در راستای سکه و دلار! سروده راشد انصاری(خالو راشد)
داد از این مردم ِ ندید بدید
ملتی غالباً سیاه و سفید
گاه صف های انتظار ِ دلار
مى رسد یک شبه به هفت هزار
مى گذارند پا به روى تومن
آبرو مى برند از تو و من!
جنس ِ آن ها اگر چه بى شیله است
توى آن خرده شیشه و پیله است!
پُزشان در مواردی عالی ست
سینه هاشان زمعرفت خالی ست
در امور وطن فساد کنند
چوب درچرخ اقتصاد کنند
به سه میلیون که مى رسد سکه(۱)
مى کند پول از آسمان چکه…!
تو خودت ده دلار می ارزی؟
که در این بلبشو پیِ ارزی؟!
پول بی چاره را نکن نابود
سفر خارجى ندارد سود
جاى رفتن به مشهد و اهواز
سوى آنتالیا چرا پرواز!
حرف “خالو”ست خوب گوش بگیر
بنشین توى خانه موش بگیر!
گفتن از ما و از تو نشنیدن
نیست یکسان شنیدن و دیدن…
من گل از باغ زندگی چیدم
تو شنیدی هر آن چه، من دیدم!
ارز، تا نرخی این چنین دارد
دست شیطان در آستین دارد
بیش ازین میلِ کجروی نکنید
پولِ بی گانه را قوی نکنید….
پی نوشت:
۱- نخستین بار که این شعر طنزآمیز منتشر شد، نرخ سکه دو میلیون تومان بود و این مصراع هم اول ” به دومیلیون که می رسد سکه…” بود. ولی پس از چاپ شعر در روزنامه و کتاب، سکه به سه میلیون رسید و باز مصراع را به:” به سه میلیون که می رسد سکه…”تغییر دادم.اما متاسفانه بعدها نرخ سکه به حدود چهار میلیون و سپس به پنج و شش و هفت میلیون رسید. در نهایت دیگر زورم به سکه ها نرسید! و مبالغ با وزن این شعر جور در نیامد که مجدداً مصراع را دستکاری کنم!
لینک کوتاه:
دیدگاه بگذارید