برگی از تاریخ شکل گیری دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز قسمت نوزدهم
عبدالعزیز خضری: رسانه های خبری به تایید همگان یکی از عوامل سرنوشت ساز محسوب می شود. حالا بستگی به کارکرد عوامل رسانه و یا این که چگونه هدایت شوند دارد تا بر منافع جمعی و بیت المال تاثیر بگذارد.
بدیهی است رسانه آزاد بیشترین تاثیر را در شفاف کاری و چه بسا جلوگیری از فساد مالی داشت و بدیهی است بر شایسته سالاری، شناسایی و معرفی عوامل انسانی کارآمد تاثیر شایان بگذارد.
راقم با شرح مقدمه بالا این موضوع را یادآوری می کند تا فواید پایگاه خبری پیام دانش را که در اولین جلسات هیأت امنای دانشگاه دفتر دبی توسط عنایت اله نامور دبیر هیأت پیشنهاد داده شد را بازگو کند.
نویسنده این متن خود در جوانی به روزنامه نگاری علاقمند و با آن پرورش یافته است.
سال ۱۳۵۳ پس از ترخیص از سربازی، روزی عبدالرزاق فاضلی که نمایندگی مطبوعات اطلاعات را بر عهده داشت گفت قصد مهاجرت شغلی به بندرعباس را دارد و با توافق، مسئولیت دفتر مطبوعاتی از مغازه های خانواده مرحوم حاج عبداله فریدی را به عهده گرفتم و طبیعی بود که با تلاش بایستی رونق بگیرد.
نگارنده در استخدام جمعیت شیر و خورشید سرخ آن زمان بود و در بیشتر فعالیت های اجتماعی شرکت و با افراد مطرح و تاثیرگذار جامعه چون مرحومان (دکتر محمدرفیع صدیقی، حاج محمدرفیع بهروزیان، حاج محمدیوسف نامی، حاج محمد احمد پور، غلامرضا اسکندری) و محمد محمودی به عنوان مدیر عامل و مرحوم عبدالحمید نامور، همکار موسسه، پیش از بقیه سردمداران ارتباط داشت و بدیهی است چیزهای زیادی را می آموخت و شاید هم مشارکت آنان در هیأت های موسس و امنای شیر و خورشید نگارنده را بیشتر مرتبط ساخته بود.
در آن سال ها همین که مقامی به شهر وارد می شد، نویسنده در شغل خبرنگاری سعی می کرد از وی پرس و جو کند و مصاحبه انجام دهد. روزی در پی زلزله، محمدعلی پوربابایی، نماینده وقت مردم لارستان در مجلس شورای ملی، به اوز آمد و فرصتی فراهم آورد تا از نماینده مردم چند سوال پرسیده شود.
با داشتن ضبط صوتی بزرگ که برای روشن شدن آن پریز برق لازم داشت، نیت خود را به نماینده ابراز کردم و وی با خشنودی پذیرفت و گفت:
حاضرم. و اولین کاری که کرد دو شاخه ضبط را از برق بیرون کشید و پیش از آن که خبرنگار بپرسد خود پرسش شونده گفت و گفت و گفت که مجالی برای پرسیدن و نوشتن نیافتم و صدایی هم که ضبط نشده بود و بدیهی بود کوشش خبرنگار بجایی نرسد.
غرض از بیان خاطره بالا، این موضوع بود که رسانه تا وقتی دارای صلابت و بسیار عزیز است که حریم و منافعی حف و تعریف و تمجید از آن تراوش شود و پوربابایی برق ضبط صوت را به همین منظور قطع کرد تا هر واکنشی احتمالی بعد از مصاحبه را برای خود محفوظ بدارد.
اما پیام دانش، ارگان دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز، رسالت خود را بیشتر بر معرفی موسسه متمرکز کرده و با زحمت اولیه همکاران که شاید در مقطعی با نارضایتی آن را به روز رسانی می کردند اما در گذر زمان به منافع کار پی بردند.
قابل کتمان نیست، گسترش فعالیت این پایگاه علاوه بر موسسه آموزش عالی برای جامعه نیز منفعت در بر داشته و از سویی به جایگاهی برای انعکاس دیدگاه های صاحبان قلم خوانندگان تبدیل شده است.
