نگاهی بر کتاب دانشنامه ی آثار تاریخی لارستان کهن به قلم نیره محمودی راد
من فرزند دیاری کهن ام . زادگاهی ریشه دار که شناسنامه ی اصالت خانوادگی اش به هزاران سال دور بر می گردد. زادبومی که در وسعت جغرافیایی دانش اکنونم نمی گنجد. من فرزند لارستان ام.
با این شناسه ی کوتاه به سراغ کتابی می رویم که بخشی از حجم بی انتهای این سرزمین اساطیری را در دل خود نگه داشته است.
“دانشنامه ی آثار تاریخی لارستان کهن” به قلم یعقوب( صمد) کامجو، محقق و پژوهشگر لارستانی، در این باب سخن ها دارد.
این کتاب که در ۵۵۲ صفحه به همت نشر پیروز لار چاپ و منتشر شده ، پهنای وسیعی از آثار برجامانده ی تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و در یک کلام میراث اجدادی لارستان بزرگ را در فهرست خود دارد.
نویسنده در بخشی از دیباچه ی کتاب چنین می نویسد؛
لارستان کهن سرزمین پهناوری بوده که در قرون نخستین اسلامی بین مورخین به اشکال متفاوت ، کجاران، کلال، آلار، ایراهستان، آراستان، خوزبهرستان، خوجهرستان معرفی شده است. جغرافی نویسان و مورخان ایرانی و مسلمانان تا قرن ششم هجری قمری، نواحی پس کرانه های خلیج فارس، حد فاصل بندر سیراف قدیم( طاهری) تا بندرعباس کنونی را به عنوان ایراهستان می شناختند.
بر اساس پژوهش های دکتر محمد باقر وثوقی ، طبق کتیبه ی بیستون و تاریخ هرودت ، منطقه ی ” یوتیه” منطبق با لارستان کنونی ست که در دوره ی داریوش اول هخامنشی، کهن ترین اقوام آریایی ” قوم یوتیه” در آن جا سکونت داشته و طی هزاران سال از محدوده ی سیاسی و فرهنگی ایران، آیین ها و سنت های کهن و زبان و گویش های خود محافظت کرده اند.
یکی از مهم ترین ویژگی های فرهنگی این قوم ، رواج زبان لاری( لارستانی) و گویش ها و لهجه های گروه جنوب غربی ایران بوده که بازمانده زبان پهلوی ست و از دوره اشکانیان و ساسانیان بر جای مانده است. اصولا امروزه تنها منطقه ای از ایالت پارس ( فارس) که هنوز به زبان کهن پارسی ” پهلوی باستانی” سخن می گویند، منطقه ی لارستان کهن است.
بررسی های انجام شده به وسیله مهندس عابدی راد در سال ۱۳۹۶ نشان می دهد هشت هزار سال قبل در جریان تغییرات شدید اقلیمی، چند بار اقوام ایرانی مهاجرت های دسته جمعی از خاک ایران به سرحدات شمالی داشته و مجددا به ایران باز گشته اند. برای مثال قوم لاروی از لار به هندوستان و از آنجا به کشمیر و از کشمیر به بلخ و سپس به خاک روسیه مهاجرت کرده اند. لارویان در تغییرات اقلیمی مجددا همان مسیر را طی کردند و در سواحل لاروی هند مستقر و مجددا به لارستان آمده اند.این نزدیک ترین مهاجرت به عصر ماست که به لحاظ تاریخی بین هشت تا سه هزار سال قبل انجام شده است. از سه هزار سال قبل این قوم در پهنه لارستان ثابت مانده اند. البته زیست بوم لارستان در سه هزار سال پیش دارای حداقل بیست دریاچه آب شیرین و بارش های خوب و اقلیمی متفاوت نسبت به الان بوده ، اما به تدریج خشک شده است.
این مناطق توسط جغرافی دانان یونانی همچون استرابن با نام فرهنگ و تمدن و زبان لاری” یوتیان” نام گذاری شده و از تمدن ” پارس” ، ” کرمانا” و ” مُکا” تمیز داده شده اند. تمدن نام برده ، پیش از اسلام با نام “ایراهستان” و ” دریابار” معروف بوده و پس از اسلام به نام ” ایراهستان” و ” جتستان” نام گذاری شده است.
