زلزله وحشتناک شب گذشته و بازخوانی سال ۱۳۳۹ از زلزله در لار و حمله گرگ هار در اوز
عبدالعزیز خضری*: شب گذشته جمعه حوالی ساعت ۱۹:۴۰ مورخ ۲۷/۰۵/۱۴۰۲ صدای مهیب و ترسناک زلزله، اوز را به شدت تکان داد و خسارت فراوان به بار آورد.
از تیم امداد جمعیت هلال احمر به ریاست محمد محمدی، فرماندار شهرستان، که با حضور میدانی خود و امدادگران، به تقویت روحی و روانی شهروندان همت گماشتند، قدردانی می شود.
و اما منازل با ساخت قدیمی و یا با سازه غیر اصولی بیش از همه دچار خسارت شدند که با تشکیل تیم ارزیابی خسارت که به ریاست مسعود کراماتی شهردار تشکیل شده است امید که به زودی نتیجه آن اطلاع رسانی تا سازمان های مسئول به ویژه نمایندگی نظام مهندسی شهرستان اوز در راستای وظایف انسانی و کمک به خسارت دیدگان و رعایت امور فنی، برای مرمت و مقاوم سازی ساختمان های فعلی و بناهای جدید چاره اندیشی و تدابیر لازم اتخاذ کنند.
باوجودی که اقدامات ایمنی باعث افزایش هزینه و تحمیل آن بر مالک ساخت می شود. و با این قیمت های نجومی کمرشکن، طبقه متوسط به پایین را می هراساند و تا می توانند از انجام خرج های این چنینی دوری می کنند ولی باید افکار عمومی در جریان بیشتر قرار گیرد، چنان چه زلزله شب قبل همراه با ریشتر بالا و زمان طولانی تر همراه می شد خدای نخواسته امکان داشت اوضاع کنونی اوز و زلزله زدگان خیلی بسیار فاجعه بارتر رقم بخورد و شاهد حوادث تلخ تر می شدیم.
از طرفی یک حادثه غیر مترقبه چه بسا بلای دیگری در پی داشته باشد مثل سال ۱۳۳۹ که شرح آن در زیر آمده است که جمعی از اوزی ها برای فرار از زلزله به فضای باز پناه آوردند اما گرفتار گرگی هار شدند.
نویسنده مطلب از زمان انتصاب رئیس جدید نظام مهندسی شهرستان اوز (سارا آذری) چند بار تقاضا کرد، گفتگویی صورت گیرد تا با آشنایی بیشتر از اهداف نظام مهندسی در جریان چگونگی برنامه دومین رئیس این موسسه قرار گیرد که متاسفانه انجام نشد و نامبرده پاسخی به تماس های نگارنده نداد و این بیگانگی با رسانه درد رایجی است که بعضی مسئولان را محافظه کارکرده و حاضر نیستند اقدامات خود را اطلاع رسانی کنند.
با ابراز همدردی با خانوداه های آسیب دیده که متاسفانه بار خسارت فوق العاده بوده است، اینک بر می گردیم به اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ و سال وقوع زلزله مرگ آفرین در لار و حمله گرگ هار به اوزی ها که آن هم مرگ بار بود.
به قلم هادی صدیقی مندرج در نشریه عصر اوز مرداد ماه ۱۳۸۰(ه.ش):
در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۹ خورشیدی پس از زلزله ی بزرگ لار که سبب کشته شدن تعداد زیادی از انسانها و ویرانی خانه های بسیار زیادی گردید، شایعه ای بر سر زبانها افتاد که کوههای لارستان به زودی فوران خواهند کرد و زلزله های متعدد پس از آتشفشان سبب خرابی کل منطقه خواهد شد. به همین دلیل اکثر مردم شبها را در بیرون از منزل می گذراندند و در فضای باز می خوابیدند.
در یکی از این شبها یعنی هفتم اردیبهشت ماه گرگی «هار» وارد شهر اوز می شود و پس از مجروح نمودن حیوانات اهلی از قبیل گاو و الاغهایی که بیرون از منازل بسته شده بودند، بیش از سی نفر اهالی اوز را مجروح می نماید.
یک روز قبل از حادثه آقای محمد محمودی و شادروان احمد شیرزاد که برای شکار به صحرا رفته بودند، این گرگ را می بینند ولی هنگامیکه تصمیم به کشتن آن می گیرند، گرگ از تیررس آنها خارج می شود. آنها سپس به یک عابر از اهالی روستای کهنه می رسند که برای فرار از دست گرگ به سقف یک آب انبار پناه برده بود.
مجروحان این حادثه توسط رییس وقت درمانگاه اوز، دکتر یحیی بهجت نیا، پانسمان می شوند، ولی به آنها واکسن ضد هاری تزریق نمی گردد، زیرا در آن زمان غیر از انستیتو پاستور تهران در هیچ جای دیگری این واکسن یافت نمی شده است و این واکسن ها بایستی ظرف مدت ۲۴ ساعت پس از خروج از انستیتو به مصرف می رسیده است.
