گاهی آدم می ماند از کجا و چگونه باید شروع کند، یعنی قلم را که خدا با قسم از او یاد می کند چه کارها و چه دلها که به هم نزدیک نمی کند،، یکی از همین قلم ها که حدود دو سال به خواندنش عادت کردم نوشته های هنرمندی که بعدها دانستم همشهری خودم می باشد،، کسی که با نوشته هایش بسیاری از دلها را بهم نزدیک و چه خویشاوندانی که بعد سالها دوری با هم آشنا کرد،، این را باید اول مدیون تکنولوژی و بعد خدمت صادقانه این همشهری در بلاد غربت بود،، مدت ۱۸ماه ازخواندن یکی از بهترین داستان هایی که تا کنون خواندم می گذرد،، داستان زیبا و جذاب« نامه»،، فصل به فصل بودنِ این داستان و داشتن سبک جدید، کاری نو، که برای اولین بار می بینم مرا راغب کرد بیشتر از این نویسنده بدانم،، خالی از لطف نیست اگر شما هم تا آخر با من بمانید، اینجاست که باز هم به یاد همین جمله می افتم «ایرانی می تواند»
پس بخوانید…. ازخاک صحنه خورده بازیگر و نویسنده ارزنده شهرمان.
مهرداد انداچه، متولد ۱۳۴۳ کار نمایش را به طور جدی ازسال ۶۴-۶۳ در اوز شروع کرده و بعد از مهاجرت به دوبی با گروه هنری مهرگان آشنا در تمام کارهای اجرایی این گروه شرکت داشته،، که در نگاهی به کارنامه هنری این هنرمند می بینیم که در چندین نمایشنامه خوانی، داستان« اسفندیار» و یک نمایشنامه از استاد علی نصیریان و رفتن به روی صحنه همراه با گروه مهرگان به عنوان بازیگر و نویسنده حضور ایشان جایگاهی و یژه دارد، همراه با گروه هنری مهرگان در باشگاه ایرانیان نمایشنامه های طنز و اجتماعی بنام «شیرین و فرهاد» هم نوشته اند، و نمایشنامه های «کلاغ پر »؛ تصویر درشت یک کابوس ” ؛ “دلیران قلعه اخولقه ” ؛”حکم ” ؛” کنج خیال ” و ” به علی گفت مادرش روزی “را به نویسندگی خود و به عنوان بازیگر هم حضور داشته اند.
گفته اند “دلیران قلعه اخولقه “اقتباس از داستانی است ،، و نمایشنامه های “حکم”و “کنج خیال ” همچنان آماده و منتظر صحنه هستند ،و از سری کارهای هنری مهرگان “نیزوا”؛ “یادتیته ” ؛”نوواردو” و همچنین نمایشنامه “به علی گفت مادرش روزی “با موفقیت خیلی زیاد اجرا و با استقبال ایرانی های مقیم دوبی روبه رو شده، ایشان معتقدند که نمایشنامه، به علی گفت مادرش روزی، یکی از بهترین کارهایی که برای شرکت در فستیوال های جهانی حرفی برای گفتن داشت که می شد علاوه بر شهرمان برای کشور هم افتخاری کسب کنیم.
