دل نوشته عضو هیات امنای دانشگاه آزاداوز دفتر دبی، اولین دیدار نوه ها
۲۰۱۹_۹۸ رمضان دبی
خیال دیدنشان دلپذیر بود. حتی اگرحرفی نداشتند شماره تلفنم را که می گرفتند و…
فقط میخندیدند.
زیر پوستم پرنده ای برای رهایی بال بال میزد.
وقتی می خندیدند…
بهترین اتفاق برای من …
عشق دیدن…
درآغوش کشیدن…
بدون فاصله بود.
نیروی کلمات دگرگون کننده تجربه پارچه ای است که…
تار و پود آن را ….
کلمات تشکیل میدهند.
اما دلنوشته هاحاکی ازحقایق بودند…
که باز آن را مرور میکردم
رمضان و دوری از عزیزان… حسابی دلتنگمان کرده بود.
ساعات برنامه ها تغییر کرده …
و از صبح تا ۸ شب …
بدون نامه و رساله…
میتوان به کارهای ضروری و نیازهایمان بپردازیم
بعد از دوماه نوه ها دلتنگمان بودند و برای افطاری اصرار داشتند…
که حتما زیارتشان کنیم .
ما هم باید زودتر خودمان را…آماده می کردیم که بتوانیم بعد از مدتها ساعتی را با نوه های عزیزمان بگذرانیم.
خیابان ها را که می پیمودیم…بوی کرونا را حس می کردم. سرما رخت بسته بود.
خیابانها خلوت بود.
چند نفری با ماسک دیده میشدند.
ماه پرتو سرد و بی رنگ …..
خود را بر آفاق پراکنده بود.
ومن به زوایای مرموز خیابانها و مردم خیره شده بودم.
نمی دانم چگونه به مقصد رسیدیم.
دکمه های آسانسوراز نایلون پوشانده شده بود.
و ما بدون دست دادن و روبوسی مثل بیگانهها که وارد رستوران می شوند.
با عزیزان احوالپرسی کردیم. چند ساعت چقدرسریع گذشت.
۱۰ دقیقه قبل از ساعت هشت تلفنها از طرف اتصالات به دستور مقامات به صدا درآمد برای تذکر و پیشگیری از جریمه، خود را آماده رفتن کردیم…
خالده اسماعیلی عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز دفتر دبی
لینک کوتاه:
احسن زیبا سرودید
🙏🌺