اوز شهر خشم قسمت نهم بخش دوم به قلم محمدرسول باغی
اواخر اردیبهشت ماه بود که خدمت رسیده و بخشی از سخنانش را بازگو نمودم، در ادامه ضمن پذیرایی از لذایذ و تست سفره رنگین، متشکل از غذاها و سبزیجات منحصر به فردِ خود که بیشتر آن در بهار شکوهمندش یافت می شود، که اولین رویش آن سبزیجات به ارزش هر کیلو یکصد هزار تومان خرید و فروش می شود، تناول کرده و به صحبتهایش سراپا گوش بودم.
در فصل اول این دیدار، که قسمتی از آن به عدم مشارکت مردم، در بهبود وضعیت ساختاری اشاره داشتند، ادامه می دهد:
خیلی از منابع دارد هدر می رود، منظورم آب برای آبادانی و زمینهای تشنه من.
چرا، پس از این همه نظرات شهروندان و به در خواست شهروندی،که به دنبال آن مقاماتی از استان، شهرستان و محل، قول همکاری در کار تخصصی در این مورد، داده اند و ضمن انعکاس آن در فضای مجازی، و شفاهاً به گوش منتخبین هم رسانده شده، آب از سفره زیر زمینیم، همان آبی که از صد ها سال پیش انواع درختان محلی در منازل و مزارع از طریق چاه های دستی مورد استفاده مردم بوده با زمین هایم گره نمی خورند که با آن همه آب فراوانی که چندین سال است از طریق سد سلمان به زمین تزریق شده، و فراوانی آن در همین یکسال اخیر، شاهد بودیم که چگونه از کوچه، پس کوچه ها و ته برکه ای نیز بالا زده، و به هدر رفته، بهینه استفاده شود؟
چرا و به چه منظوراین امر از طرف مسئولین پی گیری نشده؟ تا جاییکه باز شهروندانی همت نموده و بعد از آزمایشات مربوطه جواب دریافت کرده اند که این آب برای شرب قابل استفاده نیست ولی برای درخت، اشکالی ندارد، شما می دانید که از دو سال زراعی که گذشته تا کنون، این مسئله مرتب مورد بحث مردم بوده و اگر به مرحله اجرا در آمده بود. امروز، درختانم از قد شهروندان هم فراتر رفته بود، که با این همه آب و بسترِ آماده، شهری شاخص در فضای سبز در منطقه داشته باشیم، از طرف دیگر، با وجودیکه با همت مردم و دولت، مخزنی برای آب شرب سالم و بهداشتی، ساخته می شود، اما با تشویق از طرف عده ای، سرمایه مردم و خیرین را صرف هزینه هایی می کنند که میشود آنرا در کانال مهم و اولویت دار دیگری به کار بندیم، به عنوان مثال آنها را تشویق به ساخت برکه هایی در مجموعه آبنبارها می کنیم که این بار با بزرگنمایی های همیشگی آنرا از ۱۲ به ۲۰ افزایش دهیم، و خبرنگاران چیره دست کشوری، مرا از شهر، به ابر شهر برکه ها، بلند آوازه نمایند. که این بار نمی دانم می خواهند مرا با کدام یک از کشورهای اروپایی خواهر خوانده قلم داد کنند؟؟؟!!!
اعم مردمِ دل رحم و صبورم از من دور افتاده اند، بی تفاوت، سر بزیر، بدون کلام، مرا به دست عده ای خاص سپرده اند.
ناگفته نماند همیشه همینطور بوده ولی اکنون، با نمودارهایی از پایه های فرهنگی که ایجاد شده است، به گفته های مدیران مدارس، حتی گامی موثر در رشد و نبوغ و سواد نونهالانم هم بر داشته نشده ، تا چه رسد به اینکه برای جوانان و مردمی که بیشتر دغدغه زندگی و معیشتی دارند، اثری داشته باشد، بیشتر نمایان گردیده است.
و اینکه اینقدر بچه هایم با شعر و آواز و ارتعاشات ذهنی از سطور اسطوره های زمان، همانند فردوسی بزرگ و مولوی کبیر، و لباسهای فاخر و زیورآلات مربوطه عجین ساخته اند، که به گمانم از موضوع اصلی آموزش و تربیت، در دروس خود دور افتاده، که شاید در آینده همین نونهالان در اجتماع خود، با تَوهّم هایی، دست و پای خود نیز، گم کنند.