در مورد دکتر یحیی بهجت نیا باید اشاره کرد، وی با اینکه شیرازی بود ولی بنا به رابطه ی خانوادگی که با اوزی ها داشته است ( برادر همسر حسن مصباح- پسر مصباح الدیوان اوزی- و از فرمانداران لارستان بوده) خود را اوزی می دانسته و بسیار به اوز علاقه داشته و اوزیها را خویشاوند خود می دانسته است و مردم نیز بسیار به او علاقه داشتند. دکتر بهجت نیا که بعدها تخصص خود را در رشته زنان و زایمان می گیرد، در سال ۱۳۶۶ به رتبه علمی استادی زنان و مامائی دانشگاه علوم پزشکی تهران نائل آمد و پس از چندین دهه آموزش و پژوهش در سال ۱۳۷۴ بازنشسته شد.
پس از مدتی که از حادثه می گذرد دکتر شهریاری بازرس درمانگاه با مشاهده ی وضعیت بیماران بر اعزام آنان به تهران پافشاری می کند. بیماران بوسیله ی سه وانت به سرپرستی محمد محمودی ( مسوول وقت بهداشت) عازم شیراز شده و شب را آنجا سپری می کنند و از شیراز با اتوبوس شیر و خورشید، رهسپار تهران می گردند.
در تهران، انستیتو پاستور آنها را به بیمارستان «لقمان الدوله ادهم» هدایت می کند ولی به علت کمبود جا آنان راهی بیمارستان فیروزآبادی شهرری می شوند و با پیگیری دکتر مصطفی مصباح زاده و عبدالرحمان فرامرزی و تماس آنان با رییس بیمارستان، به بیماران و همراهانشان اتاق های مناسب می دهند و به مداوای آنان می پردازند.
در این میان آیت الله فیروزآبادی – از روحانیون صدر مشروطه – هر روز با وجود کهولت سن، عصا زنان به عیادت بیماران می رفته و به اعطای کمک مالی به مریضان و همراهانشان می نمود.
مردم تهران و مقامات با توجه به خبر زلزله بزرگ لار گروه گروه به عیادت بیماران زلزله زده و مورد حمله ی گرگ واقع شده می رفتند. روزنامه ی کیهان نیز گزارش این وقایع را مرتبا چاپ می نمود.
۲۰ روز پس از حمله ی گرگ، علایم بیماری هاری در برخی از بیماران مشاهده می شود و به هر کدام از آنها ۲۱ واکسن تزریق می گردد اما متاسفانه هفت نفر در تهران فوت می نمایند و روانشاد آیت الله فیروزآبادی یک قطعه زمین برای دفن مردگان اختصاص می دهد تا افراد فوت شده را در آنجا به خاک بسپارند.
از انستیتو پاستور اطلاع می دهند که تمامی حیوانات مورد حمله قرار گرفته، باید معدوم شوند تا بیماری اشاعه پیدا نکند. بدین جهت طی تلگراف به شادروان محمدیوسف محمودی شهردار وقت اوز اطلاع می دهند و در اوز حیوانات مجروح شده از جمله چند گاو که برای آبکشی از چاه مورد استفاده قرار می گرفتند، معدوم می شوند.
پس از مدتی بازماندگان و همراهانشان توسط اتوبوس شیر و خورشید و با هزینه ی آن به منطقه باز می گردند، اما سه تن از بیماران در اوز فوت می کنند و تعداد کشته شدگان به ده نفر می رسد و بقیه نجات پیدا می کنند که چند تن از آن مجروحان هنوز در قید حیات هستند.
گفتنی است آن شب پس از حمله ی گرگ به اوز، همه ی مردم به داخل منازل پناه می برند و در هر کوچه یک مسول مسلح قرار می گیرد تا با ورود گرگ بوسیله ی هیاهو بقیه را از محل آن مطلع نمایند. سرانجام گرگ مذکور که روز را در بیشه ی «تاگدار» گذرانیده بود شب هنگام وارد اوز می شود و ابتدا به جلو منزل آقای یوسف پیرزاد می رود که توسط آقای صدیق پیرزاد مورد اصابت گلوله قرار گرفته زخمی می شود و به سمت شرکت برق می رود و در آنجا توسط شادروان رجبعلی قریشی مورد اصابت گلوله دوم قرار گرفته و از پای در می آید.
لینک کوتاه:
جناب آقای خضبری از ایرنا زدید که مورد اعتراض قرار گرفته است هر چند اطمینان دارم شما مدافع حقوق عموم هستید و خبری را بیدلیل در سایت نمی گذارید ولی بهتر بود در تیتر اضافه میکردید به نقل از ایرنا
از قول مادر بزرگم ( ننه با ام ) اردیبهشت ماه ۱۳۳۹ نوزادی یک ماهه بودم ، در خانه پر از مهر و محبت مادر بزرگم بدنیا آمدم و همگی با هم زندگی می کردیم ، همان سال به خاطر آمدن گرگ و زلزله ، به سال گرگ و زلزله معروف شد ، هم زمان گرگ های گرسنه به سوی اوز آمده بودند و زلزله هم دست بردار نبود .شب ها از ترس زلزله کسی جرات نداشت در اطاق بخوابد و از ترس حمله گرگ های گرسنه نمی شد ، پشت بام یا در حیاط خانه خوابید . مردم بسیار… ادامه »