حامی یا همراه شما در فعالیت های هنری و اجتماعی ؟
برای کارهای هنری حامی،،نه نداشتم،،،همراه زیاد بودند،، دوستان و همکاران هنری،، اما بیشترین حمایت را همسرم انجام داده که در این راه منو تحمل کرده است،،کلیشه شد؟ خوب راست می گم، برای تمرین نمایشها تا پاسی از شب بیرون بودم،، صبح می رفتم سرکارم و بعد از وقت کار یعنیحدود ساعت ده شب می رفتم برای تمرین نمایش، می شد دوازده یا یک صبح میآمدم خونه،، باز فردا روز از نو روزی از نو،،خوب واسه همین منو تحمل کرد، کارهای هنری من هیچ درآمدی از نظر مالی نداشته،،
چه تلنگری در ذهن شما این جرقه را ایجاد کرد که شخصیت های داستان “نامه”را بی ذکر نام بنویسید ؟
در مورد داستان “نامه” باید بگویم،که نوشتن آن داستان یک نوع تحوّل روحی و فکری در خودم هم به وجود آورد، نمی خواستم شخصیتها اسم داشته باشند، مخاطبان میتوانستند خود را در قالب آن شخصیتها آسان تر ببینند، و دلیل دیگر آن که میخواستم یک کار جدید ارائه بدم، من تا حالا ندیدم داستانی پر از شخصیت باشد و تمامی آنها بدون اسم باشند،،،شما دیدید ؟
نکته دیگر داستان “نامه ” آن بود که یک قسمت از زبان “راوی” نقل می شد و قسمت بعد از زبان “نویسنده”، سپس بعد از پانزده قسمت اول، در دو قسمت چهار و شش قسمتیاز زبان دو شخصیت دیگر داستان نقل می شود،،
داستان “نامه”که با شروع فعالیت حکایت های ما برای مخاطب ارسال می شد از قبل نوشته بودید یا آنلاین برایشان ارسال می شد ؟ داستان “نامه” را فلبداهه می نوشتم ، و هر قسمتی را که می نوشتم بدون ویرایش و بدون غلط گیری دیکته ی آن، از طریق نت برای مخاطبان ارسال میکردم،،
علاقه تان دروادی هنر به بازیگری بیشتر است یا نویسندگی ؟
قبلا که جوان بودم ،و تحرک بیشتری داشتم و مشکلات روزمره زندگیکمتر بود دلم میخواست به روی صحنه بازی بکنم،،اما حالا دوست دارم، روزی حداقل یک ساعت فارغ البال متنی بنویسم،،،
چه در بازی و چه در نوشتن باید خود را جای شخصیت دیگری قرار دهید که خود شما نیستید کدام به حس و حال شما نزدیک و راحت تر است ؟
این بستگی به حال و هوای آدم دارد،،،گاهی بازیگری ،اون حال و هوا را به آدم می ده،،متن،کارگردان، همبازی،،.. اما در نوشتن دست آدم باز هست،،اگر قدرت تخیل خوبیداشته باشید، و قلم را خوب بچرخانید،می توانید جای همه ی شخصیتهای یک داستان بنشینید،،
داستان جذاب نامه را بجای فایل ( بایگانی) چرا برای چاپ کتاب کنار نگذاشتید ؟
خیلیدلم میخواهد به عنوان یک اوزی ،داستان “نامه” را در کنار نمایشنامههایی که نوشتم چاپ بکنم،اما خوب همه ی اینها مستلزم روند قانونی و صرف هزینههای مالیست، فعلا که خارج هستم،تا ببینیم خدا چه می خواهد..
این تصویری که همراه با نوشته های شما به ذهن می آید شما را به فیلم نامه نویسی راغب نمی کند ؟
خیلی وقتها بهش فکر کردم،، اگر حمایت باشد، خیلیدلم میخواهد، ببنید، نوشتن فیلمنامه یا نمایشنامه به تنهایی یک نویسنده را تا حدودی ارضا میکند،اما اجرای آن متن کار را کامل میکند، نوشتن و متن خاک خوردن، باعث سر خوردگی می شود،
هنر را به عنوان شغل می پسندید یا عشق و علاقه ای درکنار شغل اصلی ؟
الگو از نظر هنری آقای بازیگر، جناب انتظامی، بیبدیل.
نوشتن در زندگی روزمره یک شخص چقدر می تواند تأثیر داشته باشد ؟
نوشتن می تواند زندگییک شخص را متحول بکند،،گاهییک متن، یا یک شعر یا یک داستان نقطه آغاز زندگیجدیدی برای یک نویسنده می شود،
تلخ ترین تجربه درنوشتن ، بازیگری یا بقولی همان خاک صحنه خوردن؟
تلخ نبودن،سخت بودن،،یکیبازی در نمایش ” به علیگفت مادرش روزی” بود که نقش یک عقب مانده ذهنیرا بازی میکردم،،نقش سختی بود،تا جاییکه در هنگام تمرین بارها از حرفهاییکه آن شخصیت میزد و خودم نوشته بودم،به گریه می افتادم،
من خودم را نویسنده ی حرفهای نمیدانم،اما نویسندگان غالبا درگیر زندگی روزمره هستند،،همان فکر نان ،،،
کدام کارتان بیشتر مورد توجه عموم بوده،نویسندگی یا بازیگری؟
خوب زمانیکه بازیگری میکردم، سعیمی کردم آنچه که کارگردان میخواهد انجام دهم،،در نوشتن به میل خودم می نویسم،،فکر کنم در نوشتن موفق تر بودم،،
دلم میخواهد به گونهای بنویسم که همه ی سنین با نوشته ارتباط برقرار کنند،
یکی از بهترین نوشته های کوتاه شما متن “خواب”می باشد ، خیلی زیبا استرس و دلهره را به رشته تحریر درآوردید، چیزی شبیه آنهایی که مردند و زنده شدند ،کدام جرقه در ذهن ، شما را وادار به نوشتن از مرگ خود کرد، تجربه ای که نداشته و شبیه به واقعییت نوشته اید ؟
من نمی تونم بگم چه چیزی به من الهام شد،،چون من واقعا بیشتر متن ها را همان لحظه که به فکرم می رسد شاخ و برگ می دم و
می نویسم،، معمولا دلم میخواد در مورد موضوعات روزانه چیز بنویسم،، یکیهم “مرگ ” بود که برای خوشایند و به دنبال کشیدن مخاطب آن روش را انتخاب کردم…
باید دید هنرمند در چه زمینه کار میکند،نویسندگی یا بازیگری یا نقاشی یا خطاطی،،و غیره،،هر کدام روشهای مختلفی دارند و مخاطبان خاصیخود را دارند،
هنرمند سنّ بازنشستگی ندارد،مگر این آن “ذهن زیبا” از کار باز ماند.
