روزی که بم لرزید قلب های مردم ایران همراه آن لرزید
عبدالرحمان صالح*: دی ماه سال۱۳۸۲ بود. در چله زمستان و هوای سرد که هنوز مردم در خواب بودند ساعت ۵:۲۸ دقیقه صبح به مدت ۱۲ ثانیه شهر بم لرزید. وسعت این زمین لرزه چنان زیاد بود که یک باره قسمتی از شهر زیبای بم به تپه ای از خاک تبدیل گشت. زیر این تپه ها روزی خانه گرم آدمیان بود. خانه نفس و خنده کودکان. کسانی که شب قبل به رختخواب رفتند و دیگر هرگز از رختخواب بیرون نیامدند و در خانه خودشان در زیر تپه خاک فعلی برای همیشه به خواب ابدی رفتند و بودند کسانی که در صحن همان خانه و در زیر همان تپه خاک نزد عزیزانشان که به خواب ابدی رفته بودند جان سالم به در برده بودند اما سرگردان، روانی، خسته و درمانده نگاهی به سقف تپه خاک داشتند و نگاهی به عزیزان خود که برای همیشه آرمیده بودند. با همین درماندگی و پریشانی با این که تپه ای مثل کوه روی سرشان بود اما نامید نشده و برای نجات خویش به تلاش ادامه دادند. وحشت زده و درمانده بودند اما امید به خدا داشتند که نجات پیدا کنند.
در بالای مخروبه ها مردم در چه حالی بودند. مردمی که نجات پیدا کردند دوان دوان هر کدام سرگردان به یک طرف می رفتند. چگونه این خاک ها که سالیان متمادی سقف بالای سر بود امروز شده ویرانه ای.
نیاز بود به این مردم هم کمک شود. تیم های امدادی هلال احمر از مناطق اطراف توانستند دو ساعت بعد از حادثه خود را به بم برسانند وقتی وارد بم شدند شروع به مدیریت محل کردند و مشغول شدند که با فکر و تلاش آسیب دیدگان را از زیر آوار نجات دهند.
مردم ایران خبردار از حادثه ای بزرگ شدند. شهر بم صاحب ارگ قدیم، صاحب خرمای معروف با آن مردم نجیب لرزیده و ویران شده است. مردم ایران متوجه عمق فاجعه انسانی شده بودند و همه بم را از خود دانستند و همان موقع یک موج ملی شکل گرفت. ورزشکاران، هنرمندان، استادان دانشگاه، هلال احمر، کمیته امداد امام خمینی، معتمدین، خیراندیشان همه برای کمک متحد شدند و هلال احمر نیروهای کمک مردمی را برای کمک به بم اعزام می کرد. همه می خواستند کاری کنند.
نیروی هلال احمر استان فارس از اولین های نیروهای امدادی بود که در بم مستقر شد و امداد و نجات را شروع کرد.
اما آن روز در اوز چه می گذشت؟ خاطره ای از خودم نقل می کنم. آن موقع دامداری داشتم. در پشته بادو داشتیم دارو به گوسفندان می دادیم. رادیو کوچکی هم باز بود و از رادیو خبر را اعلام کرد و هر لحظه گزارشات بیشتری می داد. فوری برگشتم اوز و به همراه بزرگان شهر و فعالین مردمی هلال احمر خود جوش وارد هلال احمر شدیم. همه با نیت کمک حاضر بودند. جمعی از نیروهای هلال احمر اوز و داوطلبین عازم شیراز شدند که با نیروهای فارس به بم اعزام شوند. در اولین جلسه بحران بم در هلال احمر ، بزرگان خیراندیش حاج شیخ قاضی زاده، حاج شیخ صالح انصاری، حاج محمد علی عابدی، مرحوم عبدالحمید نامور، مرحوم عبدالرحمان قاسمی، مرحوم محمد احمدپور، مرحوم یوسف فرزانه، مرحوم محمود عسکری، عبدالرحمان صالح محمد محمودی، محمد صدیق پیرزاد، احمد خضری، حاج عبدالعزیز خضری، حاج محمد طیب نامی ، عبدالحمید خوشابی و همراه با دوستان دیگری حضورداشته اند. تصمیماتی برای کمک اهالی شهر اوز به بم گرفته و مصوب شد از مغازه های شهر آن چه خوراکی، کنسروجات ، پتو، پوشاک، پلاستیک، شوینده بهداشتی و لوازم اولیه که لازم است جمع آوری شود تا بعدا کمیته با مغازه داران تسویه کند و در طول این مدت درب صندوقچه مغازه داران بسته نشد.