نویسنده در دیباچه ی ده صفحه ای کتاب ، از قدمت این سرزمین بر اساس کتب تاریخی( منتخب التواریخ، تاریخ مفصل ایران، فارس نامه ناصری، هفت اقلیم، برهان قاطع) سخن می گوید؛
قدمت حکومت در سرزمین لارستان به سال ۵۰۳۸ بعد از هبوط آدم برابر با ۵۶۲ قبل از میلاد می رسد.
سلسله ای از پادشاهان محلی بر لارستان که از قدیمی ترین اقوام آریایی و وسیع ترین بلوکات گرمسیری جنوب است، حکومت می کرده اند که نسبت آن ها به ” گرگین میلاد” در زمان کیخسرو می رسد و اول کسی که در خطه ی لار فرمان فرما شد و تاج سلطنتی بر سر نهاد میلاد بود.
کتاب را ورق می زنیم و از اسناد تاریخی ۱۱۰۰ سال قبل در مورد قومیت لاری در جنوب سرزمین پارس بزرگ می گذریم . تجارت و پیشه وری، اقلیت های متفاوت یهودی، کرد، بلوچ، عرب، ترک زبانان قشقایی و مروری بر جغرافیای سیاسی لارستان را پشت سر می گذاریم.
در بخش اصلی کتاب نویسنده دروازه عظیم سرزمین را می گشاید و از اماکن و میراث تاریخی و باستانی لارستان بزرگ از گذشته های دور تا به امروز پرده بر می دارد که ذکر یکایک آن ها از ، آبادی ها و آب باره ها، آتشکده ها و آسیاب ها، بادگیرها و بازارها، بقعه ها و برکه ها و برج ها، تَنگه ها و تُنب ها، دره ها و دشت ها، دولاب ها و دهنشیرها، رُمزِه ها و رودخانه ها و راه ها، سازه ها و سدها و سابات ها، کوهها و کلات ها، کاروانسراها و کنیسه ها، محلات و مقبره ها، موزه ها و میدان ها، مدارس و مکتب خانه ها و……… ، در این مقال نمی گنجد .
از میان همه ی سر نخ هایی که نویسنده از تاریخ گذشته ی لارستان در کتابش نشان می دهد به سراغ مکتب خانه های لار که در دنیای امروز، جز ردپایی از آن در ذهن ها بر جای نمانده است می رویم.
نویسنده در صفحه ۵۰۵، مکتب خانه را این گونه شرح می دهد:
کُتاب یا مکتب خانه، از اماکن مقدسه و محل حاجت روا شدن به حساب می آمد. محل مکتب خانه، دکان یا اتاق بزرگ یا خانه ای بود که مکتب داران مرد یا ملایان زن در آن به تعلیم کودکان می پرداختند.صورت ظاهری آن عبارت بود از؛ حصیر ، نمد یا گلیمی مندرس ، میز کوتاه مکتب دار، چند ترکه ی گِز و کُنار به همراه فلک چوب. کتک و تنبیه جزء لاینفک هر مکتب و حقی محفوظ برای مکتب دار بود. همیشه در کنار مکتب دار دو ترکه وجود داشت. یکی کوتاه برای بچه هایی که پای میز آمده و در دسترس بودند و دیگری بلند، جهت آن ها که قصد فرار داشتند یا جاخالی می دادند. از وظایف هر شاگرد مکتبی این بود که اگر در خانه شان کُنار یا گِز باشد، به نوبت ترکه هایی از آن ها را کنده، برای مکتب دار بیاورد.از دیگر وظایف شاگرد مکتب این بود که در کنار ناهار و شام برای مکتب دار، شیرینی خرمایی، زولبیا، کله قند، بادبزن، پارچه ی پیراهنی، چارقدی و چادرنمازی، چادر مشکی برای ملایان زن و قواره های قبایی و عمامه ای ، شال و ردا و نعلین برای ملایان مرد ، جهت سپاسگزاری پیشکش ببرد.
قاعده ی آموزش این گونه بود که مبتدیان ، درس راا با این جملات شروع می کردند؛
بسم الله الرحمن الرحیم، هوالفتاح العلیم،
بس مبارک بود چو فرّ هُما
اول کارها به نام خدا !
در ابتدا شناخت و مرور حروف الفبا آغاز می شد. مکتب دار آن ها را از روی کتاب نشان می داد و می خواند و شاگردان باید با صدای بلند تکرار کرده و چوبی که در دست داشتند را روی حروف بگذارند.
