چرا لارستان بزرگ به قلم بهرام رفیعی(قسمت دوم)
پیام دانش: با پوزش از نویسنده مطلب و خوانندگان که نوشته کامل بهرام رفیعی درج نشده بود، اینک قسمت دوم مطلب چرا لارستان بزرگ منتشر می شود:
بهرام رفیعی*: لذا ما می توانستیم بعد از فروپاشی شوروی از همه نمادهای فرهنگی در جهت نزدیکی و دوستی باهم قدم برداریم و حتی از نفوذ فرهنگی خود برای تسخیر بازارهای اقتصادی آن استفاده کنیم ولی متاسفانه آن بازارها را به ترکیه واگذار کردیم.
نمادهای فرهنگی چون رودکی و نظامی و مولوی می توانند ما را به هم پیوند دهند. لنین گراد امروز را به خجند تغییر داده اند، خجند نام آشنایی برای ما ایرانی هاست.
خلاصه حدود مرزهای سیاسی امروز نباید مرزبندی فرهنگی ایجاد نماید. آن فرهنگ ایران شهری بزرگ می تواند ما را با کشورهای آسیای میانه و افغانستان و ارمنستان پیوند دهد.
اکنون در مقیاس کوچک تر و محلی و منطقه ای آن مشترکات فرهنگی لارستان بزرگ را داریم که هر یک از آن کافی است که ما را با هم نزدیک و صمیمی تر نماید.
وجود آثار تاریخی و باستانی چون قلعه ها و قنات ها و به ویژه بادگیرها و برکه ها که هر کجا برکه ای بنشسته بر خاک آنجا مرز لارستان هست می تواند ما را به هم پیوند دهد.
برکه نمادی است که از یک نوع تدبیر مشترک لارستان برای مبارزه با خشک سالی و یک نوع معیشت و یک نوع فرهنگ و سنت در ساخت انواع غذاهای محلی چون مهوه و گپک و غیره ما را به هم نزدیک ساخته است.
در همه این ها یک نوع هارمونی، یک هماهنگی، یک آهنگ و یک ملودی ساخته است که به موسیقی و ادبیات لارستانی معروف شده است.
لارستان منطقه وسیعی بوده است که سبک زندگی و موسیقی و ادبیات آن از هم تاثیر پذیرفته اند. زمانی بستک در زایش شعر لارستانی فعال بوده است، چون مصطفی خان بستکی نیمچه درباری داشته است و شاعران هم دور خود جمع کرده بود، چون خودش شاعر بوده بیشتر به شعرا می رسیده است.
البته که ترانه هایی چون، اشو گلم شبرت (امشب گلم می برن)در تمام نقاط لارستان طنین انداز می شود . از همه مهم تر زبان ما به گویش لارستانی یا اچمی که ریشه در زبان فارسی دری و حتی قدیم تر زبان پهلوی دارد واژه هایی داریم مثل خرس چش (اشک چشم )دت وپس (دختر و پسر )می تواند عامل پیوند عمیق بین شهروندان لارستان بزرگ باشد.
چند سال پیش به مناسبت ۲۰۰سالگی انستتوی شرق شناسی روسیه در مسکو کنفراسی گذاشته بودند که سیلوانا سلمان پور نیز دعوت شده بود خودش نرفت ولی مقاله اش آن جا قرائت گردید. ۲۰واژه اوزی هم معرفی کرده بود . آیا همه این ها را می شود فراموش کرد و از واژه لارستان بزرگ نام نبرد.
خیر دوست عزیز من وقتی از لارستان بزرگ نام می برم لارستان بزرگ فرهنگی در ذهن تداعی می گردد. مرزهای جغرافی فعلی نباید موجب جدایی و پارگی فرهنگ لارستانی گردد. همچنان که فرهنگ ایران شهری بزرگ جدای از استقلال سیاسی و مرزهای جغرافی فعلی باعث پیوند فرهنگی ما با کشورهای آسیای میانه می گردد. اشتراکات فرهنگی لارستان بزرگ هم می تواند جدای از خط و مرزهای سیاسی و جغرافی ما را به هم پیوند و نزدیک و صمیمی نماید.
حال جنگ قدرت در منطقه و پاره شدن لارستان بزرگ و تجزیه آن هم در جای خود به آن خواهیم پرداخت که شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر .
