم افزایش یافت و آنان کم کم متوجه شدند که قابلیتهایی به مراتب بیشتر از خانهداری دارند و میتوانند یک فعال اجتماعی باشند، در مسائل و کارهای شهر و همچنین در ادارهها و موسسههای مختلف نقش آفرینی کنند و خلاصه توانمندیهای خود را بیش از پیش بروز نمودند. آنان حتی عهدهدار تربیت فرزندان در سنین مختلف و مسئول مستقیم نظارت بر آموزش فرزندان شدند. مادران اکنون بیشتر از هر زمانی نسبت به آموزش و تحصیل فرزندانشان حساس هستند و نسبت به آینده آنان احساس مسئولیت میکنند تا جایی که بیشترین وقت و زمان خود را صرف این امر نمودهاند. این جملهها، حقیقت محض است و شاهد آن نقش نویسنده به عنوان دبیر و همکارانش در سیستم آموزشی شهر است که هر روز شاهد آنند. این مهم اگر چه خوب است ولی ایراداتی هم دارد چرا که آنقدر که زنان در جامعه پیشرفت داشتهاند پدران خانواده از همان زمان مذکور تاکنون از هیچگونه رشد و پیشرفتی برخوردار نبودهاند و هنوز هم در همان مرتبه شغلی خود که همانا تامین مسایل مالی خانواده است گیر افتادهاند. آنان خواسته یا ناخواسته به حاشیه رانده شدهاند و این امر هزینههای زیادی را در وهله اول به بدنه تربیتی خانواده و بعد آموزش فرزندان تحمیل کرده است. در صورت تعمدی بودن که میتوان آن را به «عدم پذیرش مسئولیت» تفسیر کرد که جای بسی تاسف دارد، و جبران زمان هدر رفته بسیار سخت و تا حدودی غیر ممکن میباشد و این مثل کسی است که خود را به خواب زده است.
ضرورت دارد متخصصان این امر با برپایی کلاسهای مشاورهای-کاربردی در بالابردن سطح آگاهی پدران برای کم شدن کاستیها و فرصتهای از دست رفته اقدام نمایند تا اوضاع از این که هست بدتر نشود. همانگونه که نظام مالی خانواده را پدر سامان میدهد، ضروری است که نیروی مضاعفی به کار گرفته شود تا پدران را وادار نمود به صحنه تربیتی و همچنین آموزشی فرزندان قدم گذارند و آنان را هر چه بیشتر با کم و کیف کار آشنا نمایند. در سطور بالا تا حدودی به نقش مهم پدر و مزیت حضور وی در خانواده اشاره شد لذا حضور کمرنگ پدر و رها نمودن مسئولیتهای دیگر خانواده به غیر از مسایل مالی شاید به نداشتن آگاهی وی نسبت به آینده فرزند منجر شود و شخصیت فرزند را در آینده به شدت دچار اختلال مینماید.
نداشتن کفایت مادر در خانواده، و نداشتن باورپذیری فرزند به توانایی مادر در امور مختلف زندگی و متعاقب آن عدم حرف شنوی از مادر جزئیترین پیامد حضور نداشتن پدر در خانواده است. پدران با طرح این مسئله و تفهیم آن به خانواده که روزانه درگیر مسایل مالی و هزینههای مربوط به خانه و خانواده هستند، تمام اعضای خانواده را مجاب کردهاند که اولا مهمترین کار، مسئله مالی است و دوم اینکه مسئله مالی آنچنان وقت و ذهن مرد را به خود مشغول کرده که دیگر نه وقتی برایش مانده است و نه اعصاب و روان درست و حسابی دارد که به آموزش فرزندش توجه نماید و جالب اینکه خانواده هم دربست آن را پذیرفته و این خود بهانه خوبی است که پدر از دیگر مسئولیتها به نوعی شانه خالی کند. حقیقت این است که مسایل مالی و هزینههای روزانه اگر چه بسیار مهم هستند ولی همهی مسئله نیست. همانقدر که دخل و خرج مهم است اگر نگوییم تربیت، آموزش و تحصیل مهمتر هستند دست کم کمتر نیست. نویسنده در جایگاه آموزگار، بارها و بارها از مادر به عنوان ولی دانشآموز شنیده است که «فرزندم از من حرف شنوی ندارد» ولی وقتی از وی خواستهام که از پدر خانواده کمک بگیرد با این جمله کلیشهای مواجه شدهام که «پدرش وقت ندارد و آنقدر درگیر کار است که دیگر نمیتواند به امور مربوط به فرزندش رسیدگی کند» و این دقیقا معضل امروز شهر اوز است.