البته بعضا مورد هجمه ناراضیان احتمالی نیز قرار گرفته اما در راستای وظایف رسانه سعی شده است با حفظ استقلال و صداقت کار خود را ادامه دهد و در عین حال اجازه ندهد به شان صاحبان قلم و عوامل اجرایی خدشه وارد شود.
قبلا اشاره شده بود که رایزنی های مردمی در دانشگاه برقرار و نهادینه شده بود و در آن سال ها همشهریان بیشتر به اوز می آمدند. حضور فاروق محمدهادی خضری که کمک کرده بود تا آموزشگاه مرحوم پدرش بازسازی شود و حتی هزینه خرید تجهیزات آموزشی و خوابگاه را نیز تامین نمود دارای اهمیت است. البته وی تا زمانی که تعهد مالی خود را اجابت می کرد زمان می گرفت و پیش از همه حاج عبدالرحیم روستا که نماینده وی بود را نگران می کرد و این نیکوکار جمعا در سال ۹۱-۸۷ معادل ۵۵ میلیون تومان(که با تبدیل آن به امروز مبلغ قابل ملاحظه بود) به دانشگاه اهدا کرد.
وی در پرداخت خود ده میلیون تومان برای ساخت تالار داد و از خوانندگان این سطور انتظار است پول اهدایی را در آن سال ها به الان مقایسه کنند تا ارزش نیت ها مشخص شود. فرضا اهدایی خیریه شادروان فاطمه گل آریانی توسط حاج محمدعلی عابدی که دو میلیون تومان بود و در واپسین زندگی خود در خانه ای تنگ و تاریک به سر می برد، امروز بیشتر از سی میلیون تومان می ارزد. خیریه از جانب کسانی که سال ها با زندگان خداحافظی کرده اند اما وظیفه این قلم است حتی الامکان خیراندیشان در حاشیه و غیر مشهور را معرفی کند.
درباره فاروق خضری گفته شد که دیر پرداخت بود و بیشتر از همه مهندس کامران کمال مجری بازسازی آموزشگاه که پیمانکاری کم بنیه از نظر مالی بود تحمل و برای تسویه حساب طلب خود بیش از یک سال منتظر ماند.
دریافت کتاب های اهدایی مرحوم دکتر محمدشریف کمالی، سبب شد این نویسنده به خیل نیکوکاران دانشگاه افزوده شد.
به نقل از خواهر مرحوم و همسر رئوف کرامتی، مرحوم وصیت کرده بود که آن ها را به دانشگاه آزاد هدیه دهد.
شهریور ماه دیدار دیگری از دبی صورت گرفت. طبق معمول رایزنی ها برقرار ماند. در سال ۱۳۹۰ چهره های خوشنامی بدرود حیات گفتند که همه منشا خدمات فرهنگی و عمرانی بودند. حاج محمد یوسف نامی، حاج محمدرضا کمالی و حاج عبدالرحیم افسری.
نگارنده با مرحوم افسری پدر همسر عنایت نامور دبیر هیات امناء، در حد کسب اطلاعات عمومی اوز ارتباط داشته است و امید است در کتابی که قرار است در آینده بنگارد خاطرات گرفته شده از این مرحوم را در صفحات خاطرات جا دهد. ولی مرحومان نامی و کمالی از معلمان نویسنده در فعالیت های اجتماعی-فرهنگی محسوب می شوند و هر دو موقع خدمت در بیمارستان و دانشگاه منشا خدمات مستمر بوده اند.
فرهنگی از این منظر که مرحومان نامی و کمالی در بیمارستان خدمات بالایی داشته اند و درس صبوری و بردباری را به جوانان می آموختند و مرحوم کمالی باعث شد نگارنده در دبی اقامت دائم و قابل تمدید بگیرد و بتواند به دفعات رفت و آمد کند و علاوه برآن که پدر همسر راقم بود، به همراه مرحوم حاج عبدالله خضریان نقش بی بدیل در مراودات و ارتباطات برای نگارنده در دبی داشته اند. مرحوم کمالی در سال ۸۷، ۱۲۵ میلیون تومان به دانشگاه آزاد اهدا کرد.
۲ بهمن ۱۳۹۰ برای شرکت در مراسم ختم مرحوم حاج محمدرضا کمالی به دبی رفتم و فرصتی بود با رفتن نزد خیرخواهان رسالت دانشگاه را تبیین کنم.
