سخنی با نخبگان لارستان به قلم بهرام رفیعی
بهرام رفیعی*:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
در ادامه دو مقاله قبلی که سخنی با نماینده محترم مجلس و سخنی با خود بود سومین مقاله ام را که سخنی با نخبگان لارستان بزرگ هست مرقوم می دارم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
نمی خواهم نصیحت کنم که در حد من نیست. می خواهم باب گفت و گو باز کنم که گفت و گو خود در راستای توسعه و شاید هم عین توسعه باشد. چون ملتی که اهل گفت و گو و دیالوگ هست توسعه یافته اند و ملت های توسعه یافته هم اهل گفتگو و دیالوگ هستند نه مونولوگ.
با استناد به صحبت های خاتمی، رئیس جمهور سابق اصلاحات، در دیدار با چارلز، ولیعهد سابق و پادشاه کنونی بریتانیا، در سال ۱۳۸۲ که گفته بود مردم سالاری یک فرآیند است که با نوشتن بخشنامه یا تحمیل از بیرون ایجاد نمی شود، بلکه به صورت درون زا در جامعه پدید می آید، شروع می کنم.
خاتمی البته که دولتش را بر پایه جامعه مدنی در داخل و گفتگوی تمدن ها در عرصه بین الملل بنا نهاده بود، با توجه به سکوت او در اکثر مواقع و همه راست نگفتن ها در خیلی مواقع هر چند هم دروغ نگفت، در عین حال اگر اعتراض داشت با اما و اگر بود، باعث گردید دولتش آن چنان که امید می رفت موفقیت آمیز نگردد.
این داستان آب چشم و غم درون از جامعه مدنی و آزادی و جمهوریت نظام که از مشروطیت استارت خورده تحت الشعاع اسلامیت نظام هر روز کمرنگ و کم رنگ تر گردیده است.
ما ملتی دین باور هستیم و شاید جهان هم این دین باوری را داشته است و دارد. چون قدمت دین به بلندای تاریخ بشریت بوده است. اما اروپا بعد از قرون وسطی و با ایجاد رنسانس و رفرم مذهبی با این مشکل کنار آمد و دین را در جایگاه خود قابل احترام دید و حکومت هم عاری از مذهب و به اصطلاح سکولار نمود. لذا بعد از رنسانس دیگر حکومتی آسمانی در اروپا ندیدیم. همه زمینی بودند. اگر هم سلطنتی بوده و میراث از قبل داشته اند به نماد و سمبلی از گذشته کاملا تشریفاتی و بدون قدرت اجرایی اما قابل احترام بوده است. آخرین آن ملکه الیزابت دوم بود که ۷۰ سال سلطنت نمود. هنگام مرگ هم با احترام و تشریفات خاص در چندین کشور اروپایی سرانجام به خاک سپرده شد.
اما در کشورهای شرقی به ویژه خاورمیانه صحبت از سکولار نمودن حکومت یک نوع کفر تلقی می شود، و ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم. این دین باوری و ادغام مذهب و حکومت از حضرت آدم، اولین بشر، اولین پیامبر و رهبر، رهبریت امت به عهده داشته اند. در پی آن ۱۲۴ هزار پیامبر به هدایت بشر پرداخته اند که تعدادی چون حضرت سلیمان هم پیامبری کرده اند هم پادشاهی.
در دوره اسلامی هم پیامبر به عنوان برگزیده از طرف خدا و خلفای بعدی هم به عنوان جانشینان پیامبران به رهبریت امت اسلامی پرداخته اند. این میراث رهبریت آسمانی ابراهیمی در پیوند با میراث کهن ایرانی سلطنت را به عنوان یک پدیده آسمانی محکم تر دید.
کیومرث به عنوان اولین بشر و اولین پادشاه ایران زمین، دارای فر ایزدی بوده که به هدایت بشر پرداخته است. ادامه همین سبک پادشاهی در وجود ایرانیان باوری ساخته است به نام فر کیانی. این فر کیانی فروغی است یزدانی که از سوی خدا به شهریاران و پادشاهان بخشیده می شود که هم دارای قدرت مذهبی و هم قدرت سیاسی بوده اند در واقع هم پیامبر و هم پادشاه بوده اند. همین ساختار سیاسی فرهنگ سیاسی آمریت و تابعیت ساخته است. قدرت را پدیده ای رمز آلود تلقی شده و حاکم را تافته ای جدا بافته می دانند که وجودش مقدس، فرمانش مطاع و امرش قانون بوده است .