ادامه می دهد:
همیشه جماعت خاص، عامه مردم را، صبور نگه داشته و طوری وانمود کرده اند که ما همه توان تخصصی و راهبردی برای شهر دارا هستیم ، بهتر می توانیم صحبت کنیم، راه و چاه و پیچ و خم ادارات را بهتر می دانیم، و با بزرگمنشی که در خون و رگ ما است شهر را به نحو احسن، بلند آوازه می گردانیم.
و خطاب به عامه در رفتار، طوری وانمود می کنند که شما به کار خود مشغول باشید، در کار ما دخالت نکنید، چون ما هیچوقت برنامه ای که سمت و سوی توسعه داشته باشد با شما در میان نمی گذاریم و به ایده های شما هم توجهی نمی کنیم تا جاییکه اگر، کمکی چه مالی و چه عملی بخواهیم به شما رجوع نخواهیم کرد ، چون اگر کمکی هم بخواهیم ما از خاص خود داریم.
اگر ما به مرکز شهرستان و یا استان یا پایتخت برای تقاضایی، چه فرهنگی و اگر دوست داشته باشیم برای ارتقا، برویم و به خواهیم، خواسته های شهر را مطرح کنیم، اشخاص بِه نامی، از خاص داریم و نیاز نیست که شما حتی بویی ببرید.
و به این ترتیب سرنوشت من رقم می خورد.
و عامه مردم، چون همیشه از دوره گردش روزگار من به کناری سپرده شده و همیشه واهمه در دل دارند که مگر در توان ما می باشد که اظهار نظری داشته باشیم و یا ایده ای بدهیم ، آیا می توان قدم به ادارات بگذاریم که احوالی را جویا شویم، آیا آنها جواب ما را خواهند داد؟؟!!
این توهمات باعث گردید که عامه مردم جویای حال و آینده من نگردند و مرا به حال خود رها کنند و در ادامه:
گرچه برای ارتقای هر شهری فاکتورهای چندی مد نظر کارشناسان محترم است، اما حرف اول پویایی و حرکت و تلاش مردم ، چه در زمینه توسعه پایدار و چه سرمایه گذاری می باشد که نظر مسئولین عالی رتبه کشوری را به خود جلب نماید.
در گذشته، منظور سه چهار دهه پیش نمودار حرکت برای پیشرفت در شهر بهتر از این بود، اما بعد از آن سالها، مخصوصاً زمانی که تلاشگران شهرهای غربی و شرقی، که در مقایسه، با من ی که سالها بخشی زبانزد، تا حاشیه خلیج فارس بودم، با همت و تلاش در زیر ساخت شهرهای خود، تا جایی پیش رفتند که با فاصله ای نه چندان دور، خود را از روستا به بخش و متعاقب آن یک قدم جلوتر از من به شهرستان هم ارتقا دادند که گوارای وجودشان باشد.
و از آن پس بهانه به دست، خاص افتاد که بله اگر شهرهای همسایه پیشرفتی دارند در قِبَل بودجه شهرستانی آنان است و به این ترتیب زانوی غم بغل گرفتند و با این بهانه دست از تلاش برای طرح های عمرانی و جذب سرمایه و همکاری و همیاری عام در عرصه عمل، بر داشتند و دیگر همکاری که نکردند هیچ، حتی اگر عامه ای هم خواستند مشارکتی داشته باشند، گفتند باید از کانال خاص بگذرد.
اما شهرهای همسایه در پی تلاش خود به بودجه شهرستان اکتفا نکرده و سرمایه گذاری و کمک های مردمی خود را دو چندان نمودند و به غیر از گامهای موثر در رفاه عموی شهروندان، میلیاردها تومان چه از طرف خود و به تبع آن کمک های دولتی در زیر ساخت شهرشان و توسعه راه ها و تونل ها هزینه نمودند که جمعیت ها را بسوی شهر خود بکشانند که رونق شهرشان را چند برابر کنند و اما برای من دیگر نمی گویم.