من یه کمیذوق دارم،یه کمیاستعداد، خیلیهم رودارم،،،هیچ چیزی غیر عادی در من نیست که کشف شده باشد،،
درکارنامه هنری به کدام کارتان بیشتر علاقه دارید ؟
در کارهای نمایشی،،، نمایش ” به علیگفت مادرش روزی ..” را خیلیدوست دارم،،می دونید یک جوری مهجور ماند،
به جرات می گم این نمایش برای شرکت در فستیوالهای جهانیجا داشت،،می شد برای شهر خودمان و کشورمان افتخاری کسب بکنیم،..
در نوشتن داستان،،همان داستان “نامه” ،،خیلیبرایم تجربه ی خوبیبود، و کلا نوشتن را در من متحول کرد،،
اگر پیشنهاد بازی درفیلمی رابه شما بدهند باتجربه کار بر روی صحنه و اجرای تاتر آیا قبول می کنید ؟
من دوست دارم فیلم ببینم..برای آن نقشهایی که دوست داشتم دیگه خیلیپیر شدم،،
می گویند دنیای مجازی افراد را ازهم دور نگه می دارد ولی شما از طریق همین شبکه و اینترنت دلها را به هم پیوند زده و جمع های دوستانه و اقوام و دوستان را بعد از سالها دوری با هم آشنا کردید، این خود نوعی هنر است در کنار هنرهای نمایش و نویسندگی این هنر را کدام جایگاه می دانید؟
استفاده از هنر خودش یک هنر هست. من از “نوشتن” برای تحکیم دوستیها، و شکوفایی استعداد ها،و جرات و میدان دادن به کسانیکه علاقه به نوشتن و نویسندگی دارند استفاده کردم
نوع استفاده از هنر، را نمی توانیم با خود هنر مقایسه بکنیم،جایگاه این دو از هم جداست،
کشف خیلی از استعدادهای خفته که دنیای مجازی به ما معرفی میکند چطور میشود زنده نگه داشت ؟
قبل از هر چیز باید به استعدادها احترام گذاشت،چیزی که من در بین اهل قلم شهرمان تا به حال ندیدم، نوع برخورد کسانی که تجربه در نوشتن و هنر داشته اند و دارند، با جوانان مستعد شهر بسیار اندک، و گاهیبا خودخواهی همراه بوده است،
شیرین ترین خاطره یا اتفاقی که از بودن با همشهریان خود در دنیای مجازی و نوشتن در خاطر دارید؟
من وقتی می بینم که دوستان مینویسند و مطالب را می خوانند و نظر می دهند،آن لحظه، شیرینترین لحظهها برای من رقم میخورد،
حرف نگفته ای که شما دوست دارید برای هم وطنان خود بگویید؟
من در مقامی نیستم که برای هموطنان پیامی بدهم،آنان را فقط دوست دارم،
و از شما و دیگر دستاندرکاران ماهنامه ی عصر اوز تشکر میکنم، زحمات شما در قیاس با امکاناتی که در اختیار دارید، ستودنی ست
باعث افتخار است که درگوشه ای از دنیا یک ایرانی و هنرمندی بنام اوزی فعالیت می کند ،، ممنون ازکه وقت گرانبهایتان را در اختیار بنده گذاشته و سوالات را پاسخگو بودید ،، با آرزوی موفقیت روز افزون شما همشهری گرامی …..
