رسانه؛ اهرم قدرتمند مدیریت بحران
.
بدریه جوکاری، کارشناس ارشد مدیریت رسانه:
سیل اخیر ایران مانند خیلی از بلایای طبیعی و انسانی، ناگهان آمد و عده زیادی از مردم را هاج و واج گذاشت. از عدهای جان، از عده زیادی خانه و کاشانه، از عدهای عزیزانشان را و از تمام مردم ایران دلخوشی را گرفت و رفت. البته هنوز رد پای او باقی است و گهگاه به چند مسیل شهرهای سیلزده سرک میکشد. سیل اخیر برای مردم ایران، گرگ درندهای بود که شبانه به گله زد و چوپان خوابآلود مخمور را در بهت و ناچاری باقی گذاشت. مهران مدیری از معدود کسانی است که میتوانیم او را رسانه مردمی و صدای اصیل هنر کمدی و دردهای برخواسته از دل اکثریت جامعه بدانیم. او در یکی از اجراهایش به سیستم و مسئولانی اشاره میکند که واکنششان در مقابل چنین حوادثی، تنها «انگشت تعجب به دهان بردن» است. گویی هزاران بسته حمایتی و بودجهای، خدم و حشم و نیروی انسانی نیاز است تا انگشت مبارک این آقایان را از روی سفره چرب و چیل و همیشه پهن، به کنار دهان آورند و اظهار تعجب کنند از اینهمه جان عزیزانی که گرفته شد، از اینهمه خسارت و بیخانمانی.
یک تحلیل درست باید حاوی آمار دقیق ریاضی باشد. عینیت باید موج بزند در این گزارش، اما آمار دقیقی از تعداد کشتهشدگان و مصدومان سیل پلدختر، آققلا یا خوزستان نیست و حتی شیراز، شیرازی که آنقدر صمیمی و آشناست که تمام مردم ایران دوستش دارند، مثل وطن دومشان. برای توصیف تمام اینها تنها یک واژه لاتین به ذهنم میرسد: Catastrophe (فاجعه).
نویسندگان زیادی دست به قلم بردهاند در تحلیل پیامدهای سیل اخیر، از دید مدیریت بحران نداشتهمان، تحلیل گفتمان مقصریابیها و جناحبندیهای سیاسی، نبود آموزشهای لازم در مقابله با بحران و… . در این گزارش اما سعی شده است از دید رسانهای به موضوع سیل و بهطورکلیتر بحرانهای اینچنینی پرداخته شود. سعی میکنم موضوع را با بیان مثالی از نزدیکترین نقطه حادثهدیده به منطقه خودمان پی بگیرم: شیراز.
صبح روز پنجم فروردین ۱۳۹۸ در حالی از خواب بلند شدم که شب قبل را تا دیروقت در جریان سیل استان گلستان و بهویژه آققلا، در اینستاگرام پرسه میزدم. کمتر رسانهای بهاندازه اینستاگرام در پخش عکسها و فیلمهای این حادثه توفیق یافته بود. خیلی فکرم درگیر بود. بعد از زلزله کرمانشاه این سیل به نظرم خیلی وحشتناک میآمد. کموبیش میدانستم برخی روستاها بهطور کامل زیر آب رفته است. یادم افتاد به دوستم که در ساری زندگی میکرد. با او تماس گرفتم و جزییات بیشتر را از او پرسیدم. ساعت حدود ۱۰ صبح بود. میگفت خیلی از روستاهای گلستان به دلیل موقعیت و ارتفاعی که دارند، سالیانه یا هرچند سال یکبار دچار آبگرفتگی میشوند و این سیل آققلا را مسئولان هشدار هم داده بودند. خیلی برایشان ناراحت بودم. بعد از ابراز تأسف و همدردی با دوست شمالی، سعی کردم خود را به کارهای روزمره سرگرم کنم تا شاید از خاطرم عبور کند این نگرانی و این ترس. حدود یک ساعت بعد در گروههای واتس اپ تصاویری مبنی بر وقوع سیل در شیراز به دستم رسید و مرا وارد جنبوجوش روانی عجیبی کرد. خبر در لحظات ابتدایی تنها از طریق واتساپ منتشر میشد و آرام آرام به تلگرام و اینستاگرام و شاید چند ساعت بعد به شبکه فارس. بنده معتقدم در هر منطقه به تناسب موقعیت جغرافیایی و فرهنگی، از اپلیکیشنهای خاصی بیشتر استفاده میشود. واتساپ در استان فارس بهویژه جنوب استان فارس از محبوبیت بالایی برخوردار است. شاید علت آن را بتوان در امکان مکالمات صوتی و تصویری سهلالوصول و نبود فیلتر بر روی آن و از همه مهمتر رواج آن در کشورهای حاشیه خلیج فارس دانست. چراکه بیشتر مردم این منطقه با این کشورها مراودات تجاری زیادی دارند. این در حالی است که در تهران، تلگرام و اینستاگرام بیشترین کارکرد را دارا است.