بارگاهش دارای خصلت الوهیت بوده است تا سلطنت مردم به عنوان رعیت و گله شاه تلقی شده است. مردم بی شاه یعنی گله بی شبان که در بهترین حالت یا از گرسنگی تلف می شوند یا به دست گرگ پاره می شوند . لذا به شبان حق می دادند برای حفظ گله از خطر هر آن چه می خواهد انجام دهد. هرچه آن خسرو کند شیرین بود.
سعدی هم می گوید عیب سلطان هنر است.
معمولا تداوم این حاکمیت به دست مردان بوده است. ما نور پیامبری در زن نمی بینیم و جانشینی پیامبران هم به زن ها نمی رسید. فر ایزدی هم در زن ها مشاهده نمی گردد. فر معمولا به نژاد شهریاران مرد می رسید.
کاوه آهن گر هرچند خوب بود و پرچم مبارزه با پادشاهی هزارساله ضحاک به دست گرفت اما شهریار نشد. فریدون که از نژاد شهریاران بود پادشاه شد. پادشاه زن هم در دوره ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی نداشتیم مگر در اواخر دوره ساسانی از روی ناچاری که مردی نبود، دو زن به نام پوران دخت و ایران دخت به شاهی رسیدند و دوامی هم نیاوردند و شهریاری به یزدگرد سوم افتاد و تا سرنگونی دودمان ساسانی به دست اعراب مسلمان ادامه یافت.
با برافتادن دودمان ساسانی فرهنگ سیاسی آمریت و تابعیت و آسمانی بودن حکومت همچنان تا اواخر دوره قاجار ادامه می یابد. وقتی یک سفیر اروپایی در آستانه مشروطیت به دربار قاجار می رود ، می گوید من در بارگاه و قصر پادشاهی جز الوهیت چیزی دیگر ندیدم. این نشان می دهد در آستانه مشروطیت هم این پادشاهان همچنان در زمین خدایی می کنند. با شروع مشروطیت، ساختار سیاسی آمریت و تابعیت ترک برداشت و تحت تاثیر نظام های مشروطه غربی خواستار مشروطیت نظام حکومتی شدند. انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۵ه.ش به وقوع پیوست .
در انقلاب مشروطیت مردم هرچند توانستند رهبران خودرا از آسمان به زمین بیاورند اما نتوانستند آن هارا مقید به قانون نمایند. با انتقال قدرت از قاجار به پهلوی رضاشاه توسعه آمرانه خودرا در حوزه قضایی و آموزشی و اجتماعی پیش برد اما در حوزه سیاسی بسیار بسته و خفقان بود. در پهلوی دوم در اوایل روزنه ای برای فضای سیاسی گشوده شد تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ این فضا هم بسته شد ولی همچنان در توسعه فضای اجتماعی و آموزشی به شکل عرفی تلاش می شد. انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی به کلی سلطنت ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی را قیچی نمود. آه از آن مست که مردم هشیار چه کرد.
روشن فکران چپ در آرزوی جامعه بی طبقه کارگری و روشن فکران راست در آرزوی جامعه بی طبقه توحیدی و توده مردم در انتظار مدینه فاضله اسلامی که هم معیشت دنیوی به دست آورند و هم فضیلت اخروی با حاکمیت هم صدا شدند.
انقلاب در دوران طفولیت خود بود که مواجه با جنگ هشت ساله با عراق گردید. از طرفی پاک سازی از نیروهای چپ و راست هم شروع شد. انتخابات هم بهانه ای بود برای بیعت توده مردم با حاکمیت بدون اینکه مطالبات سیاسی یا اقتصادی یا صنفی داشته باشند. از سال ۷۶ بود که اصلاحاتی شروع و انتخابات هم همراه با مطالبات گردید. به دنبال آن جنبش سبز و بنفش به وقوع پیوست. اعتراضات پراکنده و پیوسته هم داشته ایم.
