اثرات زیانبار قهرمانپروری به جای جمعپروری
.
دکتر ناصر یادگار فرد:
بهراستی آیا تاکنون از خود پرسیدهایم وقتی انسانی در هر مسندی که قرار دارد و یکتنه کار میکند و به روش فرا وظیفهای روی میآورد تا مجموعه بزرگی از محیط اطراف خود را راضی نگه دارد، چه دستاوردی برای جامعه دارد و چه هزینههایی را به آن تحمیل میکند؟
البته بهجز عدهی کمی که به اقتضای حرفهی خود و یا ویژگیهای کنجکاوی که در آنها وجود دارد، شاید سایرین متوجه این نکات نشوند و همین بیتوجهیها موجب میشود تا بیشتر افراد جامعه، همان روشهای مرسوم در کار را با تشویقها و تمجیدهای خود تقویت و تشدید نمایند.
در واقع ما به یک فرد کمک میکنیم که تمام توان و نیروی خود را صرف اهداف و مقاصدِ فردیِ ما کند و مابقی تماشاگرانی باشند که به جای پرورش استعداد و تواناییهای خود، در زیر چرخهای توانمند فردیت له شوند و از طرفی خود قهرمان داستان نیز به نقطه فنا برسد و اسطوره شود.
داستان مرغ تخم طلا را حتماً شنیدهاید. وقتی میبینیم مرغ ما تخم طلای زیادی میگذارد، آنقدر او را وادار به افزایش تولید میکنیم که منجر به مرگ او شود و دیگر قادر به تولید نباشد.
تقریباً در بیشتر کارها، رفتار ما با شیوه کار کردن همین است!
فرهنگ قهرمانپروری، حاصل استبدادزدگی مردم در طول دوران تاریخ است که بر اثر استبدادزدگی آنقدر ناامید میشوند و آنقدر عزتنفس خود را از دست میدهند که منتظر میمانند تا یک نفر آنها را نجات بدهد.
برای نمونه چون یک سازمان فرضی از عملکرد مطلوبی برخوردار نیست، کارمندان آن در گروهی غیررسمی، فرد دیگری غیر از رئیس سازمان را به عنوان ناجی و قهرمان برمیگزینند تا جلودار باشد و حقوحقوق خود را از طریق او مطالبه نمایند؛ و اینقدر او را بزرگ میکنند تا او هم انگیزه بزرگتری برای پیشقدم شدن داشته باشد، در واقع از او یک ناجی و قهرمان میسازند.
یا اینکه شهروندان یک شهر بیرون از یک سازمان به دلیل بروکراسی شدید حاکم بر یک سازمان و اداره و درست انجام نشدن کارهایشان تصمیم میگیرند گرد هم بیایند و یکی از کارمندان سازمان موردنظر را که از هر نظر به آنها محرمتر، شایسته و مناسبتر است برگزینند و از او حمایتهای معنوی به عملآورند تا او یکتنه کارهایی را که دیگر کارمندان انجام نمیدهند به انجام رساند و در واقع از او یک قهرمان میسازند.
با این شیوهها درست است که کار بقیه انجام میشود، اما دو هزینه بزرگ به جامعه تحمیل میگردد:
اول اینکه – فشار زیادی بر قهرمان داستان خواهد آورد و این فشار باعث ایجاد خطاهای بیشتر انسانی در کار خواهد شد و نیز ممکن است موجب افزایش غرور بیجا در او و تکرار روشهای غلط و نیز بالا رفتن توقعات بیجای کارکنان از قهرمان موردنظر شود.
دوم اینکه – احتمال دارد این فرصت از سازمان گرفته شود که خود و کارمندان را به روز و کارآمد نماید تا بجای اتکای سازمان به فرد، روشهای گروهی، تیمی و مشارکتی را پیشه نماید و از فنهای مدیریتی روز برای فائق آمدن بر ناکارآمدی سیستم سازمان استفاده ببرد.
ما دو نوع قهرمانپروری داریم، قهرمانی که با تکیه بر ارزشهای موجود، کارهایی را فراتر از وظیفه خود انجام میدهد که دیگران حوصله و توانایی انجام آن را ندارند و قهرمانی که علیه ارزشهای موجود میخروشد تا پایه ارزشهای فعلی را تغییر دهد.
آنچه در این مقاله بر روی آن بحث میشود، قهرمانپروری از نوع اول است. یعنی، در جامعهی ما، در صنعت، در سازمانها، در ادارهها و غیره عده اندکی از افراد هستند که در خلأ سیستمها و روشهای درست گروهی، جمعی و مشارکتی و برای برطرف کردن مسائل و مشکلات موجود از خود همت به خرج میدهند و تمام قوای خود را صرف انجام کارهای دیگران میکنند تا بتوانند توقعات مجموعه بزرگی از محیطی که آنان را احاطه کرده است برآورده نمایند.
ما در واقع با تشویق و تائید خود، بر فردیت افراد صحه میگذاریم و به جامعه میگوییم دوست نداریم بهجای فرد، جمع رشد کند؛ و با این کار خود نشان میدهیم که همه توانایی انجام کار درست را ندارند و همیشه باید یکی توانگر و دیگری ناتوان باشد. یکی فرمانده و بقیه فرمانبر باشند و غیره.