پس از آن نوبت شناخت صداها، حرکات حروف، جزم و مد، تشدید و تنوین و کلمه و جمله می رسید که باید آن ها را به همین روش در مکتب خانه نوشته و شب در خانه تمرین کنند. فرا گرفتن صداها و حرکات باعث می شد نه تنها دشوارترین کلمات فارسی، بلکه جملات عربی و غیر آن را به راحتی قرائت کنند.
حروف ابجد نیز آموزش داده می شد که از جمله فواید آن شناخت و تمیز دادن حروف و کلمات فارسی از عربی و نیز سهولت فراگرفتن تجوید و ادا کردن صحیح کلمات قرآن بود.
تا اوایل دوران پهلوی شیوه ی آموزش سنتی در لار رایج بوده و ملاهای مکتبی تنها معلمان شهر محسوب می شدند.
در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی ، اداره ی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در شهرستان لارستان تاسیس شد و زیر مجموعه ی وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه بود که در سال ۱۲۸۸در ایران تاسیس شد و شکل تغییر یافته ی وزارت علوم بود که پس از تاسیس دارالفنون در سال ۱۲۲۸ در سال ۱۲۳۲ موجودیت یافته بود.
پیش از تاسیس اداره ی معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در شهر لار مانند اغلب نقاط ایران چندین مکتب خانه وجود داشت. کودکان از حدود ۷ سالگی به مکتب خانه می رفتند و پس از گذراندن یک دوره ۴ ساله، در ۱۱ سالگی دوره مقدماتی را به اتمام می رساندند. در دوره مقدماتی ، محصلان پس از آموختن حروف الفیا و تمرین نوشتن، به تحصیل در احکام و واجبات دینی، قرائت قرآن و آموختن اشعار کتاب ” جودی” که اغلب شامل اشعاری در وصف و منقبت و رثای پیامبر اسلام و امامان شیعه بود می پرداختند. معمولا همسر یا سایر زنان خانواده ی ملاها به آموزش دختران می پرداختند. شهریه ی این مکتب خانه ها به طور معمول ماهی ” دو سَنّاری” بود. در غیاب ملا، خلیفه یا همان مبصر ، کلاس را اداره می کرد. خلیفه ها که حکم جانشین ملا را داشتند به لحاظ هوشمندی و توانایی جسمی، سرآمد محصلان بودند و در غیاب مکتب دار، صحت قرائت را تایید می کردند. نوشتن مخصوص پسران بود و به دختران نوشتن را نمی آموختند. چرا که تصور عموم بر این بود که اگر دختران نوشتن بیاموزند فاسد می شوند.
پس از آموختن “جزء عم” برای محصلان ابتدایی جشن می گرفتند و در این جشن شیرینی های محلی و کله قند و قرآن در سینی می گذاشتند و طی مراسمی به ملا هدیه می کردند. در زمان رضاشاه تاسیس مدارس به جای مکتب خانه ها اجباری شد و مکتب داران از آن پس برای امرار معاش اغلب در زیارتگاهها و امامزاده ها به روضه خوانی و قرائت زیارت نامه مشغول می شدند.
نگارنده بر این باور است کتاب ارزشمند ” دانشنامه آثار تاریخی لارستان کهن” نوشته ی یعقوب( صمد) کامجو، به گونه ی یک کتاب مرجع می تواند اطلاعات بومی، تاریخی و فرهنگی را در اختیار علاقه مندان و فرزندان این سرزمین قرار دهد تا میراثی که در گذر زمان زیر خروارها خاک مدفون گردیده و به باد فراموشی سپرده شده ، دگرباره زنده گردد و نسل نو پیشینه ی سرزمین مادری شان را پس از قرن ها فراز و فرود بازشناسند و این میراث کهن و باستانی را بپایند.
سخن را با ابیاتی از شاعر شیرین سخن لارستانی (حاج محمد زارع) در وصف این کهن دیار سرفراز به انجام می رسانم؛
دیارم پر زلبخند و تبسم
دیارم شور و شادی را ترنم
دیارم سرزمین نخل و برکه
دیارم سرزمین عشق و گندم
**********
مرا تو زادگاه و خاستگاهی
نبینم قامتت راخسته، گاهی
اگرچه موج بی مهری تو دیدی
نجیبی و نیاید از تو آهی
**********
ترا من دوست دارم از دل وجان
بمان تا جاودان درقلب ایران
جنوب فارس با نام تو زیباست
الا ای آفتاب و مهر تابان
لینک کوتاه:
دیدگاه بگذارید