عده زیادی از مردمانم که در آمدشان از شهرهای دیگر و یا خارج به دست می آید، به کنار، چون شاید، رونق شهر برایشان ملموس نباشد و اما آنهایی که پیش من مانده اند، با توجه به صحبتهای قبلی، احساس می کنم از سرنوشت و اساس و پی ریزی طرح های مهم در رونق شهر، دور افتاده اند، دیده ام و شنیده ام در گروه های مجازی، که امروز برای اطلاع رسانی نه در شهر ما، بلکه در کل مملکت حرف اول را می زند، منتخبین و مسئولین محلی ما، چشمها را می بندند و یا پنبه در گوش می کنند و طوری وانمود می کنند که ما به این حرفها گوش نمی کنیم و توجه ای هم نداریم، و لزومی برای پاسخگویی آنها نیز نمی بینیم. تا جاییکه حتی بگوئیم شما اشتباه می کنید.
مواردی هم دیده شده که اظهار نظر ها به سخره هم می گیرند، در صورتی که می بینیم، مسئولین بلند پایه مملکتی ما در کشور، پاسخ خواسته های مردم را در فضای مجازی، از نظر دور نمی دارند.
اما از طرف دیگر بیشتر اعضای گروه ها و یا عامه مردم، از گرانی، چه در زمینه مسکن و اجاره و اجناس و خدمات، گلایه دارند، تا جاییکه مشکل این نارسایی ها عرضه و تقاضا می دانند که خود و همکارانشان را مورد انتقاد و بی مهری قرار می دهند، اما هیچوقت به بهبود ساختار شهری، توجه نمی شود، که اگر مسئولین و منتخبین ما در مرتفع ساختن آنها اقدام جدی داشته بودند، بیشتر این، معضلات مردم حل، و آنها را تشویق به سرمایه گذاری می کردند که به این ترتیب بازار شهر رونق می گرفت ، جوانان در به در، هم از شهرهای دیگر بسوی من بر می گشتند، جامعه پویا می شد، و کارشناسان محترم، تشویق به ارتقا
از ایشان می پرسم با این همه صحبت از دل نگرانی ها، و شور زدن ها، خسته نمی شوید. شما که از گذشته دور، همین افکار و رفتار حاکم بر جامعه خود، شاهد بوده اید ، چطور تا کنون به این وضعیت عادت ننموده اید؟؟. می فرمایند:
همه اینها را با تمام وجود، لمس کرده ام، درگذشته نه چندان دور، مردم مثل امروز در تب و تابِ رونق بازار و مسکن و اجاره بها و ده ها مشکلات بر سر راهشان نبودند، وضعیت من با شهرهای همسایه تناسبی داشت و گله و شکایت چندانی هم از طرف مردم نبود، اما هم اکنون با در اختیار بودن فضای ارتباط جمعی، چه از طریق کامپیوتر و همین موبایل ها با گزینه های مختلف اطلاع رسانی، آنها بیشتر از سرنوشت خود آگاه شده اند و با مسافرتها مخصوصاً به شهر های همسایه، رونق روزافزون آن تلاشگران بی مدعا، به چشم خود دیده اند و همین مورد هاست که آرام و قرار از من گرفته، می گویم شاید همین عام و خاص به دامن من برگردند و در دیدگاه خود تجدید نظر کنند تا شاید با اتحاد و همیاری همه جانبه خودشان، ضمن رهایی از کم و کاستی ها ، برای من هم جایگاه دیگری نیز کسب کنند: ارتقا
در نگاهی خالصانه و با جدیت تمام اظهار می دارد، عام و خاص همه از نظر من یک چشم هستند، همه را از صمیم قلب دوست دارم، تک تک آنها برایم عزیزند.
افکار و بینش آنها شاید متفاوت باشد، که بر می گردد به خصلت ها، وراثت و سرنوشت و رفتارهای اکتسابی پیرامون، اما جا دارد، از این پس بیشتر دست در دست هم و با اتحاد واقعی در توسعه پایدار، ضمن حفظ حرمت فرهنگ خود، تلاش بی وقفه داشته باشیم.
روی را بسوی بنده بر می گرداند، از ته دل می خندد، می فرمایند:
شما کجا و قلم کجا، در عجبم که گفته های مرا، در سایت ها به قلم شما، می نویسند، می دانم شما، از اهل قلم و از اهالی ادبی من نیستید، و نخواهید بود ، لطفاً بگوئید و یادآوری بفرمائید که از این پس از طرف شما مطالب را به قلم یاد نکنند، چون شاید در بین فرهیختگانم مورد انتقاد، بی مهری و زخم زبان قرار گیرم.
