خوانش دلنوشته ای از شهروند اوزی در دیدار گروه اتحاد و توسعه شهرستان اوز با فرماندار به قلم امیررضا رضایی
در روز سه شنبه مورخه ۲۴/۱۰/۱۳۹۸ طی ملاقات صمیمی گروه مردمی اتحاد و توسعه شهرستان اوز با فرماندار، دلنوشته ای از امیرضا رضایی شهروند اوزی نگارش شده بود که در غیاب وی توسط فریبا صالحی، عضو شورای شهر، به شرح ذیل قرائت شد:
بسم الله الرحمن الرحیم..
زیبا سخنی به یادگار از امیر مومنان، علی بن ابیطالب ( ع). امامی که در عصر فتنه ها، فریاد جگرخون شده از مردم زمانه اش بر سرچاه های کوفه بود، ولی فرمانش به امیران حکومتش ،تکریم و مهربانی در حق همه مردمان:
(ای مالک :
خشونت و تندی مردم را در سخن ،تحمل کن و هیچگونه محدودیت و تکبری بر آنان روا مدار،در این صورت خداوند رحمتش را بر تو می گستراند و پاداش فرمانبری تو را عنایت خواهد فرمود…)
سلام بر خادم ملت و سلام بر مردمی که آمده اند در کنارش به اخلاص بمانند..
.ارتباط نزدیک مردم با مسوولین به دور از همه تشریفات، به دور از همه ترس های مذموم و به دور از همه تردیدها و یا مجیزه گویی، که باهر کدام از این مصادیق فاصله انگیز، دیواری از فاصله ایجاد می کند، امکان پذیر خواهد بود اگر؛یک مدیر دولتی، یک مقام ارشد و یک مقام مسوول به اراده خویش و به حکم تکریم خلق، درهای تشکیلات تحت امرش را باز نگه داشته و دستانش را به نیت اصلاحات اساسی و توسعه، به سمت پشتوانه های پایدار جامعه یعنی عامه مردم،دراز کند..
بزرگواران گرامی در انجمن مردمی اتحاد وتوسعه:
امروز نگاه ما و نگاه مردم شهر ما، به سمت خادم و بنده ای از بندگان خداوند متعال است که فارغ از هر آنچه در اطراف کشور و دنیا می گذرد، دستان خویش را برای ساختن این دیار، اصلاح امورات و رفع نواقص، به گرمی دراز کرده تا بتواند مخلصان این مسیر پرخیرو برکت را در کنار خویش نگاه دارد.
عامه مردم را دعوت کرده در کنار خویش به دور از تمام شعارها..
به دور از تمام انحصارطلبیها..
به دور از تمام افکار پلیدی که هدفی جز فاصله انداختن بین خادم و ملت در اندیشه ندارد…
و خدای وجدان ها خود شاهدی بر اعتمادها و نیت های درون ماست که بی شک هر آنکه به رضایت الله متعال از مسیر خدمت به خلق می اندیشد، در میان مردم عزتش خواهد داد، که همانا عزت و ذلت به دست ذات پاک اوست..
بدانیم و به این باور برسیم که
خواستنی هاو مطالبه گری ها به دور از هیاهو، به دور از ملتهب کردن فضای روانی جامعه،
به دور از تخریب های دانسته و ندانسته و به دور از سوار شدن بر هیجانات سو و هدفدار، وظیفه ماست..
وظیفه تک تک ما، به حفظ آرامش روانی جامعه
به حفظ حرمتهای مسوول وخادمانی که آمده اند تا یاری گرشان باشیم..
وظیفه تک تک ما به حفظ ارزش هایی که حاصل چندین دهه تلاش خادمین در کل لارستان بوده و ماندگار است…
وظیفه تک تک ما به همبستگی با تمام گروه های اجتماعی در گروهی که صدایش به اتحاد و توسعه در کل شهرستان طنین انداخته است…که بی شک آیندگان نیز به این دیار و شما مردم شریف افتخار خواهند کرد همانگونه که گذشتگان ما، نماد افتخار و همدلی در کل این سرزمین بوده اند..
جناب آقای علی پور:
صدا می کنیم شما را نه به نام و نشان فرماندار بودنتان، بلکه به حکم شهروند شدنتان در کل شهرستانمان اوز، تا بدانید شما را به اخلاص از خویش دانستیم تا به حکم اختیارات در بلاد تحت امر خویش، نامتان به نیکی در دیارم جاودان گردد و فردای نسل این سرزمین در گذرها و خاکش ، طنین صدای آثار نیکتان را در جای جایش بشنود….
سلام برشما …
و سلام بر هر آنکه آرمان اتحاد و توسعه در خاک این سرزمین، اندیشه اش شد، که با دستان و قلبی ازاخلاص و صداقت به سوی مردمان ،گشاده است…
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته..
شهروند اوزی (امیررضارضایی ۱۳۹۸/۱۰/۲۳)
لینک کوتاه:
آقای رضایی کاشکی مطالبتان واضح تر بود خیلی شاعرانه است
منم کامنت علی را تایید میکنم اینقدر شاعرانه نوشتن کمکی به خوانندگان نمی کندمگر اشکالی هست ساده و روان بنویسید
ضمن تشکر از نویسنده ی جوان و خوش قلم شهرمان
درجواب دو نفری که متن آقای رضایی را شاعرانه می دانند باید بگوییم سبک نویسندگی هر کس متفاوت است؛عامیانه نویسی برای عوام است که سواد چندانی ندارند مطلب ایشان خطاب به فرماندار نوشته شده طبیعی است که باید پخته وعالمانه یا به قول شما شاعرانه نوشته شود.هرچند که بنده نشانه هایی از شعر گویی در این متن مشاهده نکردم و مطلب نوشته شده برای عموم قابل فهم است .
مطتلبه گری بصورت ادیبانه و نگارش خاص درست نیست هرچند احترام خاصی برای اقای رضایی دارم ولی ببیان ساده و شیوا و روان نوشتن دلیل بری عوام نوشتن نیست همیشه گفته اند ساده و روان نوشتن خواسته ها کمک میکند که مقامات بهتر به نیازهای مردم پی ببرند اینگونه نوشتن نوعی نوشتن در لفافه میباشد
آقای رضایی انتظار نوشته ای پر محتواتر از شما بود واقعیت هر چه خواندم آن نبود که در جستجویش تاآخر خواندم وچند بار خواندم اما باز نیافتم بازهم میگویم انتظاری بیش از این از تراوش قلمت داشتم آدمی که مینویسد و نماینده ای را منصوب …. تا بجایش بخواند فرارتر ازنوشته حال انتظار بود