اما امروز نسلی پا به عرصه وجود گذاشته است که انگار دغدغه آرمان های انقلاب، نجات بشریت و هدایت آن ها به بهشت اخروی، رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی یا کارگری ندارد. این نسل اهل دگرگونی و انقلاب نیست. اگر هم اعتراض می کند در پی آزار و اذیت نیست.
به پیروی از شریعت حافظ میگوید:
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در شریعت ما جز این گناهی نیست.
از ریا و دروغ جاری در جامعه و واعظی که چون به خلوت می رود آن کار دگر میکند بیزار است. آیین این نسل فارغ از فر و دین میخواهد شاد باشد. او می داند که اگر شاد نباشد روانش خسته می گردد.
چو شادی بکاهد / بکاهد روان.
این نسل می خواهد در لحظه زندگی کند. بنده آن دم باشد که ساقی گوید یک جام دگر برگیر و نتواند. چطور در برابرش ظاهر شوی و چه طعنه ای بزنی برایش مهم نیست. چون دیگر اعتقادی به شیوخ خود پسند ندارد.
گر جلوه می نمایی گر طعنه می زنی ما نیستیم معتقد شیخ خود پسند.
این نسل می خواهد گل برافشاند و طرحی نو دراندازد تا در آینده زیر بار قرض و اقساط کمر خم نکند. او می داند که اگر وظیفه (پول) برسد مصرفش گل است و نبیذ. ایرانی آباد و آزاد بسازد تا در حسرت رفتن به اروپا و آمریکا و ترکیه نماند. این نسل سیاسی نیست و کاری هم به سیاست و سیاستمداران ندارد که بگوید رای من کو، اقتصادی نیست که بگوید نان و آب من کو. اما به همه اینها می اندیشد. اندیشه ورز هست و اندیشیدن را آموخته است و می داند که انسان همان اندیشه هست و بس.
ای برادر تو همان اندیشه ای/ مابقی استخوان و ریشه ای.
این نسل خسته و نگران و خشمگین است اما اهل خشونت نیست. بیشتر نگران است از یک بام و دو هوای تاریخ گذشته و حال خود. این نسل فرزند مادرانی است که در طول تاریخ نه حق قضاوت داشته اند و نه حق شهادت، نه حق طلاق و نه حق انتخاب شوهر و حتی حق حضانت از فرزندان خود هم نداشته است.
لچکی بوده است که به عنوان خون بست بین دو طایفه یا قبیله رد و بدل میشده است. زمانی به زور این لچک را از سرش بر می داشتند و زمانی هم به زور این لچک را بر سرش می کردند. در طول تاریخ نه نور پیامبری در جبین زن دیده شده است و نه فر کیانی به زن داده شده است.
تنها وظیفه این موجود لچک به سر در طول تاریخ از آشپزخانه تا اتاق خواب بوده است. از یک بام و دو هوای اکنون هم خسته است. او می بیند که فرزندان ژن برترها در کشورهای آزاد جهان، آزاد و رها هستند، حق تحصیل و حق پوشش و حق انتخاب سبک زندگی دارند اما در کشور خود سیاست را خوانده و فهمیده اما حق نشستن بر مسند عالیترین کرسی سیاست را ندارد. قضاوت را خوانده و فهمیده اما حق قضاوت ندارد. او می خواهد آزاد باشد به دور از ولنگاری. در یک کلام این نسل سبک زندگی خاص خود را دارد.
پوشیدن و نوشیدن مطابق با عرف زمان خود را می پسندد. او دنبال اکنون است و آرمانگرا نیست و می خواهد در حوضچه اکنون آب تنی و شنا کند. او بر سر بالین فقیهان هم رفته است و نومیدانه پر از سوال برگشته است. جویای نام است و حتی نان تا در آینده شرمسار کیسه اش نباشد.
انتظار می رفت بعد از یک دست شدن حاکمیت ملت نیز یک دست و یک صدا مسیر ترقی و رفاه را طی نماید اما نه تنها نشد بلکه جامعه هم دوقطبی شد. در برابر قطب انقلابی آرمانگرا جوانانی هستند که جور دیگر می بینند. پشت دانایی اردو زده اند و پنجره های اتاقشان رو به تجلی باز است. نمازشان را در پی تکبیر علف هنگامی می خوانند که اذانش را باد گفته باشد سرگلدسته سرو. ممکن است در مسیر خود به ناکجا آباد هم بروند اما نباید آنان را رها کرد. باید درکشان کرد.