اگر در اولین فرصت به این مهم رسیدگی نشود و این معضل مرتفع نگردد، پیامدهای بعدی به مراتب وخیمتر از اینها خواهد شد. آموزگاری که از خود دانشآموز علت بیانگیزگی وی را از درس و مدرسه جویا میشود این پاسخ را میشنود که «ما باید به فکر دست و پا کردن شغلی مناسب و با درآمدی بالا باشیم تا فردا بتوانیم از عهده مخارج خانواده برآییم». حتی دانشآموزان با انگیزه هم در انشاهای خود از شغل پزشکی بسیار استقبال میکنند و علت را درآمد مکفی آن ابراز میکنند. آیا این دقیقا همان جمله پدر نیست که به کرات در خانه تکرار شده است که اولویت برنامه ذهنی آینده فرزندش شده است؟ آسیب جدیتر متوجه دختران است که عدم حضور پدر مصادف با از دست دادن تکیهگاه اصلی وی خواهد شد و او را در برهوت تصمیمگیری، گیج و منگ، با هزاران راه پیشرو و بدون شناخت روبرو خواهد کرد.
دختری که حضور پدر را به معنی واقعی در زندگی تجربه نکرده است نمیتواند شناخت دقیقی از جنس مخالف داشته باشد. هویت وی به لحاظ شخصیتی و اتکا به خود شدیدا دچار اختلال میشود و وی را در انتخاب همسر دچار بحران مینماید. اما این پایان کار نیست عواقب بعدی در زندگی مشترک بعد از ازدواج چه دختر و چه پسر دستخوش آشوب میشود؛ هراس ناشی از بیهویتی مسئلهای است که فرزندان تا همیشه با خود به همراه دارند و پر کردن این خلا بدون حضور پدران و نقشآفرینی آنان در عرصههای مدیریتی و زندگی خانوادگی امکانپذیر نخواهد بود.
بنابراین آنچه ریشه در مشکلات و معضلات آموزشی امروز شهر اوز دارد، تا حد زیادی به پدر و نقش وی در خانواده بر میگردد و باید کوشید که در اسرع وقت اقداماتی صورت گیرد. به نظر میرسد که تنها راه مرتفع شدن این مهم جز با بالا بردن سطح آگاهی خانوادهها و آشنایی کافی آنها با مسایل آموزشی و تربیتی از سوی متخصصان و مشاوران خانواده امکانپذیر نخواهد بود. بایستی پدران پا به میدان گذارند و در عرصههای مختلف زندگی برای اعضای خانواده حضور پررنگ داشته باشند و دوش به دوش همسران خود در تربیت و امور مربوط به آموزش و تحصیل فرزندان خود بکوشند.
منبع: شماره نهم فصل نامه با پیام دانش اوز
لینک کوتاه:
دقیقا متاسفانه پدران همه مسئولیتها را بدوش مادران انداختن نه تنها سری بمدرسه بچها وبه بهانه کار نمی زنند بلکه تو خونه هم انگار نه انگار بچههایی درمورسه دارند
: بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی وهدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد… بزرگ وکوچک در امان نبودند ومورد شماتت قرار میگرفتن… حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید وکاری پیدا کردم… امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این… ادامه »