در یکی از روزها به اتفاق عبدالعزیز ملکی، احمد خضریان،( نائب رئیس و عضو هیأت امنا در دبی)،به گفتگو با فاطمه ملک زاده، که پسر جوانش را از دست داده بود نشستیم. وی به نیت جوان ناکامش گفت سی میلیون تومان کمک می کند اما در برگشت به اوز، نماینده اش از این پول فقط ده میلیون تومان را اهدا کرد.
بانی خیر علاقمند بود نیتش یکجا پرداخت گردد اما نماینده در اوز تمکین نکرد تا این که توسط مادر خیر و با اصرار زیاد(فاطمه ملک زاده، اینک در آمریکا به سر می برد و از خوانندگان پیام دانش می باشد) ۱۶ میلیون تومان آن در سال ۱۳۹۸ پرداخت شد.
ارقام که آورده می شود فقط به قصد توجه خوانندگان است که در سال ۱۳۹۰ به سفارش بانی خیراندیش ۲۰ میلیون تومان باید داده می شد اما نشد تا سال ۱۳۹۸ که ۱۶ میلیون تومان آن پرداخت گردید در حالی که ارزش پول بین سال های ۱۳۹۰ تا ۹۸ به شدت افت کرده است و هیات امنای دانشگاه از ۴ میلیون تومان آن با این استدلال که صرف نیات خیرخواهانه دیگر شده است بی نصیب ماند. به هر حال کمک این بانوی درد کشیده از فقدان پسر جوانش برگی از تاریخ دانشگاه محسوب می شود و یادآوری شود افسانه قادری نژاد کارگشایی زیادی برای وصول نیت خیر داشته است.
مهندس احسان امیری از مدرسان حق التدریس نام و عملکردش در دانشگاه باقی می ماند. وی در آذرماه اقدام پژوهشی و نمایشی جالبی با عنوان نجات تخم مرغ به مورد اجرا در آورد که از رخدادهای ارزشمند دانشگاه محسوب می شود.
این برنامه جذاب در میدان امام شافعی(رض) پیاده شد و دانشجویان دانشگاه های جهرم نیز شرکت کرده بودند.
سال ۹۰ فاطمه بنی زمانی با پست مسئول دبیرخانه، آمنه روستا در سمت حسابدار و جمعدار اموال و مهندس محسن مهرآوران به عنوان عضو هیأت علمی که در هیأت جذب استان فارس پذیرفته شده بود و وی چون بقیه همکاران متعهد شد تا یک سال فقط نصف حق الزحمه ماهیانه خود را بگیرد.
همکاران شاغل نیز بدین گونه و با وجود نیازمندی اما برای اعتلای موسسه از خود گذشتگی نشان داده بودند.
مرکز اوز در سال ۹۰ صاحب ۶ نیروی انسانی اداری-خدماتی و یک نفر عضو هیأت علمی ثابت شده بود. یعنی ۷ نفر در آن شاغل شدند که تمام اهل اوز و دریافتی های خود را از محل درآمد دانشگاه می گرفتند.
نشست های هیأت های اجرایی و امنا به روال خود جریان داشت و نگارنده از اعضا تقاضا می کرد برای جذب پول کمک کنند اما به نظر می رسید راه ها بسته است و اعضای هیأت امنا به هیچ عنوان حاضر به گرفتن وامی که بخواهند تعهد شخصی بدهند نبودند و در این مقطع نگارنده به عنوان مسئول مستقیم احساس کرد اگر وامی هم گرفته شود چالش ها بیشتر از همه متوجه رئیس دانشگاه خواهد بود که باید جوابگو باشد.
پیش تر اشاره شد با وجود برگزاری بی وقفه جلسات اما کار ساختمانی متوقف مانده بود و دانشگاه به تخت جمشید یعنی آثار باستانی تشبیه می شد و این طنزها آدمی را بیشتر متاثر می کرد.
بعضا به جای کمک نمک بر زخم می پاشیدند و شنیدش راحت نبود.
حاج فاطمه نظری از اعضای هیات امناء در هر سفری که به دبی می رفت مبلغی خیر با خود هدیه می آورد. هر چند رقم بالا نبود ولی تاثیر روانی ارزشمندی داشت.
فشار بر نگارنده آنقدر زیاد بود که شرمنده می شدم تلفن به جایی بزنم و این شرمندگی وقتی بیشتر می شد که به هرسختی تماس می گرفتی ولی بی جواب می ماند.