*: نویسنده و محقق
آبان ماه ۱۴۰۱
لینک کوتاه:
با تمام این تفاضیل شاید بشود گفت. لارستان کهن. اما. لارستان بزرگ خیر زیرا این لفظ ساخته و پرداخته در دهه اخیر وتوسط جماعتی متعصب وخود محور. در لار ترویج میشود که خودبزرگ بینی وتسلط بر منطقه را در سر دارند که این توهمات مورد قبول نسل امروز در منطقه نیست خلاصه آنچه که نویسنده محترم از واژه لارستان بزرگ. استنباط میکنند آن چیزی که مروجین سیاسی کار امروز در شهر لار آن را تعقیب می نمایند نیست آنها میخواهند استقلال وروند توسعه شهرستان های جدید منطقه را به اختیار وتسلط مجدد خود درآورند و مرتب بر طبل. لارستان بزرگ.… ادامه »
ما دلخوش به اشتراکات فرهنگی مانند ترانه ها یی مانند امشو گلم شبرد ویا غذاهایی مانند گپک ومهوه ودیگر مسایل فرهنگی ساده هستیم اما هدف کسانی که بر طبل. لارستان بزرگ می زنند چیز دیگری است آنها خواهان. پس گرفتن اقتدار از دست رفته خودشان در منطقه هستند آنها عادت کرده اند که همه امکانات را برای دوشهر جدید و شهر قدیم بخواهند و از توسعه متوازن منطقه دلخوش نیستند
شما نمی توانید بجای مردم تصمیم بگیرید. اوز کاری به لارستان ندارد لارستان تنهایی یک شهرستان استان فارس است و همچنین اوز گراش و…. هم شهرستانی هستند از استان فارس.
اوز بخشی از فرهنگ ایران است نه لارستان.
من همچنان این پرسش دارم که توکیو با آن عظمت به خودش نمی گوید بزرگ که شهر لار به خودش بگوید بزرگ.
جناب آقای رفیعی بخش دوم مقالتون هم کمکی به ابهام زدایی نشده است لارستان بزرگ نبوده ونیست وحالا مردم با هم اشتراک عادت دارند باز دلیل بر بزرگ بودن لارستان که بهتراست بنامیم لارندارد
سپاس از جناب شمسی و هم شهری دلسوز . لارستان کهن از قول شما می پذیریم اصلا اسمش می ذاریم خنجستان اوزستان جویمستان گراشستان بنده معتقدم که روی اسم نبایدحساس بود و اگر هم برادران لاری بخواهند از این بهره برداری شهری و تماما به نفع لار و در جهت تسلط و قدرت خود در منطقه به عنوان آقابالاسر بهره برداری کنند سخت باید ایستاد . بنده منظورم نمادو سنمبل هایی چون برکه و بادگیر و آداب و رسوم و غذاهای منطقه ای و ترانه های منطقه ای که مارا به هم پیوند می دهد و ریشه در خاک این… ادامه »
جناب رفیعی عزیز داستان ضحاک ، فلسفه ی ایرانشهری، آسیای میانه، کردستان، درهم آمیختن افسانه و تاریخ و سیاست ، فروپاشی شوروی و….چه ربطی به لارستان دارد که شما اصرار بر بزرگ نامیدن آن دارید؟؟ ، ثبت ۲۰واژه اِوَزی در انیستیتو شرق شناسی مسکو چه سنخیتی با بزرگ نامیدن لارستان از سوی شما دارد؟؟ خاستگاه ترانه اِشاو گلم شَبُرِم مانند بسیاری دیگر از ترانه های محبوب خطه ی جنوب فارس و هرمزگان بستک می باشد نه لار!؟ خاستگاه برکه در خطه ی جنوب شهر اِوَز می باشد نه لار ضمنا استناد به این بیت شعر که هرکجا برکه ای نشسته… ادامه »
آقای رفیعی چگونه به خود اجازه میدهد که احساسات اوزی ها را به بازی بگیرد
با اینهمه انحصار طلبی و تمامیت خواهی که لاری ها نسبت به ما انجام داده اند اصرار ایشان به ترویج نام لارستان بزرگ واقعا سوال برانگیز است
جناب رفیعی در پایان مطلبتان از جنگ قدرت و پاره شدن لارستان بزرگ و تجزیه آن سخن گفته اید .اگر جمله ی پایانی شما را به عربی یا انگلیسی یا هر زبان دیگری ترجمه کنند آنچه به ذهن مخاطبان عرب یا انگلیسی زبان متبادر خواهد شد این است که لارستان بزرگ کشوری پهناور بوده که به چندین کشور تجزیه شده است ؟؟!!!!!! جناب رفیعی لطفا توضیح دهید چه پیوندهای عمیقی بین لار و سایر شهرهای همجوار در سابق وجود داشته که پس از ارتقای شهرهای همجوار و انتزاع آنها از لار دیگر وجود ندارد ؟؟؟ مردم لار اوز جویم خنج… ادامه »
شما می گوئید برکه بادگیر آهنگ و… نخست برکه از جهرم تا بندر عباس داریم در استان یزد قزوین هم هست، بادگیر هم در بسیاری از شهر ها داریم.
