شکر نعمت به شاد شدن
به قلم محمدصدیق پیرزاد، رئیس هیأت امنای دانشگاه آزاد اسلامی اوز
خداوند منان طوری ما را آفریده است که تقریبأ همه آحاد بشر با یکدیگر متفاوتیم یعنی، گذشته از رنگ رخساره، قد، وزن و شکل و شمایل کلی، در مورد نحوه تفکرات فیزیکی همگن نیستیم و برای موضوعاتی همانند که در طول زندگی مان پیش می آید و یا با آن مواجه می شویم، همسان فکر نمی کنیم و واکنش هریک از ما در برابر آن موضوعات متفاوت است
.
پس از تحقیق و بررسی های فراوان توسط دانشمندان، مخصوصأ کارشناسان روانشناسی و روانکاو معلوم شده، برای این که راحت تر زندگی کنیم و کمتر خودخوری نماییم، بهتر و صلاح است که مسایل و مشکلات پیش آمده را تا حد امکان از دید مثبت نگاه کنیم، شکرگزار خداوندگار باشیم و طبق مثل معروف، همیشه سعی نماییم قسمت پر لیوان را ببینیم.
با این مقدمه لطفأ توجه کنید به شرحی که در پیش می آید و برگرفته از ضمیمه روزنامه اطلاعات است که مسلمأ این حکایت را روشن تر بنماید.
«مرد در اطاقش نشسته بود. تک و تنها دلش مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت:
سال گذشته تحت عمل قرار گرفتم و کیسه صفرایم را درآوردند. مدتی دراز و در اثر این عمل، اسیر بستر بودم و فاقد حرکت، در همین سال به سن شصت سالگی رسیدم و شغل مورد علاقه ام از دستم رفت. سی سال از عمرم را در این موسسه انتشاراتی سپری کرده بودم و درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی اش محروم شد و مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد و در پایان نوشت:
«چه سال بدی بود پارسال»
در این هنگام، همسر نویسنده بدون این که او متوجه شود وارد اتاق شد و همسرش را غرق در افکار و چهره اش را اندوه زده یافت.
از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند. بی آن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود اتاق را ترک کرد. اندکی گذشت که دیگر بار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید، روی کاغذ نوشته بود: «سال گذشته از شر کیسه صفرا که سال ها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم.حالا می توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون تر صرف نوشتن کنم. در همین سال بود که پدرم در نود و پنج سالگی بدون آن که زمین گیر شود یا متکی به کسی گردد، بی آن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد به دیدار خالقش شتافت.در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید.اتومبیلم از بین رفت اما پسرم بی آن که معلول شود زنده ماند »
و در پایان نوشته بود: «سال گذشته از موهبت گسترده خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید».
نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد
.
در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می کند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور می سازد
منبع: فصل نامه با پیام دانش اوز شماره چهارم .
دیدگاه بگذارید
درود اقای پیرزاد
آقای پیرزاد اگر مردم فقیر ده درصد مال شما را داشتند مسلما مثل شما ویا بیشتر شاد بودند ولی وقتی اکثر خانواده توانایی خریدن گوشت گوسفند ومرغ را ندارند وپول برق وآب خودرا بزور میپردازند چگونه شاد باشند