البته برای تلفن کردن ناصر خضری شریک نگارنده بود. برای خروج از بن بست و در تاریخ ۱۲آبان ۹۰ به محمد صدیق پیرزاد رییس هیات امنای دانشگاه دفتر اوز با وجودی که جواب آن را می دانستم نامه ای نوشتم که چکار کنم! خیراندیشان به راحتی پول به موسسات دیگر می دهند ولی برای این دانشگاه دچار زحمت هستیم همان طور که پیش بینی می کردم، پیرزاد گفت چکار کنم.
در درماندگی و بلاتکلیفی روزگار به راحتی سپری نمی شد ولی وقتی صبح به دانشگاه می آمدم انرژی حاصل می شد.
به پیشنهاد احمد صمدانی و به اتفاق خودش و محمدصدیق پیرزاد به امید کسب دست آوردی به بندرعباس رفتیم تا بعد از نماز مغرب برای نمازگزاران و کسانی که جواب فراخوان را داده بودند صحبت و درخواست کمک کنیم. اما بعد از نماز بیشتر نمازگزاران مسجد را ترک کردند. محمدامین صباغی زاده، محمدصدیق پیرزاد و نگارنده برای افراد باقی مانده(حدود ۶نفر) صحبت کردند هر چند چیزی عاید نشد ولی اقدام صباغی زاده با وجودی که همواره خودمان درخواست و اصرار می کردیم ماندگار ماند. چرا که برای سومین بار میزبان هیأت دانشگاه آزاد اسلامی مرکز اوز بود.
وی موقع ناهار و شام در بهترین رستوران هیات را پذیرایی می کرد. شب را در مهمان سرای اتاق بازرگانی و مهمان دکتر محمدامین صباغی زاده بودیم و صبح روز بعد پس از صرف صبحانه به اوز بازگشتیم.
شب حضور در بندرعباس، پیرزاد که به تازگی اقدام به عمل جراحی چشم نیز کرده بود با وجودی که در بندرعباس خانه داشت اما پیش نگارنده در مهمان سرای اتاق بازرگانی ماند.
یکشنبه ۲۲ اسفند ۹۰ جلسه هیأت اجرایی دانشگاه که به نوعی آخرین نشست مان در سال نیز محسوب می شد برگزار و در جلسه خواسته شد برای جلب کمک اقدامی صورت گیرد.
در این احوال شعبان علی تیرزن گفته بود می توانم وامی با بهره چهار در صد جور کند. با وجود تاثیر روانی آن روی بعضی همراهان اما جدی گرفته نشد، هر چند وی پیگیری و سماجت می کرد.
نهایتا در جلسه مقرر شد هیأت به دبی برود. البته در سفر قبلی هم تلاش برای سفر مجدد نمایندگان شده بود اما با صدور سند ثبتی و رسمی زمین این باور بر افکار مستولی شده بود که می شود از تسهیلات بانکی استفاده کرد.
برای رفتن به دبی از هیأت تقاضا شد پیگیری کنند، اما انتظار بی ثمری بود. نهایتا مشخص بود که نگارنده خود باید برنامه سفر را بریزد.
لینک کوتاه:
این مطلب بر خلاف مطالب قبلی واقعا نامفهوم وبعضی پارافها نمیشه متوجه منظور نویسنده شد لطفا بیشتر بخونید و تصحیح نمایید
سلام علیک جناب استاد خضری بزرگوار با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در این ماه پر فیض و برکت سپاسمندم از خبرسانی دقیق شهرستان فرهنگ و ادب اوز
آخ که چقدر پر درد است و چقدر صبوری کردید آقای خضری
نقل خاطرات شبیه داستان میماند ولی داشتن چنین حافظه ای برای وارد شدن به جزییات و کلیات قابل تقدیر است لیکن حسنی که این خاطره داردهمراهی خواننده با اتفاقات است قبلا نمیخواندم ولی حالا از اول خاطره دارم دنبال میکنم پیشنهاد میکنم بورت بولتن پخش شود
ممنون ومتشکر آقای خضری از ارسال لینکهای خبرهای خیلی خوب وباز منشکرم که از من یاد میکنید انشاالله بازهم بتوانم به این دانشگاه خوب کمک کنم پ
خدا پشت و پناهتان
در این چند شماره یادداشتتان بسیار جذاب و خواندی بود.
همت و عمل شما قطعا در درازمدت الگویی برای نسل بنده و نسل های دیگر قرار خواهد گرفت.