عکسها و فیلمها بهمراتب بر بار حادثه میافزود. وحشت کمکم جای خودش را به ترس خفیفی داد که خیلی هم سیل را جدی نمیگرفت. حالا مردم کمی هشدارها را جدیتر میگرفتند. بههرحال سیل به شیراز رسیده بود.
دقیقاً در روزی که سیل بخشهایی از شیراز را ویران کرده بود شبکه فارس با لحنی تظاهر گونه، ساختگی و خیلی بچگانه بهگونهای که گویی مخاطبان او کودکان پنجسالهاند، فضا را بسیار آرام همراه با پخش زنده مناطق آرامتر مانند میدان دانشجو نشان میداد. این حد از آرامش تصنعی نهتنها شهروندان شیراز و هم استانیها و حتی هموطنانشان را آرام نمیکرد، بلکه حس نادیده گرفته شدن را در آنها تشدید میکرد. انتقاد از این برخورد رسانه در ویدیوها و تصاویر ویرانگریها موج میزد. وقتی واقعیت تلخی را در رابطه با یک حادثه پنهان میکنیم، درواقع امکان سنجش عمق فاجعه و راهحل درست برخورد را گم خواهیم کرد. همین سیاست خبری شبکه فارس، در سیلهای روزهای بعد در لرستان و خوزستان به دیگر شبکهها نیز تسری پیدا کرد. انگار یک قالب کهنه از پیش تعیینشده الگوی کار تمام این شبکهها باشد. مصداق بارز عبارت «از سر خود واکردن».
متأسفانه این بیتدبیری، باعث شد تا بیش از اندازه به اپلیکیشنهایی نظیر واتساپ میدان داده شود. برنامههایی که اخبار در آنها بهسختی قابل اعتبارسنجی هستند. برای مثال بعد از گذشت چند روز شاهد انتشار شایعات مبتنی بر سیل در قشم، کیش، بوشهر و… بودیم. نمونه بارز آن ویدیویی که با عنوان سیل در کیش صداگذاری شده بود و در اصل مربوط به سیل چند سال پیش کویت بود. حالا بیشتر میتوان پاسخ این سؤال فعالان حوزه مدیریت بحران را داد که چرا مردم هشدارهای تلویزیون یا دیگر رسانهها را پیش از وقوع حادثه جدی نمیگیرند. شاید همین برخورد در پوشش اخبار سیل به مردم این حس را القا میکند که شما از طرف سیستم رسانه، دارای ارزش چندانی نیستید و چهبسا این سیستم بیشتر از حفظ جان شما (مخاطب) به دنبال ثبات سازمانی خود میگردد.
منبع: شماره دهم فصل نامه با پیام دانش اوز
لینک کوتاه:
مختصر مفید عالی ضروری و شجاعانه وعلمی
هزاران دروووود
پاینده باشید
. شاید همین برخورد در پوشش اخبار سیل به مردم این حس را القا میکند که شما از طرف سیستم رسانه، دارای ارزش چندانی نیستید و چهبسا این سیستم بیشتر از حفظ جان شما (مخاطب) به دنبال ثبات سازمانی خود میگردد.
نتیجه گیری درپاراگراف مقاله عالی بود