اکنون که چالشی بین جوانان دهه ۷۰ ، ۸۰ و انقلابیون آرمانگرا ایجاد شده است بر نخبگان شهرستان های لارستان بزرگ است که قدم پیش نهند و صدای این نسل جوان را بشنوند. به تاریخ برگردیم و از معلم تاریخ خود مدد بخواهیم. ما ایزدی داشته ایم که همراه با خلقت جهان و انسان شادی هم در کنارشان و همراه شان آفریده است. یکی از مولفه زندگی ایرانی شادی بوده است.
بهرام گور وقتی دید گروهی از مردم عروسی دارند و اما ساکت و بدون آواز و موسیقی نشسته اند دستور داد تا نوازنده و خواننده از هند بیاورند که کولی های اکنون از همان نسل هستند. ما ملتی هستیم صلح طلب و اولین شهید صلح ایرج از ایران بوده است. که در جواب سلم و تور گفت.
جهان خواستی، خواستی خون مریز.
مکن با جهاندار یزدان ستیز.
ما آسایش دو گیتی را در مروت با دوستان و مدارا با دشمنان تجربه کرده ایم.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
بیایید جوانان خود را دریابیم و در کنار خود بنشانیم تا در مقابلمان قرار نگیرند.
*: پژوهشگر، نویسنده و عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز
لینک کوتاه:
استاد رفیعی سلام زیبا و با مسمی نوشتید دوری کامل تاریخ راخلاصه کردید تا برسانید مردم بویژه جوانان شادی میخواهند ولی ننوشتید که بعضیها اززیاد شاد بودن شکایت دارند وآنرا دلیلی بردوری ازنمازو روزه ورفتن به مسجد میدانند ودیگر اینکه ننوشتید نخبگان لارستان چکار کنند برفرض مثال جوانان را کنارشان نشاندیم به آنها چه بگویند واگر چیز یا چیزهایی پرسیدند که جوابی یرای آنها نداشته باشندآنوقت چکار کنند وآقای رفیعی ضمنآ آقای روحانی ریاست جمهور سابق هستند و نه آقای خاتمی.
عجیب است که آقای رفیعی دست بردار از لارستان بزرگ نیست و هم اکنون که تعدادی از شهرستانها مستقل شدهاند نیز آنها را به جای اینکه بخشی از استان فارس بداند آنان را جزئی از لارستان بزرگ می شمارد.
به نظرمی رسد که ایشان استقلال و منفک شدن شهرستانهایی از لارستان را بر نمی تابد
دین هست و بوده اما مغ ها خواستند به من و شما محبت کنند چون در خودخواهی در غلتیده بودند شارع یا به پارسی شاهراه را برای یورشگران عرب مهیا ساختند. دین بوده و هست حتا رنسانس هم مقوله دین را به چالش کشید اما کلیسا بی کار ننشست و دین در تار پود جامعه در کنار نوشخانه ها و اسباب طرب کار خود را به پیش می برد. به عنوان یک غرب نشین باید خدمت نویسنده گران سنگ و آگاه سرور بهرام رفیعی عرض کنم در اروپا و امریکا بیشتر از ایران دین کار امور را در دست دارد.… ادامه »
در جوامع پیشرفته. ودارای. دموکراسی که حق ازاد. اندیشیدن وبرابری اقوام. وادیان وگروههای. اجتماعی. برقرار. است دیگر. دین. ومذهب تنها یک مقوله. شخصی است ویک دین. نمیتواند. در امور. اجتماعی. فرهنگی. وسیاسب جامعه دخالت. نماید بنابراین قوانین وروابط. اجتماعی. وعدالت. را قانون. ونمایندگان واقعی.مجالس تعیین میکنند. وهمگی آحاد مردم. در برابر. قانون یکسان. دیده. میشود ودر نتیجه هیچکس. نمیتواند. از. رانت خواری. وپارتی بازی. استفاده. نماید و جامعه بدور. از فساد گسترده. میشود. در منطقه خاور میانه هم. کشورهایی که از این. الگو استفاده. میکنند اخیرا. پیشرفتهای. زیادی. در عرصه اقتصادی. واجتماعی. کرده. اند
