باور دارم تصوراتم خلق کننده و تکامل دهنده ی دنیای بیرونم است. شادیم را از ذهنم تغذیه می کنم و در انجا خوشبخت ترینم.
ذهنم یک دنیای کامل و دایره ای شکل است که روز، شب ، ماه و سال دارد.
در آنجا روزمرگی معنایی ندارد و هر روزم یک روز جدید است زیرا خود خالق هستی و نیستی ام هستم، بنابراین پله پله رشد دارم و زندگیم ثانیه به ثانیه جلو می رود.
البته گاهی غمگین هستم و مثل یک مادر خودم را نادیده می گیرم و جان فدایی می کنم یا مقابل خودم فردی را می سازم ک لیاقت هدیه های زندگی ای که خود در ذهنم پرورش داده ام را دارد و لیکن من شایستگی اش را ندارم. که این احساس عدم لیاقت و عدم شایستگی مرا در مسیر اشتباه می اندازد و چیزهایی که نمی خواهم را به زندگیم ورود می دهد. در این مواقع عزت نفسم را پرورش می دهم، باورهای مثبت و سازنده را جایگزین باورهای ضعیف، عبارات تاکیدی را تکرار و سپاسگزاری می کنم.(خدا را سپاسگزارم که ذهن ثروتمندی دارم و نیاز نیست به دنبال ثروت بروم زیرا ثروت به دنبال من خواهد امد تا خود را تکامل بخشد.
در کل در ذهنم شاد هستم و حتی خروجی آن مثبت است یعنی از رویایم که بیرون می آیم می توانم بخندم، انرژی دارم و سورپرایزهای کوچک اما پیوسته الهی در زندگیم وفور پیدا می کند. آری پشت مولکولهای ثروتمند ذهنم طبیعتی مومن است که ساقه و سبزی هایش امنیت بخش پیرامونم است و جهانیست بی نیاز و سخاوتمند که منتظر است تصور کنم هر آنچه را که قادر به تصورش هستم تا وقتی پلک می گشایم روبرویم ترسیم کند.
فاطمه معصومی دانشجوی ترم اخر علوم قضایی دانشگاه آزاد اسلامی اوز
لینک کوتاه:
چنیمن عقیده ای از یک دختر جوان جای امیدواری است