با وجودیکه خستگی در چهره اش نمایان می بینم، می پرسم در مورد شورا از گذشته تا کنون، ایا نظر و یا صحبتی دارید، که در سرنوشت شما چه میزان تاثیر گذار بوده؟.
می فرمایند:
مفصل اما در این مقال نمی گنجد، درب من برای بحث و گفتگو به روی همه باز است، هر وقت فرصت داشتی بیا تا برایت بگویم.
محمد رسول باغی
۲۵/۰۳/۹۸
لینک کوتاه:
جناب باغی از اینکه با صداقت ودلسوزی برای اوز می نویسید شکی ندارم وتشکر هم میکنم اما شما برای مطرح کردن مسایل به صورت جدی ومشخص مسایل مختلف را مانند سبزیجات محلی وتعدد برکه ومستله ارتقا وتونل وجاده رایک جا وبه صورت ساده وسر سری وبا یک نثر گفتاری فی البداهه که چندان برای خوانندگان ومحاطبان قابل درک وفهم کامل نیست مطرح میکنید لطفا برای اینکه مسایل گویا تر باشد بیشتر روی نگارش ان وقت بگذارید تا موثر تر واقع شوند با تشکر
آقای باغی سلام شما مینویسید ولی خودتون حاضر بقبول مسئولیت نیستید قرار شد برای پیگیری حرفهایی که میزنید یک گروه واتساپی مستقل به مدیریت خودتون راه اندازی شود اما چون دوست نداشتید مشئولیت بریزید از هم پاشید شما بهتره خودتون همین گروه واتساپی تشکیل بدید وبرنامه هاییکه ارایه میدهید هم اجرا کنید مطمین باشید کارها بهتر پیش میرود همانگونه که گروه اتحاد وتوسعه میکند هم مینویسد هم عمل میکند مثل برگزاری جشنواره کشتی درفضای آزاد
دوست گرامی دقیقاً صحیح می فرمائید، اما اینقدر مطالب زیاد است، که مشکل بتوان هر کدام بطور مستقل مورد بررسی قرار داد، البته در جزئیات و راهکارهای هر موضوعی در گروه های مختلف طی یکسال و نیم گذشته ، چه بصورت نوشته و یا ویس به اطلاع رسانده ام، در ضمن چون بیشتر از پنج درصد جمعیت شهر در گروه های واتساپی حضور ندارند و به اطلاع همه شهروندان نمی رسد.
آقای باغی شما که علاقه دارید درشهرمان اشتغالزای صورت گیرد چرا کارگاه جوشکاریتان تعطیل کردید
ناشناس گرامی، ببخشید که نرسیدم زودتر جواب شما را بدهم، خواهش می کنم، با این عنوانین و اظهار نظرها، بیشتر از این زخم دل بنده را تازه نکنید. چون بارها از سرنوشتِ کار و کاسبی خود و اینکه به چه صورت، کار و کاسبی شهروندانم در این بیست سال اخیر رقم خورد، دل نوشته های زیادی ارائه داده ام، اما اگر بیشتر بخواهید به موضوع وقوف داشته باشید، می توانید با مدیریت کارگاه آقای سهیل یادگاری و یا استادکاراران، صحبتی داشته باشید که از اوضاع و احوال بیشتر مطلع گردید
اوز شهر خشم برگرفته از شعر کتاب سیلوانا سلمانپور است که سروده است اوز شهر خشم دل موس تا نانی وبقیه ولی اوز به کار وعمل نیاز دارد تا حرف
اوز برای همه شهر خش هستش، اما یکی نظر دارد. دل مُستانانی و یکی می گوید، دلواپسیش نِی
با سلام و خسته نباشید جناب اقای باغی و سپاس فراوان که یکی از اساسی ترین مشغله ذهنی و عاطفی زمان بر و پر احساس وظیفه کلی این دیار که شامل تک تک شهروندان میشود را دارید بتنهای بیدک میکشید. اینجانب از تلاش شما به کلی از مجهولاتی که تا بحال برایم بی جواب مانده بود و با اطلاعات جالبتان کلی از گره های سوالات را باز نموده ام متشکرم . البته من احساس می کنم نمی شود از سرمایهای که برای قسمتهای شهر هزینه شده را با انتقاداتمان تصحیح کنیم ولی باید تلاش شود که سرمایهای اتی که برای… ادامه »