جدا از بادگیر، نوشته اید ترانه، در اوز کسی ترانه لاری نخوانده اصلا ترانه لاری نداریم، ترانه سنتی همه مال بستک هست.
سخنان شما اصلا منطقی نیست. تنها دارید سنگ لارستان بزرگ به سینه می کوبید.
لار هیچ چیزی ندارد که بزرگ باشد
امروز در دبی با یکدیگر گفتگو می کردیم درباره ای در این دو نوشته شما
چیزهای گفته اید که اصلا ربطی به یک دیگر ندارد
فلسفه ایرانشهری و بعدا لارستان بزرگ چه کاری به هم دارد؟
بعد از شوروی و آسیای میانه و…. پاره پاره شدن اینها و….. اصلا اینها کاری به یکدیگر ندارد
ازجناب همشهری عزیز آقای رفیعی انتظار میرود که از این به بعد مطالب ضروری تر ومهم تر. که جزیی از مطالبات شهرستان باشد مطرح نمایند ومسایلی که مردم اوز وشهرهای مجاور با آن میانه خوبی ندارد وخاطرات تلخ تاریخی دارند. مطرح نشود شهرستان نوپای ما. احتیاجات ودرخواستهای زیادی دارد که می شود. به آن پرداخت. موفق باشید
دست مریزاد بهرام خان ، این بود جواب مهمان نوازی ما اوزیها ، مردم اوز اینهمه برای شما احترام قائل هستند بعد شما به جای اینکه آستین همت بالا بزنید برای کمک به رفع مشکلات شهر اوز چنین مطلبی نوشتید بهرام خان کمی به فکر پیشرفت اوز باش
آیا آقای رفیعی اهل اوز است؟
اگر ایشان اوزی است و دارد عنوان لارستان بزرگ را تبلیغ میکند واقعا جای تاسف دارد و ایشان از این بابت بایستی از مردم اوز عذر خواهی کند
اگر منظور آقای رفیعی از نوشتن این مقاله خوش خدمتی به لاری ها است بایستی به ایشان بگوییم که در کارش موفق بوده زیرا این مقاله برای سایت های لاری ها دلنشین بوده و آنرا را درج کرده اند
۱۰۰٪ با شما موافق هستم. ایشان مال کهنه است. ایشان مال شهرستان اوز و باید از مردم شهرستان پوزش بخواهد.
هرکسی هواخواه لار اطت، برود و در لار زندگی کند چرا در اوز ساکن است مانند بهرام رفیعی.
آقای رفیعی نظرشان نوشتند وخوانندگان لازم است استقبال کنیم بعضی کامنتها زیبنده نویسنده این مقاله نیست و بهتره عزیزان یا با نام نظرشان بدهند ویا استدلال خودشان را بصورت مقاله منتشر کنند
شما خودت نام خود را ننوشته ای دوما اوز گراش خنج و… شهرستانی مستقل هستند و برای چیزی بنام لارستان بزرگ هیچ معنا و مفهومی ندارد.
چندی پیش نشستی در دانشگاه آزاد تحت عنوان توسعه پایدار و همه جانبه در پنج شهرستان هم جوار *(لار ،جویم ،گراش ،اوز ،خنج ) داشتیم . حال اگر می خواهیم به یک چنین توسعه ای برسیم باید به پیوند های مشترک فرهنگی منطقه توجه کافی داشته باشیم این پیوند مشترک می تواند برکه و بادگیر و زبان آداب و رسوم و موسیقی مشترک باشد حال بعضی دوستان می گویند برکه و بادگیر در نقاط دیگر ایران یا حتی جهان هم وجود دارد بالاخره این ها عامل پیوند فرهنگی و تاریخی منطقه شده است یا خیر اگر شده باید در حفظ… ادامه »
آقای رفیعی، شما که اینقدر عاشق لار هستی و برای شما لار لارستان بزرگ است، بروید لار زندگی کنید چرا در اوز زندگی می کنید؟
آقای رفیعی ما نیازی به پند و اندرز شما نداریم. خودمان می دانیم چه کنیم
آقای رفیعی شما نیازی نیست شرط بلاغ و…. را به ما بگویید، ما خودمان می دانیم چه کار کنیم.