همچنین قرار شد فعالین اجتماعی چادر در سطح شهر نصب کنند و کمک های مردمی را جمع آوری کنند. چادر برپا شد و و مردم شهر آن چه از لوازم نو در خانه داشتند آوردند و به ستاد تحویل دادند. آن روز فعالین و معتمدین به خانه نرفتند و مغازه های اوز ظهر بسته نشد همه در فعالیت و تلاش بودند که اولین کاروان از شهر اوز را اعزام کنند. شد و جمعا تعداد کاروان پنج کامیون و سایپا بار و دو خودرو سواری تا عصر، ده تنی که متعلق به محمود کریما بود و نیسان متعلق به هلال احمر پر از اجناس اولیه مورد نیاز شد. نیسان بعدی متعلق به قاسم بشیر سهیلی بود که سوخت بارگیری و پارچه ای با نوشته کمک های مردم اوز به شهر بم جلوی ده تن ها و نیسان نوشته و نصب شد .
مسیر عبور کاروان مردم اوز
از همه اجناس صورت برداری و تحویل محمد محمودی گردید. نگارنده همراه با چند نفر دیگر به عنوان اولین کاروان اهدایی از استان فارس و شهر اوز حرکت کردیم. به گراش رسیدم و مورد استقبال مردم گراش قرار گرفتیم همه در کنار خیابان ایستادند و کاروان کمک های مردمی را تشویق کردند. به لار رسیدیم از اول لار تا لطیفی هر شخصی که به کاروان نگاه می کرد به مردم اوز و همت بزرگشان آفرین می گفت و در طی مسیر از هر شهری که رد می شدیم مورد استقبال مردم قرار می گرفتیم تا اینکه رسیدیم به بم. کاروان شهر اوز وارد بم و جایگاه هلال احمر استان فارس که جز اولین نیروهای امدادی هلال احمر که در بم مستقر شده بود شد و نیروهایی کمک کردند تا اجناس اهدایی مردم شهر اوز را تخلیه کنند و همان موقع اجناس در بین مردم تقسیم شد.
دنیا شاهد بود چگونه مردم ایران برای کمک یکپارچه شده اند. بزرگی اتحاد، همدلی و همبستگی مردم ایران در بم دیدنی بود. همه در حال خدمت بودند و کیلومترها ماشین های سواری از تریلی تا کامیون های بزرگ همه اهدایی مردم ایران در صف بودند.
۵ دی سالگرد زلزله بم روزی که بم ۱۲ثانیه لرزید خاطره ای تلخ است از حوادث طبیعی و به ما یادآوری می کند باید مردم به خصوص قشر جوان که نیرو و انرژی دارد در یک مجموعه ای مثل خانه هلال اتحاد و توسعه مشارکت داشته باشد، آموزش های امداد و نجات اولیه را ببیند،
تمرین کند و در مانور ها شرکت داشته باشد تا یک نیروی امدادی آماده از بین فعالین اجتماعی امداد و نجات در شهر اوز شکل بگیرد.
*مدیر گروه اتحاد و توسعه شهرستان اوز
لینک کوتاه:
آقای صالح مرد نیکو کار اوز درود برشما
تشکر میکنم از شما عزیزان که ما را حمایت میکنید همین چند کلمه دنیای از حمایت در آن موج میزند چون خاطراتی یادم مانده بود نوشتم کفتم ثبت شود ممنون هستم پرتوان باشید و همیشه در صحت و سلامت و شاد باشید …
درود آقای صالح
ممنون کاکا حضرتعالی همیشه در پناه حق تعالی قرار داشته باشید
درود بر شما آقای صالح خواهشا از اوز ومشکلات مردم هم بنویسید شما درجریان ریز ودرشت اوز ومشکلات مردم هستید
تشکر میکنم از حضرتعالی که پیام محبت آمیز نوشته اید و دیدگاه خودم هم همین است مشکلات باید گفته شود که شهر پیشرفت کند ممنون هستم
البته وظیفه هرشهروتدی است درباره مسائل ومشکلات شهر و غیره بنویسد ولی بهتر آنست که خود روزنانه ها وسایتها دراینگونه موارد خودشان بنویسند وفقط انتقال دهنده اخبار ادارات نباشند
دوست خوبم البته که نشریات بنویسند بهتر است خو دمان هم حق شهروندی داریم ودر قبال شهرمان مسئولیت داریم و ممنون هستم که مطلب مطالعه کرده اید ممنون کاکا