منبع : عصراوز
دیدگاه بگذارید
عکس مهرداد انداچه بزنید ازعصراوز و فهمیه ملایی بخاطر این کارلازم لازم تشکر میکنم
درود بر همه هنرمندان عزیز شهرمان آنانی که عاشقانه وصادقانه و بدون کوچکترین چشم داشتی زحمت می کشند وتلاش می کننند وبا تشکر از خانم ملا یی عزیز.
چهره های هنرمندبسیاری وجوددارند که متاسفانه از دید مردم گمنام مانده اندواین حرکتهای روزنانه وزین ومحبوب عصراوز درمعرفی این چهره ها نقش فوق العاده ایفا کرده است لازم دیدم خشنودیم ازاین گزارش اعلام وخدمت دوست قدیمی خودازاین طریق سلام بگویم
من این کاریکه عصراوز کرده رد نمیکننم ولی معتقدم درخوداوز هنرمندان زحمتکش زیادی درحال فعالیت هستند که بایستی آنهارا معرفی وازگمنامی درآوردشان مهردادانداچه سالهاست که ازاوز رفته واثر ی هم ازوی مشاهده نکردیم
در مصاحبهای که با عصر اوز داشتم و در آخرین شماره ی آن چاپ شده است و من متن کامل آن را در payamedansh.comخواندم ،یک کلمه ی کلیدی از متن جا افتاده است که دلم میخواهد دوستان آن را اصلاح بکنند سوال شماره نوزده شده بود که : کاشف این استعداد خود شما بودید یا دوست و آشنایی ؟ جواب : من یه کمی ذوق دارم ،یه کمی استعداد ،خیلی هم دارم ،هیچ چیز غیر عادی در من نیست که کشف شده باشد،. جواب در اصل بدین شکل بوده : من یه کمی ذوق دارم.یه کمی استعداد ،و خیلی هم… ادامه »
درود بر آقای مهرداد انداچه ودیگران هنرمندان چه آنانی که دراوزهستن وچه آنانی که در اوز نیستند چه آنانی که بتازگی اثری ارایه داد ه اند وچه آنانی که بتازگی اثری ارایه نداده اند، ولی آقای آنداچه گرامی در فضای مجازی فعال هستن که آن هم به نظر من یک هنر است که اوزی وغیر اوزی را دور هم جمع کرده اند. وبا تشکر از خانم ملایی
از جناب اقای خضرى فرد هنر دوست ومجموعه عصر أوز وخاتم ملایی سباس دارم که به هنر توجه کرده است
ازعصر أوز تشکر البته در أوز هم هنر مند زیاد است از أنان نیز کزارش تهیه شود
دوست عزیز آقا یا خانم خرمی ، حق با شماست، در دنیا مجازی خیلی از این دوستان هنرمند اوزی حالا شناخته شده یا گمنام،در صفحه ی من مشغول به نوشتن و فعالیت هستند، در جواب دوست عزیز جناب افشین خان هم عرض بکنم که تمام کارهای من در راستای عشق به زادگاه پدرم بوده است،و چندی پیش هم در دنیای مجازی دعوت از دوستان نمودیم که در مورد “اوز” هر آنچه دوست دارند بنویسند،خوب خیلی از دوستان از سراسر دنیا در این فراخوان شرکت کردند،.خیلیها هم پا پس کشیدند، البته من همیشه اعتقاد دارم که هنرمندان ساکن اوز بر همه… ادامه »
ازفهمیه ملایی بخاطر معرفی مهردادانداچه هنرمند مهاجرت کرده شهرمان تشکر میکنم من اینکاررا درجهت پیوند سفرکنندگان از اوز بخصوص آنهاییکه سالهاازاوز رفته اندو کمتر به اوز میایند مثبت و ارزشدارمیدانم قبول دارم بایستی هنرمندان دراوز را یادکرد ولی آنهاکه ازاوز دورند و برای شهر دل میسوزانندبهتراست بیشتر توجه کنیم چون اینها حالا چه هنرمند و یا غیر هنرمند پیوند محکم شهرمان با خارج از شهرندودرپایان امیدوارن آقای مهردادانداچه در کاروفعالیت هنریشان موفق و راسخ قدم باشند