سلام، جناب رفیعی بهتر نیست دست از سر شهرستان های لارستان بزرگ بردارید؟!!! و کمی به فکر استقلال هرچه بیشتر شهرستان خود باشید و قدم در راه ترقی و پیشی گرفتن از سایر شهرستانهای همجوار باشید؟ چرا که رشد نهایی و موفقیت در گرو همین هستش و بس!!!! نه در تفکر لارستان بزرگ، چرا که بزرگی لارستان در گذشته خیری برای ما نداشته و آینده هم ندارد، همونجور که در بیمارستان، دانشگاه، ادارات و …. به وضوح شاهدش هستیم، بنظرم جناب رفیعی حتما به اینها توجه کنن و اگه هم شخصا علاقمند به لار و لارستان بزرگ هستن به صراحت… ادامه »
موضوع. لارستان. بزرگ زایده جماعتی. متعصب. به شهر. لار. است که با خودبزرگ. بینی. وخود محوری که دارند همه. امکانات. را برای شهر لار میخواهند وی. متمرکز. می کنند وبا. رشد. متوازن منطقه. مخالف. هستند. وکلا به سایر. مناطق وشهرستانها. به صورت. تابعه. وزیر. مجموعه. نگاه. میکنند. نمونه. بارز آن برخورد این جماعت. در علوم پزشکی. لارستان. است. که مانع. توسعه بیمارستان. با. سابقه. اوز. شده. اند. واز. دادن امکانات. وتجهیزات. لازم مانند. بخش. مراقبت. های. ویژه. وبخش. سی تی. اسکن خود. داری. میکنند. وکلیه. امکانات پزشکی. را در. لار متمرکز. کرده اند. متاسفانه. در سایر. ادارات. هم. در طول.… ادامه »
آقای. رفیعی زدن بر طبل لارستان بزرگ کمک کردن به تفکرات ناسیونالیستی عده ای از کارمندان. وفعالان. اجتماعی شهر. لار. است که میخواهند. امکانات واعتبارات. دولتی را بنام. لارستان بزرگ. بگیرند. ودر شهر. لار. خرج. نمایند. از نظر آنها. لارستان بزرگ. همان. دوشهر. قدیم. وجدیدا. لار. است این گروه. با. ارتقای. سیاسی. اجتماعی سایر. مناطق کلا مخالف بوده اند والان که دیگر توان مخالفت با شهرستان های جدید. را از دست. داده اند دنبال مرکزیت. دادن. واستان. شدن لار هستند. تا بتوانند. سلطه. وهزمونی. واقتدار خود. را بر منطقه. اعمال. نمایند به همین خاطر نام شهرستان. لار.را به. لارستان. تبدیل.… ادامه »
من متوجه نشدم با کلید واژه های شادی و …میخواهید خود را بین جوانان و مردم عزیزکنید یا واقعا عقده ای دارید که از جوانی به همراه دارید.
اما بدانید با این متن ها که حتی خداوند را زیر سوال ببرید و از نابرابری مرد و زن اعتراض کنید که بگویید در طول تاریخ نه نور پیامبری در جبین زن دیده شده است و نه فر کیانی به زن داده شده است.
این ترفند شما خیلی وقت هست که قدیمی شده پیشنهاد میشود از منابع دیگری خود را آپدیت کنید.
سلام
در تعجب از این افرادی که لقب استاد به شما می دهند.
اولین سوالی که از شما دارم این هست شما به دینی معتقد هستین؟
تعریفی برای اعتقاد دارید؟
تعریف از ازادی چی هست؟(بی بند و باری؟)
کسی که از خائن طرفداری میکنه
کسی که دستورات دینی زیر سوال میبره؟
شمای که اشعار سعدی استفاده می کنید در مورد اعتقادات سعدی مطالعه داشتین؟
با چه حقی کرامت اجتماعی زن میارید پایین و به زن نګاه ابزاری می کنید.
تفکری که این مطلب نوشته کاملا به پوچی مطلق رسیده
برای افرادی که فردی با این تفکرات را استاد خطاب می کنه متاسفه هستم
ای کاش در سواد قیاس کردن داشتیم
با درود و سپاس فراوان از اقای رفیعی بزرگوار که مفصل بیان نمودند که بودیم و جه شدیم و تا کجا رسیدیم. بنظر من این فرمون بریم خوبه به روزهای بهتری می رسیم.