امروزه نهتنها رشد و توسعه جوامع پیشرفته مبتنی بر افراد نیست بلکه فرد محوری منسوخشده و این سیستمها و روشها هستند که چرخهای ماشین صنعت و خدمات جوامع را به حرکت درمیآورد و میچرخاند.
در جوامع پیشرفته نیازی به قهرمانسازی و قهرمانپروری نیست، بلکه در مجموعه جامعه همه بر اساس تواناییها و استعدادهای خود رشد میکنند و هر کس کار خود را در تطبیق با جمع و بهصورت سیستمی و مشارکتی به انجام میرساند و اگر مطلوب بودن و رضایتی وجود دارد حاصل کارکرد صحیح سیستم است و تنها یک نفر نمیدرخشد بلکه همهی اعضای آن سیستم میدرخشند و به جامعه روشنی میبخشند.
گاهی برخی انسانها آگاهانه و گاهی ناآگاهانه، موجب تقویت همین قهرمانپروریها میشوند و عده زیادی را هم به سمت خود میکشانند تا برای «مرادِ خود» مریدهایی پیدا کنند و بعد از اینکه خود به مراد دل رسیدند و دیگر نیازی بدان ندارند آن را مانند دستمالکاغذی مچاله و دور بریزند.
ژاپنیها میگویند اگر بهرهوری یک فرد ژاپنی ۱<m و بهرهوری فرد ژاپنی دیگری ۱<n باشد، برآیند بهرهوری آن دو m+n خواهد بود. اما اگر این دو فرد باهم کار کنند، بهرهوری آنها m×n خواهد شد. حال اگر دو ایرانی با شرایط فوق کار کنند، نتیجه آن معکوس خواهد بود. یعنی هر فرد ایرانی شاید بهاندازه دو فرد ژاپنی بهرهوری داشته باشد اما اگر باهم کار کنند نتیجهی بهرهوریشان بهمراتب از هرکدام پایینتر خواهد بود.
نمونههای بسیاری از قهرمانسازیها و قهرمانپروریها در بین مردم وجود دارد که البته در ورزش مشهودتر و در سیستمهای سازمانی دور از چشم و پنهانتر است. اما در همه آنها یک روش به چشم میخورد و آن اسطورهسازی از قهرمانان و پس از مدتی نهایت بیتوجهی و بیاعتنایی به آنهاست.
امیدوارم بجای رشد شخصیت محوری، بتوانیم ضمن ارج نهادن به کارهای همه از طریق حلقههای مطالعاتی که مدتهاست در شهرمان رواج دارد به همدیگر کمک کنیم تا جمع محوری و کارهای گروهی در عمل شکل بگیرد و مروج آن باشیم و این نکته را فراموش نکنیم که رشد و توسعه یک شهر مدیون جمعپروری است و نه فردپروری.
منبع: شماره دهم فصل نامه با پیام دانش اوز
لینک کوتاه:
یجورایی با مقاله فریدون نامی از ستایش افراطی بپرهیزیم شبیه است ولی باید بیشتر نوشته شود
دوست گرامی جناب امید ، درود بر شما
لطفا به موضوع و محتوای مطالبی که می خوانید دقت کافی بنمایید،چرا که سطحی خواندن و درک نادرست از آنها موجب خطای شما در مقایسه اشتباه بین آنها خواهد شد.
و مقایسه اشتباه، باعث انتشار و قضاوت اشتباه و تحریف شده شما از هر مطلب نزد پیروان شما خواهد شد.
با تشکر و سپاس و به امید تلاش برای توجه و دقت بیشتر شما در مطالبی که منبعد می خوانید و پرهیز از قضاوت نادرست
سلام دورد به اقای یادگار فرد 🙏🌹👏🏻
نسخه ویدایش شده مثال ورزشی یک موضوع کلی است بهتربود در مورد اوز بصورت مصداقی مثالهای کاربردی و نمونه های دیگر برای شیر فهم شدن همه بدانها اشاره شود . قهرمان پروری در ورزش ناشئ از جاه طلبی و یا خودنمایی و ارزش خودرا بالا بردن در میان تماشاچیان و خریداران ورزشکاران و مطرح شدن برای باشگاه داران نیز شیوه ای درستی است زیرا در جامعه ای زندگی میکنیم که حق و حقوق افراد بسیاری از افراد زیر پا گذاشته میشود برای نمونه گل خداداد عزیزی در بازی با استرالیا موجب شد انگونه که شایسته ایشان بود مورد قدردانی قرار… ادامه »
سلام و سپاس از نویسنده محترم که به درستی یکی از دلایل مهم رشد وتوسعه را مطرح نمودند.
اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم دانشگاه ازاد اوز میتواند نمونه ای از حرکت در مسیر مد نظر نویسنده باشد که کار تیمی پرسنل محترم در کنار توان مدیریتی مجموعه حاضر باعث موفقیتهای قابل توجه ای برای اوز بوده است.