آقای رفیعی اهل کهنه وسالها در اوز دبیر دبیرستان بوده اند واصولا همشهری ما اوزیها ست ایشان. نظر خودشان. را داده اند ودیگران هم. اظهار نظر کرده ند ما مردم اوز بایر روستاها ومناطق زیر مجموعه شهرستان از یک جنس وفرهنگ هستیم ومخصوصا آقای رفیعی که سالها برای بچه های اوز. در دبیرستان رحمت کشیده اند
دلیل ابن همه سنگ لار به سینه کوبیدن چیست؟
آقای رفیعی توضیح دهید؟ این واژه عمدا از سوی لاری ها بکار گرفته می شود که باز هر جوری شده تمامیت خواهی کنند و شهرستان های مستقل را یک جوری زیر نظر خودشان آورند. شما آقای رفیعی نباید آب در آسیاب آنها بریزید.
آقا یا خانم معلم شما متوسل به مغلطه شدید آخه نظر دادن باید یک پایه و اساسی داشته باشد از قدیم گفتن سخن کم گوی تا در کار گیرند که در بسیار بد بسیار گیرند ایشان مردم چهار شهرستان را حقیر پنداشتند و وانمود کردند برای پیشرفت این چهار شهرستان باید در دامان شهرستان دیگر بیفتند بعد شما با جمله ای کلیشه ای به دفاع از ایشان برخاستی آقایانی که در اوز ساکن هستید قدمتان به روی چشم ولی لطفا حق میزبان را پایمال نکنید
اگر هم ایشان در اوز دبیر بوده و خدماتی انجام داده با نوشتن این مقاله ی نسنجیده پشت پا به خدماتش زده است
او با نوشتن این مقاله، اعتبار خود را خدشهدار کرده و به جای عذرخواهی از مردم اوز هنوز هم در تلاش است تا درست بودن این مقاله را توجیه کند
من با شما ۱۰۰٪ موافق هستم. احسنت
آقای رفیعی شما بهتر است وقت بازنشستگی خود را با چیزهای دیگری پر کنید.
اوز اگه تا الان به جایی رسیده به خاطر توابعش هست وگرنه به تنهایی هیچی نیست.لطفا آدم باشید.
همشهریان. موضوع لار ولارستان بزرگ و کوچک را. تمام کنید. این حرفها. دردی. درمان نمی کند. از کمبودها ومطالبات اوز بنویسید ومطرح کنید واز مسولین شهرستان بخواهید که کمبودهای. اداری. اوز را بر طرف کنند تا مردم اوز مجبور نباشند برای کارهای ثبتی واداری خود. به لار بروند ما ادارات مهمی مانند ثبت اسناد. نداریم. اداره محیط زیست. واداره کار وامور اجتماعی. و…..نداریم ما حتی یک خبرنگار صدا وسیما فارس هم. نداریم که مشکلات وکمبودهای. شهرستان اوز. را در سطح استان. مطرح. نماید. اینها مشکلات ماست. نه لارستان بزرگ و کوچک !!!!
آفرین، چرا آقای رفیعی که می داند اینهمه مشکل در شهر داریم باید از لار بنویسد؟ چرا مثلا جیزی نمی سود که ما پلیس +۱۰، و ادارات دیگر مانند ثبت اسناد می خواهیم.
سخن ما هم همین است، بجای سنگ لار به سینه کوبیدن باید درباره مشکلات شهرستان اوز نوشته و از مسئولان درخواست کنند که ادارات مورد نظر را به اوز بیاورند.
آقای رفیعی می گوید که مردم بلوک و پشور نسبت به اوز کینه دارند
بلوکات و پشور پاره تن اوز است و این یک ادعای واهی است
نکند خود ایشان کینه دارد که این مقاله را نوشته است
آقای رفیعی سالیان طولانی رادر اوززندگی کرده و میکنند و بعنوان یک اوزی ویک معلم حرمتش لازم است وبهتراست تا اینجا که نوشتیم تمامش کنیم ودرفکر مشکلات دیگرشهرو شهرستان باشیم منهم به یکی از کامنتهای آقای رفیعی خواستم تذکری بدهم ولی ترجیح دادم اشاره ای نکنم چون حقیقتآ نمیخوام منهم دامن زده باشم واز سایت دانشگاه آزادخواهش دارم کامنتها را دیگر بالا نیارد